از معضلات جامعه شهری/ در مدح و قبح جشن طلاق
مشكلي كه در جامعه ما وجود دارد، بيان مطالب كليشهاي و محكوم كردن هر چيزي است پيش از آن كه درست و دقيق آن را بشناسيم. حتي اگر با يك پديده نادرست و زشت هم روبهرو شويم، براي محكوم كردن آن نيازمنديم كه پيش از هر چيزي آن را به خوبي بشناسيم. يكي از پديدههايي كه در سالهاي اخير ديده شده و واكنشهاي تند عدهاي را برانگيخته، «جشن طلاق» است. انصاف بايد داد كه شنيدن چنين خبري براي هر فردي در جامعه ايران بسيار ناگوار و شوكآور خواهد بود.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مصطفی عابدی- گويي كه در مراسم خاكسپاري يك نفر، بزن و بكوب راه انداخته شود! بهویژه در شرایطی که آمار طلاق هم روز به روز درحال افزایش است، شنیدن چنین اخباری بر عصبانیت میافزاید. ولي به آن سوي ماجرا هم بايد توجه كرد كه برگزاركنندگان اين مراسم از همين جامعه هستند. حتماً آنان هم متوجه نكاتي ميشوند. پس چرا چنين اقدامي را انجام ميدهند؟
يك پاسخ كليشهاي و ساده اين است كه اين كار برگرفته از فرهنگ غرب است. اگرچه اين پديده در كشورهاي غربي ديده شده، ولي ربطي به فرهنگ تاريخي غربي ندارد. مسيحيت غربي نهتنها طلاق را ناميمون ميداند، بلكه آن را ممنوع نيز برميشمرد و اتفاقاً بخشي از شكافهايي كه در مسيحيت اروپايي و سلاطین آنجا با واتيكان رخ داد، مربوط به ممنوعيت طلاق بود. البته این ممنوعیت در عمل برداشته شد و در نهايت طلاق در همه كشورهاي غربي و آخرين موردش در ايرلند، پذيرفته شد. دليل آن نيز واقعيتهايي بود كه در جامعه وجود داشت و همين واقعيتها است كه نرخ طلاق را در كشورهاي غربي به ارقام بسيار بالايي رسانده است.
مشكلي كه غربیها و اکنون ما در اثر افزایش طلاق با آن مواجه شدهایم، اين است كه كودكان و فرزندان در واقعه طلاق بيشترين خسارت را از دشمني و مخالفت پدر و مادر با يكديگر متحمل ميشوند. چراكه وقوع طلاق با انواع و اقسام بداخلاقيها و كينهورزيها ميان زوجين رخ ميداد و دو طرف پس از طلاق با يكديگر قهر ميكردند و در برخي از موارد، كشمكشهاي پس از طلاق، خانوادههاي زوجين را نيز درگير ميكرد كه حتي به قتل و نزاع و... نيز ميرسيد و هم اکنون هم این عوارض وجود دارد. بنابراين جامعه از يك سو مواجه با وضعيتي بود كه آمار طلاق رو به رشد بود و از طرف ديگر خواهان كاهش عوارض ناشي از طلاق براي فرزندان و زوجين و خانوادههاي آنها بود.
به همين دليل برای گریز از تبعات منفی طلاق، كمكم آن را بهعنوان يك امر عادي پذيرفتند. آنقدر عادي شد كه برخيها ترجيح دادند در محفلي دوستانه و طي مراسمي فراتر از دونفره وقوع آن را مثل عروسی اعلام كنند. اين كار چه منافعي داشت؟(البته این منافع از سوی برگزارکنندگان جشن طلاق عنوان میشود.) آنها بر این باورند:
اول اين كه زن و شوهري كه از يكديگر جدا شدهاند، دچار عوارض رواني و روحي مرسوم از طلاق نميشوند.
دوم اين كه به دليل داشتن رابطهاي عادي و غير خصومتآميز با يكديگر، فرزندانشان نيز در فضاي غير متشنج و در عمل به صورت دو والدي تربيت و بزرگ ميشوند و مجبور نيستند كه له يك طرف و عليه طرف ديگر موضعگيري نمايند.
سوم اين كه تنشهاي ناشي از طلاق را به اطرافيان منتقل نميكنند.
در پايان نيز اين امكان را فراهم ميكنند كه در صورت پشيمان شدن، بدون كمترين مشكلي دوباره در كنار يكديگر زندگي مشتركي را تشكيل دهند.
البته اين پديده اثر مخربي هم دارد و آن كاستن از قبح و زشتي طلاق است. آنچه كه مايه نگراني عدهاي شده نيز همين است. زيرا چنين نگاهي به طلاق ميتواند هزينه اجتماعي طلاق را كم كند. ولي فراموش نكنيم كه با بالا رفتن هزينههاي اجتماعي طلاق و باقي ماندن زوري زن و شوهر در كنار يكديگر، لزوماً شاهد زندگي مفيدي نخواهيم بود. بسياري از جنايات، قتلها، خيانتها، نزاعها و ناتوانيها در تربيت كودكان محصول اين وضع خواهد بود. تنها نكته مثبت ادامه زوری زندگی، كاهش آمار طلاق است.
آنچه كه گفته شد به معناي دفاع از اين پديده يا طلاق نيست. اتفاقاً بايد براي كاهش يا حداقل كنترل فرآيند طلاق در ايران اقدامات موثر انجام داد. ولي راهحل طلاق، محكوم كردن آن يا سختگيري در انجام آن يا غصه خوردن از وجود چنين مراسمي نيست. بايد بپذيريم كه مردم با يكديگر ازدواج ميكنند كه يك عمر زندگي مشترك داشته باشند. اگر طلاق ميگيرند، حتماً مشكلي در ميان است. به اين منظور بايد آموزشهاي عمومي در چگونگي پيدا كردن همسر مناسب و نيز چگونگي تعامل با همسر و حل اختلافات و همچنين آموزشهايي براي زندگي مشترك و... در دستور كار نهادهاي مربوط قرار گيرد تا ازدواجها در چارچوب سالمتري شكل بگيرند و توقعات زوجين از يكديگر مناسب و منطقي باشد. متاسفانه نحوه برخورد ما با پديده ناخوشايندي مثل طلاق، مشابه طرحي است كه نمايندگان مجلس براي افزايش باروري ارايه كردهاند.
به جاي انجام كارهاي ايجابي و سازنده و شناخت درست پديده، تمام توانمان را صرف محكوم كردن و كيفردادن ميكنيم، بدون آن كه نتيجهاي حاصل شود.
شهرها انقدر معضلات درارند که طلاق گاهی بهترین راه حل اند