امید کریمی- فصل آلودگی خفه‌کننده هوای تهران رسیده است؛ هر روز پیامک‌های شرکت کنترل کیفیت هوای تهران و البته هشدارهای اپلیکیشن اعلام کیفیت هوا، اعلام می‌کنند که اوضاع هوا حتی با وجود تغییر بنزین‌ها هم خوب نیست. اما به این درد همیشگی، عذاب دیگری هم افزوده شده است؛

همین دیروز غروب بادی با سرعت نهایتا ۳۲ کیلومتر، آسمان تهران را پر از خاک کرد. مشابه همان اتفاقی که بیش از در ۱۰ سال است در خوزستان، کرمانشاه، ایلام و دیگر استان های غربی می‌افتد. اما اگر استان های غربی قربانی گرد و خاک عربی می‌شوند و بی‌گناه، تاوان بیابان‌زایی در کشورهای همسایه را می‌دهند، مردم تهران تاوان بیابان‌زایی حواشی خود را می‌پردازند.

اقلیم غرب و جنوب غرب تهران تغییر کرده است و بیابانی شده است. دلیلش هم معلوم است؛ افزایش برداشت آب از سفره های زیرزمینی و منابع جاری، خشکسالی های پی‌درپی و بی‌تدبیری مداوم در مدیریت منابع آب و مقابله با خشکسالی و از همه اینها بدتر، توسعه بی‌حساب و کتاب و سنتی کشاورزی.

استان تهران حدود ۲۰ درصد جمعیت ایران را در خود جا داده است. یعنی ۲۰ درصد تولیدات کشاورزی مملکت باید در این استان مصرف شود. تازه اگر مصرف تهرانی ها را استاندارد فرض کنیم و اسراف ذاتی مردم پایتخت را در نظر نگیریم. 

تهران با این مصرف بالا و سیری ناپذیر، استان های اطرافش را خشک کرده است و حالا خودش در این طمع کم کم می‌سوزد. به قول پروفسور کردوانی «تهران همه جا را نابود کرد، خودش هم آباد نشد».

همین می شود که با یک باد نه چندان تند مانند آن چیزی که غروب جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳ اتفاق افتاد، گرد و خاک تمام استان تهران را می پوشاند و کسی نمی داند و البته نمی تواند که با آن چه کند. برخلاف آلودگی هوای همیشگی.

یعنی مصیبت دوچندان شده؛ تا همین پاییز و زمستان سال گذشته و سال‌های پیش از آن، در روزهای خفگی تهران، فقط امیدوار بودیم که بادی بوزد و آلودگی هوا را با خود ببرد، اکنون اما باید از باد ترسید؛ اندک بادی که بوزد، تغییری در اصل موضوع آلودگی هوا بوجود نمی‌آید؛ هرچند که آلودگی ناشی از اینورژن و اگزوز خودروها را با خود می برد، اما از غرب و جنوب غربی استان، گرد و خاکی بر می‌خیزد که بلافاصله جایگزین ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون همیشگی می‌شود. 

و این شروع بی‌چارگی است. هرچند در بهار و تابستان باید امیدوار و شاید دلخوش به باران بلافاصله پس از باد بود، مشابه همان اتفاقی که در طوفان روز ۱۲ خرداد بهار ۹۳ افتاد. اما در پاییز و زمستان، باران و آلودگی هوای ناشی از موتور خودروها، به باران اسیدی منجر می‌شود که خودش دردسری است بزرگ.

با تمام این اوصاف، مصیبت آلودگی هوا در تهران گویا پایانی ندارد. خودکرده را تدبیر نیست. سدها به گل نشسته‌اند، خشکسالی و بی‌آبی، امان را بریده است. مگس‌های سفید پدیده تازه خشکی در غرب و جنوب غربی تهران، دو سوم پایتخت را قلمرو خود کرده‌اند. اینها نشانه‌های خوبی نیستند. به قول فروغ فرخزاد «در كوچه باد می‌آید، اين ابتدای ویرانی ست»

راستی تهران که بیابان شد، به کجا مهاجرت کنیم؟