نگاهی گذرا به تاریخ شهر کوفه و شرایط آن در زمان قیام سیدالشهداء(ع)
ریشههای سیاسی اجتماعی بدعهدی کوفیان
بسیاری از آنها با وجود اینکه از کربلا گریختند تا در برابر امامحسین(ع) قرار نگیرند و با ایشان نجنگند، حاضر نبود جبهه حق را تقویت و برای پیروزی امام(ع) تلاش کنند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- جواد نوائیان رودسری- رصد، ظاهراً کوفه دومین شهری بود که توسط مسلمانان بنا شد. موقعیت جغرافیایی و زمین حاصلخیزِ غرب فرات، باعث شد تا سربازان مسلمانی که برای فتوحات اعزام میشدند، پادگان خود را در جایی که امروز با نام کوفه میشناسیم، بنا کنند. اگرچه برخی از مورخان، برای کوفه تاریخی بس کهن در نظر گرفتهاند، اما حقیقتی که میتوان آن را از میان اسناد نه چندان فراوان تاریخی به دست آورد، انتخاب این منطقه در حدود سال ۱۷ ق برای سکونت مهاجران مسلمان و بنای مسجد مشهور آن به عنوان نخستین ساختمان شهر است.
به روایت «طبری»، خلیفة دوم به سعد بن ابیوقاص نامه نوشت و از او خواست تا مکانی را برای تمرکز سربازان مسلمان پیدا کند. سعدبنابیوقاص نیز سعدبنحارث یا عثمانبنحنیف را برای پیدا کردن مکانی مناسب مأمور کرد. حاصل این جستوجو، انتخاب کوفه بود (ترجمه تاریخ طبری-ج۵-صفحه ۱۷۵۵). مورخان دلایل مختلفی را برای نامگذاری کوفه در کتابهای خود ذکر کردهاند. «بلاذری» در «فتوحالبُلدان» و «یاقوت حِمَوی» در «مُعجَم البُلدان»، دلیل نامگذاری کوفه را، نوع خاک آن دانستهاند. به گفتة این دو مورخ، «کوفه» به زمینی گفته میشود که در آن خاک سرخ(رس) با شن و ریگ آمیخته باشد. دلیل نامگذاری و تأسیس شهر هر چه که بود، کوفه خیلی زود به شهری آباد و بزرگ تبدیل شد که برخی از بزرگان صحابه، مانند عبدا…بنمسعود، در آن ساکن شدند. «ابراهیم پاشا» در کتاب «نهضت کوفه از دیدگاه روانشناسی اجتماعی»، جمعیت کوفه را در سالهای ابتدای تأسیس، حدود ۲۴ هزار نفر دانسته و معتقد است این رقم در سال ۶۰ هجری، همزمان با واقعه خونین کربلا، به حدود ۱۴۰ هزار نفر رسید.(ابراهیمپاشا-صفحه۷۶)
اخلاق و مَنِش مردم کوفه
کوفه، از همان سالهای نخست تأسیس، ترکیبِ جمعیتیِ یکسانی نداشت. اعراب نزاری و یمنی (اعراب قحطانی یا اعراب مناطق جنوب شبه جزیره عربستان) نخستین افرادی بودند که در آن ساکن شدند؛ اما به تدریج افرادی از سایر قبایل عرب نیز در آن سکونت گزیدند. پس از مدتی به این اعراب مهاجر، گروههای مختلفی از تازهمسلمانان، اسیران جنگی، ایرانیان و … هم پیوستند. این ترکیب جمعیتی، کوفه را به شهری با گرایشهای سیاسی، اجتماعی، دینی و فرهنگی مختلف تبدیل کرد. با این حال احساسات قبیلهای، بیش از سایر گرایشها، در میان آنان خودنمایی میکرد.
کوفیان به دلیل پیروزیهای مکرر در ایران و آسیای غربی، افرادی مغرور و در عین حال، طالب رفاه و ثروت، بار آمدهبودند. این غرور از آنان افراد گستاخی تربیت کردهبود که داد و فریادشان گاه حتی خلیفة دوم را ناچار به پذیرش خواستههایشان میکرد (حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)- صفحه ۱۳۵). به همین دلیل افرادی که اهل نیرنگ و فریب نبودند، نمیتوانستند حکومتی تثبیت شده در کوفه داشتهباشند. عمار یاسر نمونه بارزی از این مسئله بود که نتوانست در زمان خلیفه دوم، مدت زیادی حکومت این شهر را در دست داشته باشد؛ حال آنکه فردی مانند مغیرهبنشعبه، که خلیفة دوم او را «فاجر قدرتمند» خوانده بود، سال ها بر کوفه حکومت کرد(قبلی – صفحه ۱۳۵). بعدها نیز کوفیان در برابر اُمرایی مانند زیاد و پسرش عبیدا… و نیز حجاجبنیوسف ثقفی و یوسف بن عمر، که سیاستمدارانی قدرتمند و در عین حال بیرحم محسوب میشدند، مطیع و رام بودند.
با این حال هرگاه فرصتی دست میداد قیام میکردند و تا زمانی که منافعشان به خطر نمیافتاد در صحنه باقی میماندند. ترکیب قبایلی کوفه و حساسیتهای قبیلهای، مردم آن را گرفتار روحی تندخو و دمدمی کردهبود؛ به همین دلیل در جریان حوادث مختلف به سرعت تغییر موضع میدادند. این مسئله باعث شده بود که رفتارهای بیرونی و تمایلات درونی آنها هیچگاه با هم هماهنگ نباشد. جمله مشهور «فرزدق» به امامحسین(ع) به خوبی این مَنِش کوفیان را آشکار میکند :«قلوبهم معک و سیوفهم علیک؛ قلبهایشان باتوست اما شمشیرهایشان علیه توست»(تاریخ طبری- جلد۴- صفحه ۲۹۰) با چنین اخلاقی برای مهار و به اطاعت واداشتن آنها راهی جز زور و شمشیر وجود نداشت؛ کاری که امامعلی(ع) و اماممجتبی(ع) حاضر به انجام آن نبودند(نهجالبلاغه – خطبه ۱۹۹)تعبیر امیرالمؤمنین(ع) در مورد مردم کوفه نمایانگر تمام و کمال اخلاق و مشی اجتماعی و سیاسی آنهاست:«أَنْتُمْ کَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ، حَمَلَتْ فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ، وَمَاتَ قَیِّمُهَا، وَطَالَ تَأَیُّمُهَا، وَوَرِثَهَا أَبْعَدُهَا؛ شما به زن بارداری میمانید که در آخرین روزهای بارداری جنین خود را سقط کند، و سرپرستش بمیرد، و زمانی طولانی بیشوهر ماند، و میراث او را خویشاوندان دور غارت کنند.»(نهجالبلاغه-خطبه۷۰) این در حالی بود که مردم کوفه از تسلط شامیان و معاویه بیم داشتند و حاضر به پذیرش حکومت معاویه هم نبودند.
زنجیرهای از خیانتهای کوفیان
تردیدی نیست که مردم کوفه امامحسین(ع) را به شهرشان دعوت کردند و سپس ایشان را در کربلا به شهادت رساندند. در میان سپاهیانی که مقابل امام(ع)، در کربلا قرار گرفتند، تنها یک نفر شامی حضور داشت (الکامل-ج۴-ص ۲۸) با این حال نباید فراموش کنیم که در کوفه، با وجود حضور تعداد قابل توجهی از دوستداران امامعلی(ع)، شیعیان در اقلیت بودند. مجموع کسانی که به امامحسین(ع) نامه نوشتند و ایشان را به کوفه دعوت کردند، حدود ۱۸ هزار نفر بود، حال آنکه کوفه در آن زمان دستکم ۱۴۰ هزار نفر جمعیت داشت (ابراهیم پاشا-صفحه۷۶) با این حال، به استثنای اشراف متمایل به بنیامیه، بیشتر مردم به امامعلی(ع) و فرزندانشان علاقهمند بودند، اما رشتة این علاقه و ارادت آنقدر محکم نبود که آنها را برای دفاع از امامحسین(ع) و حَرَمَش به کربلا بکشاند.
ابنزیاد، همانند پدرش، توانستهبود با ایجاد استبداد و اختناق کوفیان را مهار کند. او چنان از مردم دمدمی مزاج کوفه نَسَق کشیده بود که وقتی هانیبنعروه، رئیس بنیمراد را که به گفته برخی مورخان چهار هزار اسبسوار و هشتهزار پیادهنظام حامی او بودند(مروجالذهب – ج۳-صفحه ۵۹) را به مسلخ فرستاد، هیچ کس مخالفت نکرد! واقعیت آن است که بسیاری از شیعیان حاضر در کوفه، به معنای واقعی کلمه شیعه نبودند. بسیاری از آنها تنها به لحاظ سیاسی از امامحسین(ع) حمایت میکردند و معتقد بودند ایشان شایستهترین فرد برای حکومت و خلافت بر مسلمانان است، با این حال کسانی که مقام و منزلت واقعی و جایگاه امام(ع) را میشناختند و همچون عمار و مالکاشتر حاضر به جانفشانی در راه عدالت علوی بودند، جمعیتی اندک را تشکیل میدادند.
به نوشته «رسول جعفریان» در کتاب «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)»، «شیعیان تنها بخشی از مردم این شهر بودند. درست است که برخی از قبایل شهرتی به تشیع داشتند، اما نمیتوان قبیلهای را صددرصد شیعی دانست. آنها در قبایل مختلف پراکنده بودند و چندان اتحادی با یکدیگر نداشتند. علاوه بر روحیات قبیلهای، روحیات خاصّ کوفی بر آنها حاکم بود. لذا چندان متفاوت از دیگران نبودند.» بسیاری از آنها با وجود اینکه از کربلا گریختند تا در برابر امامحسین(ع) قرار نگیرند و با ایشان نجنگند، حاضر نبود جبهه حق را تقویت و برای پیروزی امام(ع) تلاش کنند.
«دینوری» در «اخبارالطوال» مینویسد: «… یصلون الى کربلاء، و لم یبق منهم الا القلیل، کانوا یکرهون قتال الحسین، فیرتدعون، و یتخلفون؛ابنزیاد جمع کثیری را به کربلا گسیل میداشت، اما تعداد اندکی به کربلا میرسیدند؛ این به سبب کراهت آنها از جنگ با حسین(ع) بود، لذا بازگشته و از سپاه جدا میشدند.»(اخبارالطوال-صفحه ۲۵۶) در این میان تعدادی از کوفیان کوشیدند تا به امامحسین(ع) بپیوندند، اما دیگر دیر شدهبود و تنها اندکی از آنان، مانند حرّ بن یزید ریاحی موفق به این کار شدند. شاید نقل «بلاذری» در «انساب الاشراف» بتواند این وجه رفتار کوفیان را بهتر نشان دهد. بلاذری از سعد بن عبیده نقل میکند که:« إن أشیاخنا من أهل الکوفة لوقوف على تل یبکون و یقولون: اللهم أنزل علیه نصرک، فقلت: یا أعداء اللّه ألا تنزلون فتنصرونه؛ تعدادی از شیوخ ما از اهالی کوفه بر فراز تپهای ایستاده و دعا میکردند: خدایا! پیروزی خود را بر حسین(ع) نازل بفرما[!]، به آنها گفتم: ای دشمنان خدا، چرا از تپه پایین نمیآیید تا او را یاری کنید؟!»(انسابالاشراف-جلد۳-صفحه۴۲۴)
کوفه شهر سستی و دنیا طلبی
کوفیان، به سبب دلایلی که برشمردیم، تقریباً هیچگاه نتوانستند نقش خود را در حرکتهای سرنوشتسازی که در شهرشان شکل میگرفت به درستی ایفا کنند. پس از واقعه جانگداز کربلا، کوفه قیامهای بسیاری را تجربه کرد، اما التهاب شور نخستین آنها در هر قیام به سرعت جای خود را به رخوت، سستی، ترس و دنیاطلبی میداد. یکی از غمانگیزترین وقایعی که نمایانگر تداوم رفتار و اخلاق کوفی در سالهای پس از شهادت امامحسین(ع) است، قیام زیدبنعلی و شهادت مظلومانة اوست. زید پسر امامسجاد(ع)، با دعوت کوفیان، به این شهر رفت و مقدمات قیامی بزرگ را ترتیب داد؛ اما عاقبت با پیمانشکنی مردم کوفه روبهرو شد و عاقبت با تعداد اندکی از یارانش در محاصره قرار گرفت و به شهادت رسید؛ اما پس از شهادت نیز پیکرش از خیانت در امان نماند و یکی از افرادش محل دفن او را به سربازان یوسف بن عمر اطلاع داد. به دستور یوسف بن عمر، سر زید را از پیکرش جدا کردند و جسد او را در محله «کُناسه» کوفه بر دار آویختند.(مقاتل الطالبیین-صفحه۹۷)
منابع:
تاریخ طبری – محمد بن جریر طبری
فتوح البلدان – احمد بن یحیی بلاذری
معجم البلدان – یاقوت بن عبدا… حموی
نهضت کوفه از دیدگاه روانشناسی اجتماعی – ابراهیم پاشا
حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع) – رسول جعفریان
الکامل فی التاریخ – ابن اثیر
مروج الذهب – علی بن حسین مسعودی
اخبار الطوال – احمد بن داود دینوری
انساب الاشراف - احمد بن یحیی بلاذری
مقاتل الطالبیین – ابوالفرج اصفهانی
ارسال نظر