سینما در خدمت انقلاب یا ضدانقلاب؟!
در حالی که در بسیاری از جشنوارههای بینالمللی فیلم، تنها یک یا دو فیلم به عنوان نماینده از کشوری به نمایش گذاشته میشوند، اما جشنواره فیلم کوسموراما مملو از فیلمهای ضد ایرانی است، بهطوری که تنها 4 فیلم از محسن مخملباف در این به اصطلاح آوردگاه به نمایش در آمده است.
به گزارش پارس ، سینمای پس از انقلاب از ابتدای شروع به کار خود تاکنون فراز و فرودهای فراوانی داشته است و یکی از بارزترین عرصه های ظهور شکاف بین شبه روشنفکری ایرانی با بدنه اجتماعی مردم بوده است.این سینما که در دهه های 60 و 70 توانسته بود رابطه بسیار خوبی با مردم برقرار کند و از آن طرف مردم نیز به پاس همراهی سینما همواره گیشه ها را شگفت زده می کردند، از اوسط دهه 70 به یکباره راه خود را عوض کرد به جای آن که دغدغه آن، مشکلات و مصائب و شیرینی های مردم ایران باشد، طرح مسائل مورد علاقه طبقه ای بود که اقلیت مردم ایران را تشکیل می دادند و همین موضوع موجب سقوط روزافزون گیشه شد.
اگرچه بیان معضلات اجتماعی و بیان آن از جمله مهم ترین رسالت های هر هنرمند متعهدی می باشد اما پرداخت بیش از حد به این معضلات و سیاه نمایی از جامعه ایران و از همه عجیب تر همه گیر نشان دادن معضلات اجتماعی همان نکته ای است که از سویی جدایی مردم از سینما و از سوی دیگر خوش آیند جشنواره های خارجی را به همراه داشته است.
اما هنرمندان ما همچنان اشتباهات جامعه هنری را نمی پذیرند و رضا کیانیان، بازیگر سینما، در نشست تخصصی بررسی سند ساماندهی و توسعه سینمایی کشور با حضور حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی و حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهور، با اشاره به خدماتی که سینمای ایران به کشور کرده است، گفت: «سینمای ایران پرچمدار مبارزه جهانی با آمریکاست زیرا امروز سینمای آمریکا با تهاجمی که به اروپا و آسیای شرقی انجام داده است، سینمای مستقل آنها را از بین برده است و آنها دیگر سینمای مستقل ندارند و آثاری که در آن کشورها توزیع میشود، بیشتر اروپایی است».
وی افزود: «امروز اروپاییان برای مبارزه با سینمای آمریکا از فیلمهای ایرانی استفاده میکنند و بهنوعی سینمای ایران آلترناتیوی در قبال سینمای آمریکاست و تا سالهای گذشته جشنوارهای نبود که فیلم ایرانی در آن به نمایش درنیاید». کیانیان با اشاره به اینکه باید خدماتی که سینمای ایران در مبارزه با آمریکا انجام داده دیده شود، گفت: «متأسفانه مسئولان گذشته بسیاری از این خدمات را نمیدیدند و فکر میکردند اگر فیلمی ساخته شود که در آن بازیگر نقش اول فقط نماز بخواند حتماً نام آن مبارزه است این طرز تفکر باعث شد تا در هشت سال گذشته سینما دچار ضعف شود و حضور ما در جشنوارهها به بهانههایی همچون سیاه نمایی کمتر شود».
تاملی بر سخنان کیانیان
سخنان کیانیان نکات صواب و ناصواب فراوانی دارد و باید با احتیاط فراوانی با آن مواجه شد؛ اینکه سینمای ایران آلترناتیوی برای سینمای آمریکا است سخن بسیار درستی است اما پیش از آن باید به این سوال پاسخ داد که این سینما دارای چه ویژگی هایی بوده است که توانسته در میان مردم جهان به عنوان جایگزین قدرتمندترین صنعت فیلم سازی قرار گیرد.
بدون شک شاخص هایی چون: نجابت، حفظ حریم های خانوادگی و فرهنگی، پرداختن به موضوعات انسان دوستانه، تاکید بر بعد معنوی حیات انسانی و... به این موفقیت دست یافته است و آمارهای موجود نیز گویای این مهم است.
برای نمونه در هفته فیلم ایرانی که اسفند ماه سال گذشته به طور هم زمان در 6 کشور برگزار شد، فیلم هایی مورد استقبال مردم قرار گرفتند که متاسفانه در اقلیت سینمای کنونی ما قرار دارند. هفته فیلم ایرانی در کشورهای ویتنام، سریلانکا، بمبئی هند، کرواسی، ایتالیا و اوگاندا بوده است و در این میان در ویتنام فیلمهای آقا یوسف، من همسرش هستم، کنعان، یکی میخواد باهات حرف بزنه، خوابم میاد و حس پنهان؛ در سریلانکا راه آبی ابریشم، «خیلی نزدیک، خیلی دور»، به همین سادگی، آلزایمر و هرشب تنهایی؛ در بمبئی هند فیلمهای ملک سلیمان نبی، راه آبی ابریشم، روزهای زندگی و کودک فرشته اکران شدند.
در کرواسی فیلمهای روزهای زندگی، آقا یوسف، ملک سلیمان، پای پیاده، آسمان محبوب و راه آبی ابریشم و در ایتالیا فیلمهای فیلم های آئینههای روبرو، چهارشنبه سوری، طلا و مس، اینجا بدون من، سعادت آباد و آقا یوسف به نمایش درآمدند و اسامی فیلمهای به نمایش درآمده در اوگاندا نیز اعلام نشده است.
نگاهی به اسامی فیلمهای حاضر در این هفتههای فیلم نشان میدهد هم فیلمهای خوب و هم فیلمهای بد در هفتههای فیلم به نمایش درآمده است.
نکته قابل توجه اینجاست که بدترین هفته فیلم در میان 6 کشور در ویتنام برگزار شده است چراکه بیشتر فیلمهای اکران شده در این کشور فیلمهایی با موضوع خیانت و سیاه نمایی است و در کنار آن هفته فیلم در بمبئی هند با حضور فیلمهای ملی و دفاع مقدسی بهترین هفته فیلم بوده است.
سیاه نمایی در سینمای ایران؛ بهانه تراشی یا واقعیت؟!
نکته دیگری که در سخنان کیانیان وجو داشت اشاره به بهانه سیاه نمایی از سوی مسئولان بود که بررسی فیلم های ایرانی برتر در مهم ترین جشنواره های بین المللی نشان از آن دارد که سیاه نمایی به یک معضل بزرگ در سینمای ایران تبدیل شده است.
برای نمونه فیلم «جدایی» اصغر فرهادی که با آن همه سر و صدای تبلیغاتی در چشنواره فیلم اسکار حائز رتبه شد، با پس از زمینه ای از دروغگویی و خیانت، ایرانیان را به جهان معرفی کرد و همین موضوع باعث شد که از سوی جشنواره فیلم کن برگزیده شود و حال آنکه دیگر فیلم های ایرانی که به لحاظ کیفیت تولید در حداقلی ترین حالت با این فیلم برابری می کنند، حتی اجازه ورود به اسکار را ندارند.
شاید بسیاری از اهالی هنر فیلم جدایی را به لحاظ هنری قابل دفاع بدانند اما معلوم نیست که ساخته های جعفر پناهی(مانند دایره) که تمی جز سیاه نشان دادن جامعه ایران ندارد با چه منطقی از سوی جشنواره های بین المللی مورد استقبال قرار می گیرد.
با بررسي فعاليتهاي اخير جشنوارههايي مانند جشنواره فيلم برلين، جشنواره فيلم کن، جشنواره فيلم امارات و بويژه اسکار متوجه ميشويم که اين محملهاي به اصطلاح هنري به پاتوقي براي گردهمايي بدخواهان ايران تبديل شدهاند.
فيلمهايي که از نظر کارشناسان حتي در سطح متوسط داخلي هم نيستند، با هياهو و تبليغات بسيار در اين به اصطلاح جشنوارههاي کاملا سياسي به نمايش در ميآيند و جايزه هم ميگيرند!!
اما نکته جالب توجه در اين جشنوارههاي به اصطلاح هنري، برگزاري نشستها و گردهماييهاي سياسي و نامرتبط با سينما است که نشان ميدهد، ماهيت هنري اين جشنوارهها تزييني بوده و درون مايه آن گرد همايي به پاتوقي براي گروههاي معاندان جمهوري اسلامي ايران تبديل شده است.
برای مثال "جشنواره فيلم "کوسموراما" "Kosmorama" در نروژ، آخرين سري از پروپاگانداي سياهنمايي از ايران است که به تازگي ميزبان برخي از به اصطلاح فيلمسازان و ضد انقلاب مانند "محسن مخملباف"، "بهمن قبادي" و "سوسن تسليمي" بود.
در حالي که در بسياري از جشنوارههاي بينالمللي فيلم، تنها يک يا دو فيلم به عنوان نماينده از کشوري به نمايش گذاشته ميشوند، اما جشنواره فيلم کوسموراما مملو از فيلمهاي ضد ايراني است، بهطوري که تنها 4 فيلم از محسن مخملباف در اين به اصطلاح آوردگاه به نمايش در آمده است.
توجه سینماگران ایران به آن سوی مرزها و به تصویر درآمدن خواست های آنان به حدی رسیده است که حاتمی کیا را وادار به گلایه از این وضعیت نموده و در این باره می گوید: « این بلایی (گرفتار شدن سینمای ایران به ورطه کلیشه ها) است که جشنواره های خارجی و سلیقه هایی از آن ور آب به جان سینمای ایران انداخته اند. چیزی که نتیجه اش بحران تماشاچی در سینمای ایران است واقعیت این است که ما فیلم ها را برای مردم ایران نمی سازیم،و برای آن طرف آبی ها ساختیم و باید پاسخگوی این وضعیت باشیم.»
ارسال نظر