به گزارش پارس ، مذاکراتی که بین ایران و گروه 5+1 در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل برگزار خواهند شد بی‌شک حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین گفتگوهایی هستند که در یک دهه اخیر انجام گرفته‌اند. در نیویورک مشخص خواهد شد آیا طرفین نهایتاً از انعطاف لازم برای گذر از موانعی که باعث شدند توافق در ماه جولای ممکن نباشد، برخوردار هستند یا خیر. اما پاسخ به این پرسش تنها پس از مرور روند مذاکرات چند ماه گذشته ممکن است.

شش دور مذاکرات در خصوص توافق جامع که در وین در حد فاصل ژانویه تا جولای 2014 برگزار شد، از نقایص مهم ماهوی و ساختاری برخوردار بود. روند واقعی چانه‌زنی که از نیمه ماه می، بعد از سه ماه تبادل‌نظر آغاز شد، نه از آموخته‌های جلسات مذکور و نه از تجربیات دوازده سال گذشته بهره‌ای برده بود. در عوض، به نظر می‌آمد که زمان به دوره پر تنش پیش از توافق ژنو بازگردانده شده بود. هم گروه 1+5 و هم ایران مواضع حداکثری اتخاذ کردند؛ از سرسختی طرف مقابل شگفت‌زده شده؛ و بجای یافتن راه حل واقع‌گرایانه، طرف مقابل را به زیاده‌خواهی متهم نمودند.

هنگامی که مذاکرات چندجانبه به بن بست رسید، مذاکره کنندگان به سوی فرمولی بازگشتند که راه را برای توافق موقت هموار کرده بود: مذاکرات دوجانبه بین ایران و آمریکا، که مهم‌ترین آن دیداری دو-روزه بین مقامات بلندپایه در ماه ژوئن در ژنو صورت گرفت. اما با توجه به سخت شدن مواضع طرفین، این تلاش بی‌ثمر ماند. سپس طرفین برای پیشبرد مواضعشان روی به رسانه‌های عمومی آوردند و به طرف مقابل در مورد عواقب ناشی از اتلاف فرصت کنونی هشدار دادند.

اما این شیوه بختی برای به نتیجه رسیدن نداشت. هم ایران و هم گروه 1+5، در ارزیابی ضعف طرف مقابل زیاده‌روی کردند و به خطا گمان کردند که فشار زمان طرف مقابل را مجبور به پایین آوردن کف خواسته‌هایش خواهد کرد. همزمان، هر دو طرف فشارهای سیاسی و دغدغه‌های داخلی یکدیگر را دست کم گرفتند. حقیقت این است که هیچ یک از طرفین احساس اجباری برای کوتاه آمدن نمی‌کرد، خصوصاً که مهلت پایانی مذاکرات تمدید پذیر بود. این موضوع باعث شد تا طرفین رویکردی را که بر اساس آن توافق موقت را منعقد نمودند رها کنند. در آن مذاکرات، گفتگوهای دوجانبه موجب شد تا طرفین زمینه را برای گفت وگو های چندجانبه آماده کنند. این بار اما، نشست‌های دوجانبه ایران و آمریکا تنها پس از زمانی صورت گرفت که طرفین موضع مذاکراتی خود را مشخص و محکم کرده بودند. در سال 2013 مذاکره کنندگان به اصل محرمانه بودن مذاکرات احترام گذاشتند؛ اما در وین به صورت عمومی و رسانه‌ای اظهارنظر می‌کردند. از همه مهم‌تر، بر خلاف مذاکرات ژنو، آن‌ها در ابتدا به مهم‌ترین مسئله (یعنی حق ایران برای غنی‌سازی) پرداختند، اما در وین سؤال اساسی در خصوص مشخص نمودن ابعاد برنامه غنی‌سازی به انتهای مذاکرات و امید به کوتاه آمدن در لحظه آخر وانهاده شد.  با توجه به این نارسایی‌ها، هنگامی که پایان مهلت زمانی فرارسید، تمدید مذاکرات تنها راه جلوگیری از شکست بود.

البته در ذکر کمبودهای روند کنونی نباید مبالغه کرد. حقیقت این است که در خصوص برخی مسائل مهم پیشرفت‌هایی صورت گرفته است، از جمله تغییر کاربری مرکز غنی‌سازی فردو به مرکزی برای تحقیق و توسعه، تبدیل راکتور آب سنگین اراک به رآکتوری که با اورانیوم با غنای پایین فعالیت می‌کند و بنابراین پلوتونیوم کمتری تولید می‌کند؛ و افزایش نظارت و راستی آزمایی بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران.  در ضمن طرفین به تعهدات خود در برنامه اقدام مشترک پایبند بودند؛ گفتگوها را از رویدادهای خارجی (برای مثال بحران‌های سوریه، اوکراین، عراق و غزه) مصون نگاه داشتند؛ و بر سر جزییات اجرایی تمدید مذاکرات به توافق رسیدند.

اما همچنان تضمینی برای اینکه دو طرف در چند ماه آینده از خطاهای گذشته پرهیز کنند، وجود ندارد. از یک سو به نظر می‌آید که با از سرگیری مذاکرات دوجانبه بین ایران و آمریکا در ماه اوت و سپتامبر و همچنین ملاقات دو جانبه ایران و سه کشور اروپایی پیش از مذاکرات چندجانبه در نیویورک، شیوه منطقی تری در پیش‌گرفته شده است. اما از سوی دیگر، مسئله اعمال تحریم‌های آمریکا مجدداً فضا را مسموم کرده است.

جای تأسف است که توافق ژنو و اجرای موفقیت‌آمیز آن که قرار بود منجر به اعتمادسازی شود، هیچ کمکی به کاهش بدبینی‌ها نکرده است. علت این امر شوربختانه چیزی جز سو تفاهم نیست. واقعیت این است که تحریم‌های آمریکا به هیچ‌وجه تحریم‌های جدید محسوب نمی‌شوند، بلکه به منظور مجازات کسانی که تحریم‌های فعلی را نقض کرده‌اند اعمال شده‌اند. طبیعی است که آمریکا نمی‌خواهد اهرم اصلی‌اش در مذاکرات، یعنی تحریم‌ها (جدای از ظالمانه بودن یا نبودن آن‌ها)، دچار فرسایش شود. همان طور که ایران هم حاضر نیست در طول مذاکرات تحمل کند که رطوبت وارد دستگاه های سانتریفیوژش شود و آن‌ها را از دور خارج کند. بنابراین همان طور که آمریکا صراحتا در ژنو به مقامات ایرانی و مکررا به طور علنی اعلام کرده به اعمال تحریم‌های خود خواهد پرداخت تا تکلیف مذاکرات روشن شود. این مسئله فقط شامل اشخاص حقیقی و حقوقی در ایران نمی شود، چرا که در این مدت آمریکا شرکت ها و بانک های غربی را هم که تحریم‌های ایران را دور زده بودند جریمه های سنگینی کرده است. باید از آن کسانی که این تحریم‌ها را بهانه کرده‌اند تا بر مذاکرات فشار بیاورند پرسید که آیا فراموش کرده‌اند که رئیس‌جمهور آمریکا، برای اولین بار پس از انقلاب، کنگره را تهدید به وتو در صورت وضع تحریم‌های جدید علیه ایران کرد؟ جای تعجب است که دولت آقای روحانی و وزارت خارجه در این مورد به روشنگری نپرداخته‌اند و اجازه سو استفاده مغرضین و یا مغفولین در جلوه دادن اعمال تحریم‌های قبلی به عنوان تحریم‌های جدید را داده‌اند.

به هر روی، پس از سال‌ها مناقشه و فاصله برخی سو تفاهم‌ها و خطاهای محاسباتی اجتناب‌ناپذیر هستند. اما در صورتی که طرفین زمینه سیاسی لازم برای این مصالحه به معنای واقعه کلمه را در پایتخت‌های خود فراهم نکنند، بهترین فرصتی که در یک دهه برای گذر از این بحران غیرضروری پیش‌آمده را به باد خواهند داد. لازم است دو طرف اصلی این نزاع، یعنی ایران و آمریکا، به افکار عمومی خود توضیح دهند که در این مذاکرات نخواهند توانست همه آنچه را علاقه دارند به دست آورند، اما سعی خواهند کرد آنچه را که به آن نیاز دارند به دست آورند. تراژدی اصلی این نیست که جایگزین مذاکرات بازگشت به چرخه باطل افزایش تحریم در برابر افزایش تعداد سانتریفیوژها خواهد بود. بلکه این واقعیت تلخ است که احتمال فراهم شدن یک بستر مناسب برای حل مسالمت‌آمیز این مسئله احتمالاً تا یک دهه دیگر و پس از پرداخت هزینه سهمگین و درعین‌حال بیهوده مجدداً فراهم نخواهد شد.

*تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بین المللی بحران