سالروز جنايتي هولناك بر فراز خليج فارس
بهبود مناسبات تهران و واشنگتن؟
یالات متحده باید گامهای بلندی برای جبران گذشته بردارد. گامهایی که تغییر لحن مقامات این کشور نسبت به ایران، میتواند ابتداییترین آن ها باشد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مصطفی انتظاری هروی- رصد، ۲۶سال پس از آنکه پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایرانایر که از بندرعباس به مقصد دبی حرکت میکرد، با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواساس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰سرنشین آن که ۶۶نفرشان کودک بودند، جان باختند، حالا وزرای خارجه ایران و آمریکا از طریق مقالهنویسی در واشنگتنپست، وارد مذاکرهای رسانهای شده و معاونانشان در وین گفتوگوی رودررو میکنند.
هرچند فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی از نظر میزان تلفات انسانی، هفتمین سانحه مرگبار هوایی تاریخ به شمار میرود، اما در شرایط فعلی، ایران و آمریکا تلاش خود برای نزدیکتر شدن و حل و فصل موضوعات محل اختلاف را آغاز کردهاند.
در این بین پرسش اینجاست که مهمترین پیشرانها و پَسرانهای روابط تهران و واشنگتن در شرایط فعلی کدام است. در واقع کدام مولفههای سیاسی، ایران و آمریکا را به یکدیگر نزدیک کرده و کدام مقتضیات تاریخی، این دو را از یکدیگر دور میکند. بهنظر میرسد که اگر درک درستی از این مولفههای همگرا و واگرا وجود نداشته باشد، نمیتوان فرجام کشوقوسهای دیپلماتیک در روابط این دو کشور را پیشبینی کرد.
یکی از مهمترین پیشرانها در بهبود مناسبات ایران و آمریکا، معادلات جدید خاورمیانه، پس از بیداری اسلامی است. واشنگتن که بهسختی توانست با ریزشی محدود، متحدان منطقهای خود را از عوارض این جنبش مصون بدارد، حالا تلاش میکند تا طرح خاورمیانه خود را عملی ساخته و مهندسی یکصد ساله بریتانیا که به دنبال جنگ اول جهانی بر خاورمیانه تحمیل شد را تغییر دهد. واشنگتن برای این تحول ژئوپلتیک، نیمنگاهی به تلاشهای تجزیهطلبانه در منطقه دارد.
«پشتونستان بزرگ» رویای بخشی از طالبان پاکستان است که از افغانستان و پاکستان استقلال یابد. بلوچستان پاکستان هم اوضاع مشابهی دارد. کُردها سالهاست که هوای جدایی از عراق و ترکیه را در ذهن میپرورانند و تشکیل کشورهای کوچک و دولتهایی ضعیف با محوریت قبائل سنی منطقه نیز از دیگر اهداف آمریکا در منطقه پرآشوب خاورمیانه است.
بدیهی است که تهران با بخش بزرگی از این برنامهها همراهی ندارد. تهران بهگونهای اصولی دخالت خارجی در منطقه را نفی میکند. با این همه ایالات متحده میداند که این تغییرات بدون مشارکت تهران امکانپذیر نیست، همانطور که دو جنگ بزرگ آمریکا در خاورمیانه در سالهای اخیر نیز بدون کمک تهران به فرجام نمیرسید. بنابراین با وجود اختلاف تهران و واشنگتن بر سر تغییر مرزهای جغرافیایی خاورمیانه، آمریکا تلاش میکند با نزدیک شدن به ایران، مدیریت تحولات پس از این تغییرات را بهتر انجام دهد.
توانمندیهای اقتصادی ایران، چه از لحاظ علمی، چه بازار گسترده مصرف، چه برخورداری از منابع سرشار نفتی که میتواند جایگزین منابع روسیه و تا اندازهای، بازار چینی شود، از دیگر پیشرانهای توسعه روابط است. هرچند تحریمهای اقتصادی سهم بزرگی در تضعیف اقتصاد ایران در سالهای اخیر داشته اما تازهترین آمار صندوق صلح در آمریکا نشان میدهد در سال ۲۰۱۳، ایران بیشترین پیشرفت را در جهان براساس ۱۲شاخص از جمله مولفههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، کاهش فقر و حقوقبشر داشته است. این ظرفیت بالا برای ترمیم درونی، استراتژیستهای آمریکایی را برای نزدیک شدن به تهران ترغیب کرده و حالا شرکتهای آمریکایی به دولتمردان این کشور فشار میآورند که محرومیت آنان در برخورداری از منابع موجود در ایران را تمدید نکند. محرومیتهایی که در سه دهه گذشته چندان به نفع واشنگتن نبوده است.
آمریکا همچنین برای مهار زیادهخواهیهای شریک استراتژیکش در منطقه، یعنی اسرائیل هم نیازمند تهران است. به گمان برخی صاحبنظران، واشنگتن بدش نمیآید با قدرت گرفتن تهران، تلآویو در موضع ضعف قرار گرفته و به صلح با فلسطینیان تن دهد. این همان موضوعی است که از همین حالا سیاستمداران صهیونیست را نگران کرده و تلاش آن ها برای تخریب روابط ایران و آمریکا را بیشتر کرده است.
در کنار همه این ها، ظرفیتهای فرهنگی ایران که برخلاف دیگر کشورهای منطقه و برخی متحدان آمریکا دارای تاریخی کهن و جامعه مدنی فعال و اثرگذاری در سطح جهانی است، آمریکا را ترغیب به توسعه روابط میکند.
با همه این ها پَسرانهایی جدی، مانع از نزدیکی ایالات متحده و ایران میشود که مهمترین آن ها، بیاعتمادی تاریخی است. نقش آمریکا در کودتای ۲۸مرداد، حمایت از محمدرضا پهلوی در سرکوب مخالفان، دفاع آمریکا از رژیم بعثی عراق در هشت سال جنگ تحمیلی، سرنگون کردن شرمآور هواپیمای مسافربری ایران، تحریمهای اقتصادی شدید، اتهامات حقوق بشری واشنگتن به تهران و هجمههای تبلیغاتی وسیع علیه نظام جمهوری اسلامی و گفتمان انقلابی، همه و همه باعث شده تا افکارعمومی ایران تصویری مثبت از دولت آمریکا در ذهن نداشته باشد. ایران به یاد دارد که رئیسجمهور آمریکا چگونه با ناسپاسی تمام، پاسخ همراهی ایران با آمریکا در جدال با طالبان را با ادعای «محور شرارت» داد و پس از حضور در خاورمیانه، حلقه فشار هستهای را تنگتر کرد. این پَسران اثرگذار، البته از آنسو نیز تاثیرات خود را میگذارد و دولتمردان آمریکایی هنوز خاطره ۱۳ آبان ۱۳۵۸ را از یاد نبردهاند.
پَسران مهم دیگر تلاش ایران در عدم وابستگی طی ۳۵سال گذشته است. نگاهی به سیاستهای ایالات متحده نشان داده که تعریف آمریکا از متحد، کشوری «وابسته» است. این تفکر که ریشه در جنگ سرد و بلوکبندی شرق و غرب در این دوره دارد، قائل به استقلال سیاسی کشورها نیست و به همین جهت حفظ استقلال ایران را در گفتمان دیپلماتیک خود، دشمنی معنا میکند.
پَسران بعدی، لابیهای بانفوذی چون صهیونیستها، سلطنتطلبان، کارخانجات اسلحهسازی، بخشی از اعراب منطقه و بعضی سازمانهای حقوقبشری هستند که مانع از نزدیکی واشنگتن به تهران میشوند. این لابیها هرچند در ماههای اخیر با توجه به واقعیات میدانی حوزه روابط بینالملل تاثیرات خود را تا حدی از دست دادهاند، اما هنوز هم از اثرگذاری بر روابط این دو کشور ناامید نیستند.
با این همه اکنون استراتژیستهای آمریکایی با یادآوری دشمن اصلی ایالات متحده که از نگاه آنان، «چین» و تا اندازهای، «روسیه» است، برای نزدیکی تهران و واشنگتن تلاش کرده و به اذعان رسانههای غربی، برای دستیابی به این هدف، تیمی ویژه تشکیل دادهاند.
این درحالیست که کاخ سفید بهخوبی میداند برای آنکه پیشرانهای نزدیکی ایران و آمریکا بر پَسرانهای موجود غلبه کند، ایالات متحده باید گامهای بلندی برای جبران گذشته بردارد. گامهایی که تغییر لحن مقامات این کشور نسبت به ایران، میتواند ابتداییترین آن ها باشد.
ارسال نظر