به گزارش پارس محمد ایمانی در سر مقاله امروز کیهان نوشت: اصل بدهکاری چیز بدی است و بدتر از آن، بدهکار شدن به نزول‌خواران است. اما بدتر از این دو بدهکار شدن به نزول‌خواران در عین طلبکاری است. آمریکا و غرب به نوع ملت‌ها بدهکارند اما با آنها معامله طلبکاران نزول‌خوار را می‌کنند. آنها اکنون تصور می‌کنند که می‌توانند با دولت ایران طلبکارانه رفتار کنند. در اینجا یک نگرانی مهم وجود دارد و آن اینکه ما هم به جای مطالبه حقوق خود، بپذیریم بدهکاریم و به جای ظاهر شدن در موضع عزت و قدرت، از موضع ضعف رفتار کنیم و مجبور شویم مدام از اصل مایه و سرمایه خود خرج کنیم؛ با این تلقی که می‌شود بالاخره با شیطان بزرگ در راستای یک تعامل سازنده «بست»! دولت و رئیس‌جمهور محترم اگر از خود نیز به شکل نابه‌جا خرج می‌کردند مجاز نبودند اما مسئله این است که از مایه و سرمایه‌های مهم کشور و انقلاب و اسلام خرج می‌شود حال آن که در مقابل، آمریکا رفتاری کاملا ایدئولوژیک و از سر تصلب دارد. اکنون سوال این است که خرج کردن از مایه و سرمایه‌های بی‌بدیل استراتژیک از کجا برمی‌خیزد و تا کجا می‌توان آن را ادامه داد؟
این سخن که «درس کربلا، تعامل سازنده و مذاکره با دشمن است»- که تحریف نهضت عاشوراست- در شمار «از مایه خوردن»هایی است که خسارت آن جبران‌ناپذیر است؛ یا متهم کردن مجلس- به عنوان عقبه و پشتوانه دولت- به این که با تصویب قانون حمایت از آمران به معروف و نهی از منکر، موجب شکاف و ناامنی در جامعه می‌شود! امام حسین علیه‌السلام- حتی در نهایت مضیقه و محاصره- کجا از یزید (و شمر و عمرسعد و عبیدالله‌بن زیاد) به عنوان کدخدایی که می‌شود با او بست یا انسانی مودب و میانه‌رو که اهل تعامل سازنده است یاد کرد؟ «الا و انّ الدّعی ابن الدّعی قد رکزنی بین اثنین بین‌السلهًْ و الذلهًْ و هیهات منا الذلهًْ... بدانید زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو چیز؛ شمشیر و خواری قرار داده و ذلت و خواری از ما دور است. خداوند و رسول او و مومنان و دامن‌های پاک از چنین ذلتی ابا دارند» و «به خدا سوگند نه مانند ذلیلان با شما بیعت می‌کنم و نه مانند بردگان اقرار (فرار) می‌کنم.» امام اگر برای «رفع شرارت»  سپاه یزید با آنان سخن می‌گفت، هرگز زبان به تملق‌ دشمن خبیث نگشود و دم از بازی «برد- برد» نزد و مگر ظالم و مظلوم می‌توانند چنین بازی و تعامل سازنده‌ای داشته باشند؟! امام حسین علیه‌السلام نعوذبالله کی به جای اینکه با دشمن تندی کند، به حامیان خویش پرخاش می‌کرد. اصلا بنای حرکت به کربلا و قیام عاشورا، مخالفت با دعوت استکبار زمانه به بیعت بود و این پاسخ امام که «ما اهل بیت نبوتیم و... یزید فاسق شرابخوار و جنایتکار است و مثل من با مثل او بیعت نمی‌کند.» آن حضرت مصداق کامل اذلهًْ علی‌المومنین اعزهًْ علی الکافرین بود. اما اگر نمی‌توانیم از آن حضرت درس‌های متعالی بیاموزیم، آیا هم‌پشتی دولت و کنگره آمریکا درس‌آموز نیست که آقای جان کری بلافاصله پس از بروز کمترین سوء تفاهمی مبنی بر اینکه دولت آمریکا می‌خواهد کنگره را دور بزند، در برلین اعلام می‌کند «دولت هیچ قصدی برای دور زدن کنگره به خاطر توافق با ایران ندارد. از نظر من و اوباما، کنگره نقش بی‌بدیلی در مذاکرات دارد.» آنها طلبکاری کنگره را ابزار چانه‌زنی بیشتر خود قرار داده‌اند اما در این سو- به اعتبار ضعف استدلال- اصرار بر این است که مجلس را با برچسب‌زنی و ارعاب و اتهام، منزوی و منعزل کنند!
زحمات آقای دکتر ظریف و تیم همکاران ایشان در یک سال گذشته مأجور اما آن چه پای میز مذاکرات در این یک سال هزینه شد- که بعضا نابه‌جا هم بود- صرف لبخند به شیطان بزرگ و دوطرفه کردن مذاکرات با او (که گویا حضور خانم اشتون حرمت آن را تبدیل به حلیت می‌کرد!) نبود. اگر معامله‌ای ولو نامتوازن در این یک سال انجام شد، مربوط به قدرت چانه‌زنی‌ای بود که امثال شهید شهریاری فراهم کرده بودند. در توافق ژنو محصول 3 سال غنی‌سازی 20 درصد را در کنار تعلیق فعالیت تاسیسات فردو و توقف فعالیت‌های تکمیل رآکتور اراک را با هم روی میز گذاشتیم و در ازای آن قرار شد 7 میلیارد دلار از پول‌های خودمان را آزاد کنند که این کار هم با اما و اگر فراوان صورت گرفت. در تمدید چهار ماهه نیز این واگذاری‌ها را وسعت دادیم و اکنون آمریکا به بخش دیگری از مایه و سرمایه‌های ما طمع کرده و می‌گوید فردو را تعطیل یا تبدیل به مرکز تحقیقاتی کنید، ذخایر اورانیوم 3/5 درصد غنی شده را به میزانی که ما می‌گوییم کاهش دهید و به خارج کشور منتقل کنید، 5400 سانتریفیوژ فعال خود از مجموع 9400 سانتریفیوژ را از کار بیندازید و... ما در مقابل شما را برای یک دوره 7 تا 20 ساله راستی‌آزمایی می‌کنیم که آیا می‌توانیم به شما اعتماد کنیم یا نه، یا مثلا وعده می‌دهیم تحریم‌های جدید اعمال نکنیم؛ یک بازی کاملا برد- برد و تعامل سازنده!
یک سوال مهم همین است که دولت محترم در این مسیر تمدید مذاکره و تعلیق‌های تدریجی تا کجا و از کدام سرمایه قرار است خرج کند؟ یعنی مثلا برای قسط بعدی توافق به هر قیمت، چه چیزی برای معامله (کلمه محترمانه فروش!) می‌ماند، حال آن که اصل تحریم‌ها سر جای خود باقی است و به تصریح سخنگوی دولت افزایش هم یافته است. زمانی که فناوری هسته‌ای در اوج بود از آقای هاشمی تا آقای روحانی و حتی موسوی... خود را سهامدار اصلی این پیشرفت می‌دانستند اما وقتی مزاحمت‌ها شروع شد، چراغ سبز دادن‌ها مبنی بر اینکه می‌شود کم یا زیاد این برنامه را تعلیق کرد شروع شد و حتی آقای هاشمی با ذوق‌زدگی نسبت به مذاکرات ژنو گفت «به واسطه مذاکره با آمریکا تابو شکست»! با این وصف مذاکرات ظاهرا دو هدف دارد 1- حفظ برنامه هسته‌ای در مقیاس غنی‌سازی هسته‌ای 2- لغو تحریم‌ها. اگر درباره وجه اول از سوی برخی چهره‌های سیاسی اهتمام لازم وجود ندارد اما وجه دوم حتما موضوع مطالبه از آنهاست که پس از این همه واگذاری امتیاز چرا هیچ تحریمی لغو نشد بلکه فزونی یافت؟! 
پاسخ کاملا روشن و طبیعی را باید در تحلیل11 اکتبر2013 (19 مهر 1392) وبسایت رادیو فرانسه جست‌وجو کرد که نوشت «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت ایران، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش «حقوق ملی» می‌بیند. بر پایه این جمع‌بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی 3 ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری او است که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر خواهد شد. در نگاه غرب تغییر دولت در ایران یک رویداد مثبت است. با این وجود تغییر دولت به تنهایی شرط لازم و کافی برای تغییر نگاه غرب و کاهش انتظارات آن از ایران نیست. قضاوت غرب در مذاکرات ژنو، نه بر اساس تغییر دولت تهران، که بر پایه تغییر رفتارها و آمادگی جمهوری اسلامی برای برداشتن گام‌های عملی در جهت رفع نگرانی‌های جامعه جهانی [غرب] خواهد گرفت. پیش‌بینی زمان لازم برای رسیدن به توافق، به جای 3 ماه پیشنهادی روحانی، به 9 ماه افزایش یافته است.»
پذیرفتن طلبکاری غرب نزول‌خوار، آن خطای محاسبه‌ای است که به بن‌بست خوردن مکرر آن موجب خرج کردن از سرمایه‌های استراتژیک و تندخویی و برچسب‌زنی به منتقدان دلسوز و تلاش برای منفعل کردن آنها می‌شود. جنجال علیه قانون «صیانت از حجاب و عفاف» و «حمایت از آمران معروف و نهی از منکر» یا متهم کردن مجلس به اینکه وزیر علوم را به خاطر ماجرای بورسیه‌ها برکنار کرد- حال آن که هیچ یک از نمایندگان استیضاح‌کننده سهمی از این ماجرا ندارند- و سپس موج‌سواری سخیف در قبال جنایت اسیدپاشی همگی از سناریو و تلاش سازمان یافته فتنه‌گران و حامیان خارجی آنها برای ایجاد حاشیه و غفلت در داخل حکایت می‌کند. از نگاه غرب نقش‌آفرینی بی‌بدیل جمهوری اسلامی ایران موجب ترسیم دوباره نقشه غرب آسیا (خاورمیانه) با مختصات مقاومت و بیداری اسلامی در عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین شده و باید «ملت- دولت» ایران را از این نقش‌آفرینی بازداشت. فتنه‌گران و افراطیون ورشکسته به تقصیر نیز هماهنگ با تلقی غرب معتقدند حاشیه‌سازی و انفجارهای صوتی پرسروصدا تنها راه احیا و بازسازی تشکیلاتی و سیاسی آنان است. گروه مامور و معذور این طیف هم که طابق‌النعل بالنعل  بر اساس نقشه و ماموریت داده شده، حرکت می‌کنند و رسانه‌ها و سیاستمدار آنان دقیقا هماهنگ با نقشه و رسانه‌های غربی پیش می‌روند. این وسط ترکیبی دوگانه در دولت محترم به چشم می‌خورد. از غیرت انقلابی و ملی چشمگیر تا برخی وسوسه‌ها برای افتادن در دام حاشیه‌سازی با این تلقی که هم منتقدان، منفعل می‌شوند و گوشه رینگ می‌روند و هم نخبگان و مردم از سرانجام به بن‌بست رسیده مذاکرات نمی‌پرسند و می‌توان در این فضای انفعال و غفلت توامان، سروته یک توافق به هر قیمت را هم آورد و تا نخبگان یا مردم خود را پیدا کنند و بپرسند چی شد و چی دادیم و چی گرفتیم، ماجرا را مشمول مرور زمان کرد. اکثریت دولتمردان البته با این روش خسارت‌بار مخالفند.
مقاله اخیر ولی‌رضا نصر (مشاور اسبق اوباما و عضو شورای روابط خارجی آمریکا) در نیویورک تایمز که اشارتی به انتخابات سال آینده پارلمان و مجلس خبرگان ایران و ارتباط آن با مذاکرات هسته‌ای و توافق نیم‌بند دارد در کنار گزارش‌های اخیر وال استریت ژورنال و لس‌آنجلس تایمز مبنی بر تمدید چند باره توافق ژنو- مذاکره برای مذاکره به شرط دادن برخی امتیازات!- و متقابلا اظهارات زننده دیپلمات ارشد ایرانی در موسسه وودرو ویلسون، نشان می‌دهد برخی چهره‌های سیاسی، آمریکا و غرب را به طمع انداخته‌اند تا روش طلبکاری توام با اعطای صدقه و گشایش‌های موردی جهت آلوده‌تر و بی‌اختیارتر کردن طرف ایرانی را ادامه دهند. تلقی این است که با این روش می‌توان برخی اجزای دولت ایران را واداشت به جای بودن در خط مقدم مقابله با دشمن، درگیری را به درون جبهه خودی بکشانند و بدین ترتیب دشمن به واسطه پیگیری خط تشنج و اغتشاش و تقابل درون ساختار (حاکمیت دوگانه)، توپ را به زمین ایران بیندازد. این پروژه‌ای با سود چندجانبه برای غرب است که مشابه آن را در دولت اصلاحات تجربه کردند؛ درست سربزنگاه تاریخ و استارت خوردن طرح خاورمیانه جدید از سوی آمریکا، بخشی از وزارت خارجه ما با فشار رئیس دولت وقت و تیم چنبره زده به دور وی، تبدیل به بولدوزر معبر بازکن برای اشغالگران افغانستان شدند. آیا نباید از خود بپرسیم چرا یکی دو سال قبل از شروع حملات آمریکا به افغانستان و عراق، سناریوهای ایجاد التهاب و تشنج و مشغول‌سازی یکی پس از دیگری توسط برخی اجزای دولت و مجلس اصلاحات کلید خورد؟! و چرا در مواجهه با مجلس پنجم و طرح اصلاح قانون مطبوعات، گروهک‌های وابسته و طیف نفاق جدید دست به دست هم دادند و آشوب تیرماه 78 را پس از تست چند اغتشاش موردی کلید زدند که سرانجام آن، راهپیمایی حماسی 23 تیر و سخنرانی تاریخی آقای روحانی در «اوباش مواجب‌بگیر و مزدوران آمریکا و اسرائیل» خطاب کردن عاملان اغتشاش بود؟ 
دولت و رئیس‌جمهور محترم پس از تجربه‌ای 14 ماهه اکنون در نقطه ارزیابی و اصلاح مسیر قرار دارند. جلوی ضرر و رفتارهای پرخطر را از هر جا بگیریم منفعت است. رهبر حکیم انقلاب منبعث از منطق اسلام و اهل بیت(ع)، رژیم آمریکا را در کنار اسرائیل استثنای تعامل در سیاست خارجی معرفی کردند و درستی این سخن نیز به مرور زمان آشکار شد. تبعیت از این رهنمود، راه صلاح و عزت برای دولت محترم است در غیر این صورت بدهکار شدن در قبال مستکبران خارجی و فتنه‌طلبان داخلی که هنر ویژه‌ای هم در این امر دارند، هیچ پیروزی یا اعتباری به همراه نخواهد آورد. هشداری که محمد هاشمی دبیر سیاسی مستعفی کارگزاران درباره تقلای دوباره ساختارشکنان نفوذی داد به غایت قابل تأمل است.