يادتون مياد؟ بدها- خوبها
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، فاطمه خوش نما در صفحه اجتماعي خود نوشت:
خدا می داند چقدر خوشحالم که در مدرسه دخترم دیگر کسی پای تخته اسم دوستانش را از بد نمی نویسد و برای این کار امتیاز نمی گیرد. خدا می داند چقدر خوشحالم که دخترم هنوز بلد نیست کنار تخته سیاه بایستد و به خودش اجازه بدهد که دوستان و همکلاسی هایش را ارزیابی کند و اسم هر کدام شان را که دلش خواست در ردیف بدها بنویسد و اسم دسته ای را که با آن ها رابطه صمیمی تری دارد و بده بستان خوراکی با هم دارند را در دسته آدم های خوب.
خدا می داند چقدر خوشحالم که به خوبی به دخترم یاد دادم که از ناراحتی دیگران خوشحال نباشد و راضی نشود آبروی دوستش را پهن زمین ببیند.
من به خودم افتخار می کنم که دخترم را طوری تربیت کردم که وقتی دید دوستش نمی تواند نمره خوبی از دیکته بگیرد اشک های او را پاک می کند و به او دلداری می دهد که کمکش می کند. من واقعا برای همه عمرم کافی ست که می بینم دخترم عیب و نقصی اگر در دوستش می بیند می خواهد برای رفع آن عیب به او کمک کند. حالا در همان بضاعت کودکی اش. اقلا می خواهد به اندازه همان ده سال کودکی اش تمرین آدم بودن داشته باشد. تمرین درست زندگی کردن.
بله. خیلی از ماها که فقط سنگ دهه شصتی بودن خودمان را به سینه می زنیم و مدام از جبر زمانه شاکی هستیم که فلک هرچه فشار و بدبختی داشته بر سر ما آوار کرده به اندازه یک بچه ده ساله هم اخلاق نداریم. به اندازه یک بچه ده ساله هم نمی فهمیم. از آن همه به اصطلاح جبر و فشار و بدبختی که ادعا می کنیم متحمل شده ایم، فقط یاد گرفته ایم به خودمان حق بدهیم که بایستیم جلوی تخته سیاه و با ذره بین بی عیب و نقص خودمان آدم ها را بررسی کنیم و اسم آدم بدها بنویسیم. کاش یک نفر آن چهره کریح پشت ذره بین را نشانمان می داد.
ارسال نظر