«فیلسوف فرهنگ» استعفا داد!
رضا داوری اردکانی ضمن گلایه از عدم تأمین بودجه فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و پرداختنشدن چندین ماهه حقوق کارکنان، استعفای تلویحی خود را از ریاست فرهنگستان اعلام کرد.
به گزارش پارس به نقل از فارس، پنجاهمین شماره خبرنامه فرهنگستان علوم با سرمقالهای گلایهآمیز و دردمندانه از رضا داوری اردکانی با عنوان «ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم» منتشر شد.
داوری اردکانی با اشاره به برخی مسائل و مشکلات بوروکراتیک کشور نوشته: «از ابتدای امسال حقوق اعضای فرهنگستان پرداخت نشده... آنها از پارسال که شش ماه آخر سال حقوقشان پرداخت نشد حتی یک بار هم از من نپرسیدند که این اهمال یا قصور و تقصیر از کجا بوده است؟ اما بعید نیست که یکی هم بیاندیشد که مبادا این اهمال نشانه بیاعتنایی به دانش و دانشمند باشد.»
داوری پیگیریهای اداری و حتی نامهنگاری به رئیسجمهور را بینتیجه خوانده و ترجیح داده است این ماجرا را در خبرنامه فرهنگستان بازگو کند: «ما به تدوینکنندگان بودجه و دولت و کمیسیون تلفیق هم نامه زدیم و نشان دادیم که اعتبار مقرر در لایحه بودجه برای ما کفایت نیمی از هزینههای فرهنگستان را هم نمیکند. در این چند ماه هم صورت مخارج و مبلغی را که نیاز داریم تقدیم کردهایم. در ماههای اخیر هم به هر دری زدیم ولی پاسخی نشنیدیم و ناگریز نامهای به ریاست جمهوری نوشتیم. ایشان هم دستور توجه و رسیدگی دادند اما تاکنون نتیجه، هیچ بوده است.»
وی در یکی از فرازهای یادداشت خود تأکید میکند: «چگونه به بحث در حسن و عیب کارهای فرهنگستان بپردازم که هزینه ایاب و ذهاب همکاران شهرستانیاش را ندارد و گوش هیچکس هم بدهکار نیست. اصلاً فرهنگستان را در قیاس با کدام سازمان و مؤسسه نقد کنم. نقد فرهنگستان اگر لازم باشد باید مسبوق به نقد نظام علمی کشور و وضع تفکر موجود باشد. من اینها را نمی نویسم که مشکل فرهنگستان حل شود بلکه به توقعهایی که گاهی از فرهنگستان میشود فکر میکنم و پاسخ میدهم. اصلا سخن من متضمن تقاضائی از هیچکس نیست. ما خدمتگزار دانشیم و آبروی فقر و قناعت نمیبریم.»
وی در پایان از تجارب 16 ساله مدیریت فرهنگستان گفته، از گمانه استعفایش از فرهنگستان خبر داده و نوشته: «مدت تصدی به جهاتی طولانی شده است. چندسال اخیرش را به اصرار دوستان و همکارانم ماندهام. اکنون دیگر نه آنها اصرار خواهند کرد و نه من به خصوص با توجه به آنچه گفتم وجهی برای ماندن میبینم. پس شاید این آخرین یادداشتی باشد که برای خبرنامه می نویسم و بسیار متأسفم که این آخرین سخن نفثةالمصدور است. در زمانهای که گوشها سنگین شده است گفتن و نوشتن نفثةالمصدور امر غریبی نیست. زمانه ما زمانه گفتن و نشنیدن است.»
ارسال نظر