فارغالتحصیلان غرب میتوانند براي ایران مفید باشند؟
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، مصطفي زالي در صفحه اجتماعي خود نوشت:
آیا فارغالتحصیلان علوم انسانی در غرب میتوانند به حال جامعه ایرانی مفید باشند؟
یکی از مسائلی که از حدود سالهای آخر دوره کارشناسی و همزمان با موج شدیدی که میان دوستانم برای رفتن به خارج جهت ادامه تحصیل شکل گرفت، پرسش از ضرورت مهاجرت به منظور ادامه تحصیل و یا ماندن در ایران بود. موج آن روزها آن قدر شدید بود که امروز وقتی لیست همکلاسیهای دوره کارشناسیام را مرور میکنم میبینم قریب به پنجاه نفر از آنها اکنون مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی هستند؛ برخیشان مشغول به تحصیل در دوره دکترا هستند و بعضی دیگر هم پس از پایان مقطع کارشناسی ارشد کار در یکی از شرکتهای بزرگ را به ادامه تحصیل ترجیح دادهاند.
حالا دیگر همنسلان من به آخرین روزهای تحصیل خود نزدیک میشوند؛ بسیاری یا دکترا گرفتهاند و یا مثل خودم مشغول تدوین رساله و در آستانه پایان این مقطع تحصیلی هستند. به همین خاطر این روزها میتوانم با کسانی روبرو شوم که بعد از پایان تحصیلات خود در حال بازگشت به ایران هستند.
مسألهای که ابعاد این پرسش را حساستر میکند، تحصیل در خارج از کشور در رشتههای علوم انسانی است. یک دانشجوی فنی هنگامی که قصد خروج از کشور را دارد کمتر با این پرسش روبرو میشود که آیا پس از پایان تحصیلات میتواند به ایران بازگردد و پس از بازگشت به ایران چه نقشی در جامعه خود ایفا میکند؟
پاسخ بدیهی و روشن است؛ یا استاد دانشگاه میشود و یا مشغول کار صنعتی و در هر دو حال به اعتبار تحصیل در خارج از کشور به لحاظ اجتماعی از رقبای ایرانی خود بالاتر میایستد.
اما در علوم انسانی مسأله کمی پیچیدهتر میشود.
چند روز پیش فردی را دیدم که بعد از پایان تحصیلات در مقطع کارشناسی مهندسی برق دانشگاه صعنتی شریف در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای رشته اقتصاد در یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکایی ادامه تحصیل داده بود. بعد از آشنایی اولیه از او پرسیدم که آیا به مباحث هایک و یا مباحث نزدیک به آن آشنایی دارد؟ کمی به ذهن خودش فشار آورد و گفت فکر میکند که یک بار اسم هایک را شنیده است. با تعجب پرسیدم که زمینه تخصصی او چیست؟ گفت اقتصاد نظری و به همین خاطر زمینه اصلی کار او مدلسازی ریاضی است. تازه شستم خبردار شد که در چه وضعی قرار داریم. دیدم ما در ایران در مبانی اقتصاد همچنان در جنگ با یکدیگر هستیم؛ به عبارت بهتر مباحث اقتصادی ما در واقع مباحثی از جنس اقتصاد سیاسی و فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق است؛ هنوز بر سر این مفهوم که آیا عدالت توزیعی یک مفهوم اصیل است و یا خیر نزاع داریم؛ محدوده دخالت دولت در عرصه عمومی روشن نیست. و طبیعی است سطح مباحث ما بسیار زیربناییتر از چیزی باشد که این فارغالتحصیل اقتصاد از آمریکا بدان مسلط است. او میتواند فردی مفید برای جامعه آمریکا باشد؛ چرا که تمدن آمریکایی پس از سالها تلاش و تکاپو به ثباتی رسیده است که با روشن کردن نقش دولت در اقتصاد و مسائلی زیربنایی از این دست به متخصصانی نیاز دارد که بتوانند با استفاده از روشهای ریاضی، بازار بورس را پیشبینی کنند، تورم را مدلسازی کنند، و تأثیر متغیرهای مختلف بر یکدیگر را در قالب روابط و معادلات جبری بیان کنند؛ ولی همین متخصصین در نزاعهای اصیل و مورد نیاز جامعه ما حرفی برای گفتن نخواهند داشت. و کمابیش همین وضعیت در رشتههایی چون حقوق و علوم سیاسی و فلسفه نیز وجود دارد.
ارسال نظر