پايگاه خبري تحليلي «پارس»- عليرضا رضاخواه- در همه پرسي روز پنج شنبه در اسکاتلند ۵۵ درصد از راي دهندگان به طرح جدايي از بريتانيا راي منفي دادند. اين همه پرسي با شرکت ۸۵ درصد از واجدين شرايط راي دادن برگزار شد. اين ميزان مشارکت سياسي در اسکاتلند در نوع خود کم نظير توصيف شده است. در صورتي که استقلال طلبان در همه پرسي ۱۸ سپتامبر دست بالا مي‌يافتند، چهره سياسي بريتانيا، يکي از سه قدرت بزرگ اروپايي يک شبه دستخوش تغييرات بنيادي مي شد. در واکنش به اين رويداد انتظار مي رفت که نخست وزير بريتانيا مجبور به استعفا شود، حزب کارگر، به دليل از دست دادن نمايندگان اسکاتلندي در پارلمان مرکزي تا چند دهه در انگلستان فرصت رسيدن به اکثريت پارلماني و تشکيل دولت را از دست داده و جايگاه بريتانيا در جامعه اروپا، از کشور ايتاليا کوچک تر شود. در صورت راي مردم اسکاتلند به استقلال، پوند استرلينگ، واحد پولي آن کشور، ضعيف مي شد و روند افزايش رشد اقتصادي در آن کشور کند. در اين صورت ميليارد ها دلار ارزش سهام بسياري از واحد هاي بانکي، تجاري و توليدي از دست مي رفت. جامعه اروپا در صورت راي مردم اسکاتلند به استقلال با بحران سياسي تازه و نا آرامي محسوس اقتصادي و پولي روبرو مي شد. قرار بود در صورت راي دادن به استقلال و جدايي اسکاتلند از بريتانيا، بيش از ده درصد از تجهيزات نظامي آن کشور در اختيار کشور تازه تاسيس شده قرار گيرد. به اين ترتيب، بريتانيا قادر به مشارکت در طرح هاي نظامي ناتو به شيوه سابق نبود. بي جهت نبود که دولت و حکومت انگلستان با تمام توان خود وارد کارزار همه پرسي شده بودند، از ديويد بکهام گرفته تا بيل کلينتون همه براي جلوگيري از اين جدايي بسيج شدند. سه حزب بزرگ انگلستان به اسکاتلندي ها وعده دادند که چنان چه مستقل نشوند، سهم بيشتري از کيک قدرت و ثروت بريتانيا را به آنها خواهند داد. نتيجه اين که 55درصد واجدين شرايط در اسکاتلند به استقلال جواب منفي داده اند. در ادامه به بررسي تاثيرات اين رفراندوم در سه سطح تحليلي، خرد (اسکاتلند)، ميانه (بريتانيا) و کلان ( اروپا) مي پردازيم:

جامعه قطبي در اسکاتلند
نتايج رفراندوم نشان مي دهد که بيش از دو ميليون نفراز جمعيت پنج ميليون و ۳۰۰ هزار نفري اسکاتلند خواهان باقي ماندن اين کشور در بريتانيا هستند. اما وقتي بيش از يک ميليون و ۶۰۰ هزار نفر از اين جمعيت خواهان استقلال هستند، يعني کار به همين جا ختم نخواهد شد، چرا که چشم بستن بر خواست حدود نيمي از راي دهندگان کار آساني نيست. حالا جامعه اسکاتلند دوپاره و قطبي شده است ، تحليل‌گران معتقدند اين دو پارگي و تقابل ديدگاه ها به حدي است که حتي نتيجه رسمي رفراندوم هم نمي تواند اثرات اين دوپارگي را از بين ببرد. نيمه اي که خود را واقع بين و خواهان شرايط بهتر زندگي مي داند و نيمه اي که مي خواهد روياي ديرينه استقلال را به طور صلح آميز به سرانجام برساند و مردم اسکاتلند را براي هميشه از رقابت با انگلستان رها سازد، رقابتي که در تاريخ، جغرافيا، فرهنگ، مذهب و سياست هر دو کشور ريشه دارد. اما اين بار رقابت به درون خانه آمده است.

عامل اصلي دوپارگي مردم اسکاتلند روند دوگانه شکل گيري هويت در حدود ۵۰ سال گذشته است. تقريبا نيمي از اسکاتلندي ها هويت اول خود را هويت اسکاتلندي مي دانند و بريتانيايي بودن را به عنوان هويت دوم خود مي شناسند. اما نيمي از مردم هم هستند که هويت اول خود را بريتانيايي مي دانند و اگرچه به تاريخ و فرهنگ اسکاتلند علاقه دارند، اما اين شيفتگي تا حدي نيست که حاضر باشند به خاطر آن سختي هاي اقتصادي را براي بيش از ده سال و شايد هم براي بيش از آن تحمل کنند و به خاطر آن به ديگر مردم بريتانيا يا ديگر مردم جهان فخر بفروشند. براي اين گروه اسکاتلندي بودن معناي برانگيزاننده يا به اصطلاح رمانتيکي ندارد. به احتمال زياد هيچ نتيجه اي نمي تواند نيمه بازنده را راضي کند. از همين رو است که خيلي ها معتقدند، روز پس از رفراندوم، مناظره ها و گفت وگوها به پايان رسيد، اما روز اول رويارويي اين دو گروه در اسکاتلند محسوب مي شود، رويارويي که مناسبات سياسي و اجتماعي جديدي در اسکاتلند برپا خواهد کرد.

پاياني بر سنتراليسم وست مينيستر
سطح دوم تحليل به تاثيرات همه پرسي استقلال در اسکاتلند بر بريتانيا يعني مجموعه کشورهاي اسکاتلند، ولز، ايرلند و انگلستان مربوط مي شود. يکي از وعده هايي که دولت و سران احزاب بزرگ بريتانيا به راي دهندگان اسکاتلندي داده اند، اين است که پارلمان بريتانيا در روندي قانوني و حقوقي به وضعيت کنوني و نيمه مستقل اسکاتلند سر و سامان داده و مسير آن را به سمت يک خودمختاري راديکال ريل گذاري کند. قرار است اين امر از مسير تدوين يک قانون اساسي جديد مدون شود ، که در آن صورت بقيه مناطق بريتانيا از جمله ولز و ايرلند هم متقاضي چنين شرايطي خواهند شد و در نتيجه کل سيستم بريتانيا به سمت يک سيستم فدرالي يا کنفدراليسم خيلي باز خواهد رفت که طبيعتاً اثرات همه جانبه اي خواهد داشت و اين امر به معني کاهش تمرکز قدرت در لندن و پايان سنتراليسم وست مينيستر خواهد بود. تحليل گران معتقدند با وجود شکست استقلال طلبان، بريتانيا ديگر بريتانياي پيش از اين همه پرسي نخواهد بود و ناچار به اجراي برخي تغييرات اساسي است.

اسکاتلند و روياي جدايي طلبي اروپايي
البته اين تمام ماجراي همه پرسي استقلال در اسکاتلند نيست. يک سر ديگر تبعات اين همه پرسي را بايد در کاتالونياي اسپانيا و فلاندر بلژيک ،تيرول ايتاليا، جزاير فاروئه دانمارک، ژورا در سوئيس و مجارهاي ويودين در صربستان جستجو کرد. سطح سوم تحليل تاثير اين رفراندوم بر جدايي طلبان اروپايي است. حداقل دو نقطه ديگر در اروپا چشم به رفراندوم اسکاتلند داشتند، منطقه کاتالونيا در اسپانيا که قرار است رفراندوم جدايي از اسپانيا را در ماه نوامبر (کمتر از دو ماه ديگر) برگزار کند و فلامان هاي ساکن بلژيک که نمايندگان جدايي طلب آن در پارلمان اروپا اين روزها دفاتر خود را با پرچم اسکاتلند تزئين کرده بودند. برخي تحليل گران معتقدند که راي "نه" مردم اسکاتلند به استقلال، جدايي طلبان اروپايي را دلسرد خواهد کرد با اين حال گروهي ديگر راي 45 درصدي اسکاتلندي ها به جدايي را اتفاقي کم نظير توصيف کرده و معتقدند" چند سال قبل اگر رفراندومي در اسکاتلند برگزار مي شد، اين رقم شايد از چند درصد بيشتر نمي شد. بنابراين در کاتالونيا، در بلژيک يا در جاهاي ديگر، طرفداران جدايي مي توانند از اين درصد بالا روحيه بگيرند و الزاماً نتيجه همه پرسي اسکاتلند براي آن ها نااميدي و يا منفي نيست."