پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سید مرتضی حسینی- رصد، قطار گردشگران اروپایی معروف به «عقاب طلایی» صبح چهارشنبه پیش با حضور ۴۸ گردشگر (۲۳ زن و ۲۵ مرد) وارد مشهد مقدس شد و پس از بازدید از حرم مطهر امام رضا(ع) و آرامگاه فردوسی، این شهر را به سوی کرمان ترک کرد.

این قطار بین المللی که از بوداپست مجارستان مسیر خود را آغاز کرده است، پس از عبور از کشورهای بلغارستان و ترکیه از طریق مرز رازی وارد خاک ایران شد. گردشگران خارجی این قطار ابتدا به تهران رفتند و پس از دیدن جاذبه های گردشگری و تاریخی این استان ساعت ۹ صبح چهارشنبه وارد مشهد شدند و در ایستگاه راه آهن مورد استقبال مسئولان استان قرار گرفتند. این گردشگران که از کشورهای مختلفی همچون آمریکا، انگلستان، استرالیا، فرانسه، مجارستان، بلژیک، هلند، نیوزلند و … بودند به همراه گروه خدمه ابتدا به حرم مطهر رضوی رفتند که پس از سخنرانی و دیدن کلیپ، از موزه آستان قدس رضوی و پس از آن آرامگاه فردوسی بازدید کردند.

درد مزمن اقدامات فرهنگی: ایده خوب، اجرای بد
هرچند چنین اقداماتی می تواند گامی مهم و موثر در تقویت دیپلماسی عمومی  و تغییر نگرش غلط شهروندان کشورهای غربی نسبت به فرهنگ غنی کشورمان باشد اما به نظر می رسد متولیان این حوزه در پیاده کردن این ایده مطلوب سلیقه چندانتی به خرج نداده و همچون بسیاری از رویدادهای دیگر این بار نیز فرصت سوزی کردند.

آنچه هنگام ورود این قطار به ایستگاه قدیمی راه آهن مشهد جلب توجه می کرد عدم حضور شهروندان مشهدی در میان استقبال کنندگان بود. در حالی که تنی چند از مقامات اجرایی و مدیران میراث فرهنگی استان، بنا به مسئولیت خویش در ایستگاه حاضر بودند، خبری از برگزاری مراسمی کم هزینه وکوتاه اما آبرومند و با حضور جمعی از شهروندان مشهدی نبود. حضوری که می توانست هم در قالب فردی و هم در قالب تشکل های فرهنگی و هنری پرشمار مشهد مقدس صورت گیرد. شاید حضور مقامات شهری و مدیران مرتبط با بحث گردشگری، در هنگام ورود این گردشگران امری پذیرفتنی و لازم باشد اما شایسته بود که امکان ارتباط و تماسی هرچند محدود و نمادین (با توجه به محدودیت زمانی) بین مسافران اروپایی و شهروندان مشهدی برقرار می شد. نکته اینجاست که مسافران قطار عقاب طلایی مردم عادی کشورهای اروپایی بودند و شخصیت سیاسی، فرهنگی و شناخته شده ای بین آن ها نبود. لذا بیش از آن که حضور مدیران و شخصیت های اجرایی استان احساس شود، برگزاری استقبالی ساده اما زیبا و مردمی بیشتر به چشم می آمد. این گونه است که بخش عمده ای از مردم مشهد نه از ورود این قطار خبر داشتند و نه از مسافران و برنامه های آن و نه از زمان خروج آن.

جای «مردم» در دیپلماسی عمومی کجاست؟
در دیپلماسی عمومی مردم و افکار عمومی مخاطب اصلی هستند که از طریق ارتباطات غیررسمی و شبکه ای که از خصلت گستردگی و سرایت بالایی برخوردار است، پیام کشور مبداء را در جامعه مقصد گسترش می دهند. سئوال اینجاست که اگر هنگام بازگشت، اطرافیان این گردشگران ویژگی ها و چگونگی برخورد مردم مشهد را از آنان جویا شوند آن ها چه تصویر و پاسخی را در آستین خواهند داشت. احتمالا جواب آنان تنها به خوش آمدگویی شخصیت های رسمی و اتوکشیده و شنیدن حرف ها و سخنرانی های رسمی محدود خواهد شد. بماند که بخش عمده ای از این سخنرانی ها نیز نه معرفی فرهنگ و آداب غنی مردم خراسان و شهر مشهد که ارائه گزارش عملکرد و آمار فعالیت های نهادهای تحت مدیریت مدیران است که برای مهمانانی که مشتاق شناخت  مردم ایران هستند موضوعیت چندانی ندارد با عنایت به این که این سفر قرار است فتح باب تعامل در حوزه گردشگری میان ایران و کشورهای اروپایی باشد، لازم است که برای سفرهای آینده از هم اکنون به شکلی جذاب و هدفمند برنامه ریزی کرد.

«مردمی بودن» نکته محوری است که باید در طراحی و عملیاتی سازی این برنامه ها مدنظر قرار گیرد چرا که حاملان فرهنگ عمومی مردم هستند و نه مدیرانی که ذوق زده و شتابان به دنبال ارائه عملکرد کاری خود برای گردشگران عادی عقاب طلایی هستند!