31 تیر 93: «غزه و لبنان» برای جماعت فتنه انگیز مثلاً سبز، تا همین چند وقت پیش مسجد بیگانه ای به شمار می رفت که چراغ خانه ی ایران بر آن حرام بود! به زعم اینان، فلسطین و لبنان جایی بود که جمهوری اسلامی پول های بیت المال این سرزمین را حرامشان می کرد و برای همین هم وقتی رو به اردوکشی خیابانی آوردند، فریاد برآوردند «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» مخالفت با کمک رسانی به مردم غزه البته گزاره ای نبود که برای اینان اصالت داشته باشد؛ اصل بر مخالفت با جمهوری اسلامی بود تا جایی که اگر جمهوری اسلامی گفت ماست سفید است، آنان ماست را سیاه ببینند!

اما این مسیر غلط که هر چه جمهوری اسلامی انجام داد، ما مخالفت کنیم، یک جایی می خورد به سنگ؛ این روزها که موج حمایت از مردم غزه به راه افتاده است، رسوایی آن ننگ «نه غزه، نه لبنان» بیشتر به چشم می آید. این روزها زندانیان سبز از داخل زندان برای دبیر کل سازمان ملل نامه سر گشاده می نویسند تا کشتار مردم غزه متوقف شود؛ فلان زن زندانی سیاسی آغازگر یک کمپین اینترنتی برای توقف کشتار می شود (هر چند که شعار آن کمپین آن همه خنثی باشد که خود نخست وزیر اسراییل هم بتواند آن را امضا کند!) و این میانه خودشان هم مانده اند که آن شعار چه بود و این ژست های امروز چیست؟ آیا غزه تغییر کرده است یا اینان یا جمهوری اسلامی؟!

هیچ کدام تغییری نکرده اند؛ اما قصه آن است که بعضی ها در سیاست اصول ندارند؛ نگاه می کنند که مد روز چیست! چیزی که بتواند آن ها را سر زبان ها بیندازد و از پستوی غبارگرفته خاطرات سیاه به یادها بیاورد، چیست؟ آن روزها مخالفت با جمهوری اسلامی مد بود و مد سیاسی این روزها هم مخالفت با کشتار مردم مظلوم غزه است. عکس های یادگاری خوبی هم از این مد جدید در می آید؛ احساسات هم آنقدر از جنایات صهیونیست ها جریحه دار شده که در شبکه های اجتماعی لایک و ریشیرهای خوبی نصیب افراد می کند؛ هیجان درونی شان برای مبارزه در راه عدالت را هم ارضا می کند. همه ی مشکلش فقط این است که حافظه ها هنوز خیلی چیزها را از قبل بخاطر می آورد. مثلاً کنار عکس آن محکوم امنیتی جنبش سبز و زندانی آزاد شده شان با شعار «کشتن همنوع خود را متوقف کنید» آدم از میان عکس هایی که دیده، یادش می آید که راهپیمایی روز قدس لندن بود و صهیونیست های مقیم انگلیس مثل همیشه پی بر هم زدن راهپیمایی مسلمانان به خیابان آمده بودند و این میانه، سبزهای مقیم انگلیس هم با صهیونیست ها همراه شده بودند! آدم یادش می آید که وسط خیابان های همین تهران، سبزها فریاد می زدند «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران»

آنها می خواهند بگویند ما زنده ایم؛ می خواهند مثل اغلب تجمعات سال ۸۸ و نیز ۲۵ بهمن ۸۹ خودشان را روی حوادث و تجمعات دیگران آوار کنند و همچون انگلی که از جانی دیگر تغذیه می کند، آنان هم از موضوعات دیگران، از راهپیمایی های دیگران و از اموات دیگران بهره بجویند و بگویند ما هم هستیم؛ شاید برای همین است که ما در عین آنکه ژست های سانتی مانتالیسم آنها در دفاع از غزه را باور نمی کنیم، تعجبی هم نمی کنیم وقتی می بینیم یک سبز در راهپیمایی ضدصهیونیستی در نیویورک تصویری را بدست گرفته و در آن خواستار آزادی میرحسین موسوی شده است؛ آن ها محتاج توجه هستند؛ توجه یادهایی که جنبش سبز را در بایگانی خاطراتشان مدفون کرده اند. آنها با پرچم غزه، توجه را گدایی می کنند. سبزها نه الان، که از همان سال ۸۸ زیاده ترحم برانگیز بودند.