يكسال قبل، يكى از دغدغه هاى ذهنى ام رو در اين مطلب وبلاگم نوشته بودم. خلاصه اش اين بود: در موضوعى به پيچيدگى ماجراى هسته اى، و خصوصا به علت عدم دسترسى ما به همه ى اطلاعات، هزاران هزار روايت مختلف از ماجرا ميشه مطرح كرد كه هر كدام به سود يك هدف سياسى خاص باشند و تشخيص صحت و سقمش هم براى ما شهروندان عادى ممكن نيست.

از اون وقت تا حالا، اين دغدغه قدرى در ذهن من توسعه پيدا كرده. الان فكر ميكنم كه براى ارائه ى "هزاران هزار روايت مختلف" از يك ماجرا، نه لازمه كه اون ماجرا خيلى پيچيده باشه و نه اهميتى داره كه به همه ى اطلاعات اساسى دسترسى داشته باشيم. يعنى حتى براى يك موضوع ساده كه فكتهاى مربوط به اون هم كاملا روشن هستند، ميشه اين حجم روايتهاى مختلف رو توليد كرد.

سوال كليدى من در زمان نوشتن اون مطلب اين بود كه: پس شهروندان عادى چه كنش معنادار سياسى ميتونن داشته باشن؟ و به اين جواب رسيده بودم كه تنها كنش معنادار سياسى ما در عرصه ى فرهنگ رخ ميده.

الان در حالت توسعه يافته ى اين وضعيت، يعنى جايى كه براى هر رخداد ساده و روشنى هم ميشه روايتهاى مختلف توليد كرد، سوال كليدى ام اينه: كاركرد رسانه ى سياسى چيه؟ رسانه اى كه بخاد در خدمت يك هدف سياسى مشخص باشه، چكار ميتونه بكنه؟ يا به يك تعبير ديگه: رقابت رسانه اى بر سر چيه؟

خب اين سوال يك جواب اوليه ى بديهى داره: رسانه سياسى بايد روايت مناسب براى هدف خودش رو توليد كنه و در اختيار افكار عمومى قرار بده. اما آيا كاركرد رسانه همينجا تموم ميشه؟ رقابت بين رسانه ها تا همين جاست؟

اجمالا يك ايده دارم كه توضيح ميده بقيه ى دعواى تبليغاتى و رسانه اى با چه محوريتى رخ ميده.

خب، تا اينجا در فضايى هستيم كه هزاران هزار روايت مختلف از يك رخداد داريم. از اينجا به بعد، رقابت بر سر اينه كه كدام روايت از قدرت اقناعى بيشترى برخورداره.

براى تعيين ميزان اقناع كنندگى يك روايت، طبعا اولين عنصر "مرجعيت" است: اينكه چه كسى اتوريته ى كافى براى روايت گرى رو داره؟ روايت اون كسى كه به رخداد نزديك تر باشه، فهم خودش رو قبلا نشون داده باشه و... شانس بيشترى براى اقناع مخاطب داره.

حالا فرض كنيم كه اتوريته ى روايت گران يكسان باشه (خواه به دليل اينكه همه ى اونها از جهت اتوريته كمابيش يكسان باشند يا اينكه تشخيص اتوريته براى مخاطب دشوار باشه).

ايده ى كليدى من اينه: رقابت اصلى رسانه اى سر اينه كه چه كسى صلاحيت اخلاقى روايت گرى رو داره؟

رويكرد اصلى ام براى تبيين اهميت "صلاحيت اخلاقى" اينه كه رقابت سياسى در چنين فضايى، يك "درام" تمام عيار محسوب ميشه. (درام يعنى كشمكش اخلاقى براى اصلاح امر تباه شده يا جلوگيرى از تباهى امرى كه رو به تباهى گذاشته.)

مهمترين ابزار در اين رقابت رسانه اى هم نه تثبيت صلاحيت اخلاقى خود، بلكه سلب صلاحيت از رقيبه. اين قضيه دو علت داره: تاريخى و روان شناختى. از منظر تاريخى، از زمانى كه "اصل بر برائت است" توسط فقه و حقوق اسلامى وارد فضاى حقوقى غرب شد، اين اصل كه "هر كسى درستكار است مگر آنكه خلافش ثابت بشه" در تمام دنيا تقريبا جا افتاد. علت روان شناختى اش هم جاذبه ى "تبليغات منفى" (حمله به رقيب به جاى دفاع از خود) براى مخاطب است كه تبيين هاى خيلى خوبى در روان شناسى تكاملى/فرگشتى داره.