پايگاه خبري تحليلي «پارس»- استاد جوادي آملي مطالب عميقي درباره ماه مبارك رمضان دارند كه در ذيل به فقراتي از آنها اشاره مي‌شود. علاقه‌مندان مي‌توانند به كتاب «حكمت عبادات» و يا پايگاه اينترنتي ايشان مراجعه كنند:

ما يك وظيفه مشترك داريم كه همه ما براي انجام اين وظيفه مشترك بايد آماده باشيم و آن [مرتبط با] فرا رسيدن ماه مبارك رمضان است. در اين جهت هر كسي به اندازه هاضمه فكري خودش ضيافت الهي را درك مي‌كند. اگر سفره‌اي پهن شد، مائده و مأدبه‌اي پهن شد و عده‌اي دعوت شدند، هر كسي به اندازه هاضمه خود از آن غذا استفاده مي‌كند؛ كسي كه ظرفيت بيشتري دارد، بيشتر مصرف مي‌كند، كسي كه ظرفيت كمتري دارد كمتر.

ماه مبارك رمضان ماه مهماني خداست. هر كسي سالي دارد: سال تحصيلي مشخص است از چه وقت شروع مي‌شود و چه وقت ختم مي‌شود. كشاورزان هم سالي دارند؛ پاييز [آغاز] سال كشاورزي و كشاورزان است. بهار اول فروردين [آغاز] سال طبيعي محسوب مي‌شود كه آن براي حيات گياهي اثر دارد. هر كسي سالي دارد. آنها كه اهل سير و سلوك‌اند، درصدد تهذيب نفس‌اند، آنها هم سالي دارند؛ سال آنها از ماه مبارك رمضان شروع مي‌شود و ماه شعبان تمام مي‌شود.

اين سالكان در ماه شعبان خيلي تلاش و كوشش مي‌كنند كه تمام مشكلاتشان را حل كنند كه وقتي وارد ماه مبارك رمضان مي‌شوند، ديگر مشكل اخلاقي نداشته باشند. اگر بزرگاني مثل حافظ و امثال حافظ از ماه شعبان خيلي با جلال و شكوه ياد مي‌كنند، سرّش همين است. او مي‌گويد:

ماه شعبان منه از دست قدح، كاين خورشيد/ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد

يعني ماه شعبان، ماه آخر سال است جايزه‌ها را در آخر سال مي‌دهند كارنامه‌ها را در آخر سال مي‌دهند برنامه‌هاي سال را در آخر سال ارزيابي مي‌كنند مي‌گويد اين ماه شعبان را از دست مده اگر از دست دادي وارد ماه مبارك رمضان شدي در ماه مبارك رمضان، خبري از جايزه نيست شب و روز اين ماه مبارك رمضان بايد تلاش و كوشش كني تا شب عيد رمضان كه ليله‌الجوائز است يا روز عيد فطر كه يوم‌الجوائز است آن وقت نتيجه كار شما را نظير اين امتحانات ميان‌دوره‌اي به شما بدهند: 

ماه شعبان منه از دست قدح كاين خورشيد/ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد

وقتي شب عيد رمضان شد، آن شب عيد فطر ليله‌الجوائز است. روز عيد فطر يوم‌الجوائز است؛ آن وقت مي‌گويند: 

روز عيد است و من امروز در آن تدبيرم/ كه دهم حاصل سي روزه و ساغر گيرم

يك خطبه نوراني از وجود مبارك رسول گرامي(ص) به ما رسيده كه هم از نظر محتوا خيلي بلند است، هم از نظر سند؛ سندش بعد از بزرگان رجال، مي‌رسد به وجود مبارك امام هشتم، از امام هشتم تا پيامبر همه‌شان معصوم‌اند. در آخرين جمعه ماه شعبان، وجود مبارك رسول گرامي (ص) فرمود:

ـ مردم، ماه خدا به طرف شما آمده به استقبال اين ماه برويد: قد أقبل إليكم شهر الله.(1)

اين ماه به نام خداست. همان طوري كه كعبه به نام خداست و آن سرزمين، سرزمين ضيافت است، اين ماه هم ماه خداست؛ اين زمان، زمان ضيافت است، آن زمين، زمين ضيافت است. كساني كه توفيق حج يا عمره را دارند، مهمانان خداي سبحان‌اند كه در آنجا از حاجيان و معتمران به عنوان «ضيوف الرحمن» ياد مي‌شود. در ماه مبارك رمضان هم كه به عنوان «شهر ضيافت» است، از روزه‌دارها به عنوان ضيوف الرحمن ياد مي‌شود.

سنايي مي‌گويد: كعبه احتياجي به پرده‌هاي ابريشمي ندارد. كعبه را با اين پرده‌ها زيور مدهيد، كعبه نيازي به ابريشم ندارد. جمال كعبه به چيز ديگر است: «ياي بيتي، جمال كعبه بس است!» كعبه يك ياء دارد كه خداي سبحان به ابراهيم و اسماعيل سلام الله عليهما فرمود: «أن طهرا بيتي(2) خانه مرا پاك كنيد.» كعبه نيازي به ابريشم ندارد، «ياي بيتي جمال كعبه بس است». 

اين يك ياء براي ماه مبارك رمضان هم هست كه شما مي‌گوييد: «قد أقبل اليكم شهر الله» اين دو، اين يك ياء براي انسان هم هست كه فرمود: «نفختُ فيه من روحي»(3) اگر انسان حرمت اين اضافه تشريفي را رعايت كند، قدر اين ياء را بداند، همتاي كعبه مي‌شود، همتاي ماه مبارك رمضان مي‌شود؛ آن وقت سنايي مي‌گويد:

تو فرشته شوي ار جهد كني از پي آنك/ برگ توت است كه گشته‌ست به تدريج اطلس

لقاي حق 
حالا ما كه وارد مهماني خداي سبحان مي‌شويم، چه غذايي به ما عطا مي‌كند كه ما سير بشويم. مستحضريد كه ما هيچ سير نمي‌شويم؛ يعني هيچ كسي در جهان سير نخواهد شد. اگر كسي دنبال مال باشد، هر چه فراهم كرد، باز جهنمي در درون اوست هرگز سير نمي‌شود؛ به هر مقامي برسد، سير نمي‌شود. اين حق با اوست براي اينكه انسان، خواهان كمال مطلق است. اما آن كمال مطلق در غير ذات اقدس الهي حاصل نيست. انسان بايد به جايي برسد كه سير بشود و آن «لقاي خدا»ست. آن چون محبوب مطلق است، جمال محض است، كمال محض است، انسان وقتي به لقاي او رسيد، آرام مي‌شود.

از بهشت به عنوان «دارالقرار» ياد مي‌كنند. ما تا به لقاي حق نرسيديم، در راهيم، در مفريم نه در مقر. وجود مبارك حضرت مطالبي فرمود كه به درد اوساط مي‌خورد، به درد ضعاف مي‌خورد، به درد خواص مي‌خورد، به درد اخص مي‌خورد. ما را به روزه گرفتن دعوت كرده است، به انفال دعوت كرده است، به خيرات دعوت كرده است اينها حرفهاي متوسط است كه حضرت در همين خطبه پايان ماه شعبان بيان كردند. بعد فرمود بسياري از شماها بدهكاريد. معناي «دين» اين است كه اگر كسي حق‌الله و حق‌الناس در ذمه اوست، بدهكار است. بدهكاري مالي مثل خمس و زكات و اينها ساده است و خيلي سهل است؛ اما حضرت فرمود شما بدهكاريد: آنجا كه فكر بد كرديد، آنجا كه خيال بد كرديد، آنجا كه نگاه بد كرديد، آنجا كه حرف ناصواب گفتيد يا شنيديد، اين مجاري ادراكي‌ و تحريكي‌تان بدهكار است. يا «حق‌الله» داريد يا «حق‌الناس» يا هر دو، هر بدهكاري بايد وثيقه و گرو بسپارد. 

بدهكاري انسان 
ما كه بدهكاريم، به خدا بدهكاريم، به دين بدهكاريم، چه چيزي گرو بدهيم كه از ما بپذيرند؟ در مسائل مردمي اگر كسي به ديگري بدهكار بود، خانه‌اش را فرشش را زمينش را گرو مي‌سپارد؛ اما اگر كسي به خدا بدهكار بود، چه چيزي را بايد گرو بدهد؟ خدا مال و منال كه گرو نمي‌پذيرد، خود انسان را گرو مي‌گيرد. وقتي خود انسان گرو گرفته شد، انسان مي‌شود در رهن، رهن يعني گرو.

اين دو بخش از قرآن كريم كه گاهي «رهينه» گاهي «رهين» دارد، ناظر به همين است: «كُل امرئٍ بما كسب رهين»(4)«كُل نفسٍ بما كسبت رهينه»4 اين «رهين» فعيل به معني مفعول است؛ يعني هر انسان گنهكاري مرهون است. آن كالاي رهني را آن عين را مي‌گويند عين مرهونه. وقتي انسان مرهون شد، در گرو شد، ديگر آزاد نيست.

اينكه مي‌بينيد بعضي‌ها مي‌گويند من هر چه مي‌خواهم زبانم را كنترل كنم، نمي‌توانم يا چشمم را كنترل كنم، نامحرم را نبينم، نمي‌توانم يا نمي‌توانم حرفهايم را كنترل كنم، اين بيچاره راست مي‌گويد؛ چون در گرو است! اين معتاد بيش از ديگران فلاكت و بدبختي را مي‌بيند. شما مي‌خواهيد با نصيحت، يك معتاد را هدايت كنيد، اينكه بيش از شما آشناست و دارد مي‌بيند. اين در بند است، انديشه‌اش آزاد است؛ ولي انگيزه‌اش در رهن است، در بند است.

آن كار اساسي را اين بخشهاي اراده و نيت و تصميم و قصد و اخلاص انجام مي‌دهند. بخش وسيع حيات ما به انگيزه وابسته است. عزم يعني عزم، جزم يعني جزم آنچه از حوزه و دانشگاه برمي‌آيد، تدريس جزم است، تصور است، تصديق است، موضوع است، محمول است، مسئله است، مبادي است، يعني علم. اين بخش ضعيفي از زندگي را تأمين مي‌كند.

بخش اساسي آن به عهده اراده است، اراده و اخلاص و نيت. اين اگر به بند كشيده شد، انسان در گرو است. مرحوم صدوق رضوان الله عليه (ابن بابويه) در كتاب قيّم توحيد نقل مي‌كند كه كسي از وجود مبارك اميرمؤمنان(ع) سؤال كرد: «من هر چه مي‌خواهم نماز شب بخوانم، نمي‌توانم.» فرمود تو در بندي: «قيدتك ذنوبك: گناه تو را به بند كشيده»، لذا نمي‌تواني براي نماز شب برخيزي.

خود را آزاد كنيد 
بيان نوراني حضرت پيامبر(ص) اين است كه: مردم! «إن أنفسكم مرهونهٌ بأعمالكم ففُّكوها باستغفاركم»(5) شما در بنديد، بدهكاريد، شما را به گرو گرفتند، بياييد ماه مبارك رمضان خودتان را آزاد كنيد؛ آن وقت يك انسان آزاد در كمال آسودگي از نامحرم مي‌گذرد، از زيرميزي و روميزي مي‌گذرد؛ نه بيراهه مي‌رود، نه راه كسي را مي‌بندد، نه دروغ مي‌گويد، نه خلاف مي‌گويد، هيچ جا آبروي نظام اسلامي و خون پاك شهدا را نمي‌ريزد. فرمود بياييد خودتان را آزاد كنيد.

ببينيد مشكلات اين مملكت الآن چيست؟ در بند بودن ماست. فرمود: بياييد خودتان را آزاد كنيد. شما كه مي‌دانيد رشوه حرام است، مي‌دانيد اختلاس حرام است، اينها را كه مي‌دانيد، مي‌دانيد پايانش جهنم است، مي‌دانيد آبروريزي دارد، خب بياييد خودتان را آزاد كنيد تا انسان آزاد نشد، همين است. بالأخره كسي كه در بند است، دست و پا مي‌زند، فرمود بياييد خودتان را آزاد كنيد. آنگاه همين مكتب است كه مي‌گويد:

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود/ از هر چه «رنگ تعلق» پذيرد، آزاد است

اين براي خواص. ز هر چه «رنگ تعين» پذيرد، اين براي اخص؛ آن وقت انسان مي‌شود آزاد. اگر اين راه براي ما در ماه مبارك رمضان باز است، چرا خودمان را ارزان بفروشيم؟

انسان و مرگ

بارها به عرض دوستان رسيد، زير اين آسمان اين حرف فقط براي انبياست. شما ببينيد در غير سخنان انبيا احدي آمده اين حرف را بزند؟ آن حرفي كه انبيا آوردند، اين است: مرگ پديده‌اي است كه بالأخره انسان با آن درگير است. هيچ كسي نمي‌تواند بگويد مرگي در كار نيست؛ اما همه حرفها اين است كه ما در مصاف با مرگ كه دست به گريبان مي‌شويم، ما مرگ را مي‌ميرانيم يا او ما را مي‌ميراند؟ به استثناي اوحدي از اهل نظر، خيال مي‌كنند انسان مي‌ميرد.

اما حرفي كه انبيا آوردند، اين است كه انسان مرگ را مي‌ميراند، ماييم كه بر او پيروز مي‌شويم، او را مچاله مي‌كنيم و دور مي‌اندازيم و براي ابد زنده‌ايم. تعبير قرآن كريم اين نيست «كل نفس يذوقها الموت: هر كسي را مرگ مي‌چشد»، تعبير قرآن اين است: «كُل نفسٍ ذائقهُ الموت(7) هر كسي مرگ را مي‌چشد.» روشن است كه هر ذائقي مذوق را هضم مي‌كند. شما يك ليوان آب يا شربت نوشيديد، شما او را هضم مي‌كنيد نه او شما را. اگر ما آنقدر قدرتمنديم كه مرگ را مي‌ميرانيم و ابدي مي‌شويم و مرغ باغ ملكوتيم، اگر ما اين هستيم، چرا قدر خود را ندانيم؟ اگر ما ابدي هستيم، براي ابد چه ذخيره‌اي فراهم كرده‌ايم؟

ماه مبارك رمضان ماه اين حرفهاست. اساس كار اين است كه ما فكّ رهن كنيم، به مقام آزادي برسيم، بشويم موحد. اگر موحد شديم، فقط او را مي‌پرستيم. هر كسي به اندازه خود بايد بكوشد كه از حريت و آزادي كه از بهترين نعمت‌هاي الهي است، متنعم شود!

نقش روزه در تحصيل تقوا و لقاي حق
روزه براى اين است كه انسان به تقوا برسد: «لعلّكم تتقون».(8) و انسان باتقوا دو درجه دارد: يكى همان بهشتى كه در آن نعمت‌هاى فراوان موجود است: «إنّ المتقين فى جنّاتٍ و نهَر»8و اين براى لذايذ ظاهرى است؛ يكى هم مقام عنداللهى شدن است: «فى مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر»(9) در اين مرحله ديگر سخن از سيب و گلابى نيست. چون جنت و نهر، مأكولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست؛ امّا لقاى حق براى روح اوست. اين سرّ و باطن روزه است.

امام صادق(ع) فرمود: «للصائم فرحتان: فرحه عند إفطاره و فرحه عند لقاء الله(10) روزه‌دار دو وقت خوشحال است: يكى هنگام افطار و ديگرى هنگام ملاقات با پروردگار.» و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «للصائم فرحتان: حين يفطر وحين يلقى ربّه عزّ وجل».(11) روزه‌دار در بعضى دعاها از خداوند، جمال تام مى‌خواهد: «اللهم إنّى أسألك من جمالك بأجمله وكلّ جمالك جميل».(12)

نظامى گنجوى در تبيين عشق مجازى و حقيقى، مى‌گويد: در پايان امر كه ليلى مريض شد، به مادرش وصيت كرد و گفت: «پيام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستى به كسى علاقه‌مند شوى، به موجودى كه با يك تب از بين مى‌رود، دل مبند!» حيف است كه انسان به خودش و به غير خدا و به هر آنچه متغيّر است، دل ببندد؛ زيرا هر چه غير خداست، در معرض زوال و تغيير است و نمى‌تواند جزاى انسان باشد؛ جزاى روزه‌دار، لقاى حق است.

به ما گفته‌اند، جمال مطلق را در سحرهاى ماه مبارك رمضان، بخواهيد و به گوش دادن بسنده مكنيد؛ زيرا گوش دادن غير از خواستن است. چه مقام بلندى براى انسان ميسور بود كه به ما گفته‌اند: بگوييد: «اللّهم إنّى أسألك من نورك بأنوره وكلّ نورك نيّر». اين ادعيه را در ماه مبارك رمضان به ما آموختند براى اينكه انسان روزه‌دار، لايق چنين سخن گفتن است و اين دهان مى‌تواند بگويد: «اللّهم إنّى أسألك من جلالك بأجلّه وكلّ جلالك جليل».(13) سخن از حور و غلمان، سيب و گلابى و جنّات و نهر نيست؛ بلكه سخن از كمالات معنوى است و اين مقام براى انسان وجود دارد. اگر اين مقامات براى ما نبود، دستور خواندن اين دعاها را نمى‌دادند. پس مى‌شود به آن مقام رسيد؛ چون مى‌توان روزه مستحبى گرفت و افطارى خود را به يك غير مسلمان اسير داد.

اگر انسان روزه مستحبى بگيرد و محصول دستاس خود را به صورت نان دربياورد و به اسير بدهد و بگويد «إنّما نُطعمكم لوجه الله»؛(14) چرا كه «فأينما تولّوا فثمّ وجه الله»(15) اين ممكن است. اگر خدمتگزار خاندان عصمت، يعنى فضه خادمه در كار اطعام حضور دارد، معلوم مى‌شود ما هم مى‌توانيم به اين مقام برسيم و اگر خودمان را ارزان فروختيم، ضرر كرده‌ايم.

روزه و جزاي روزه دار

در بعضى از روايات آمده است روزه بگيريد براى آنكه طراوت و شادابى غير ماه مبارك را از دست بدهيد؛ زيرا آنها نشاط كاذب و زودگذر است. وقتى انسان روزه گرفت و به آن دل بست، كم‌كم به باطن روزه پى مى‌برد. باطن روزه انسان را به لقاى حق مى‌كشاند كه خداى سبحان فرمود: «الصّوم لى وأنا أجزى به(16) روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا مى‌دهم.» اين تعبير فقط درباره روزه وارد شده است. 

همه اشيا و موجودات جهان امكان از آن خداست. چيزى در جهان خلقت نيست كه مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوك اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: «أم من يملك السّمع و الأبصار؟»(17) اميرالمؤمنين(‌ع) فرمود: «...أعضاؤكم شهوده وجوارحكم جُنوده و ضمائركم عُيونه وخلواتكم عيانه»(18) مواظب باشيد، بدانيد در نهان و آشكار، در محضر خدا هستيد. خلوات شما جلوات عيون و مشهد و مرآى اوست. چيزى در جهان نيست كه به ياد حق و خدا نباشد. اين انسان است كه گاهى غافل است و گاهى غير غافل. فرشته‌ها نفسها را مى‌شمارند كه براى چه انسان نفس مى‌كشد. وقتى به فرموده قرآن سرتاسر جهان، ملك و مُلك خداست،(19) همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «و لله جنود السموات و الأرض».(20) 

اينكه فرمود: روزه مال من است، خصوصيتى را مى‌رساند كه قابل دقت است. گاهى انسان از سحر تا افطار امساك مى‌كند؛ اين يك درجه روزه‌دارى است؛ تلاشى است كه حداكثر در قيامت نسوزد يا وارد بهشت بشود؛ بهشتى كه «جنّاتٌ تجرى من تحتها الأنهار»؛(21) اما به آن بهشت كه «فادخلى فى عبادى. و ادخلى جنّتى»(22) راهش نمى‌دهند. روزه، ضمن اينكه حكم و ادبى خاص دارد، حكمتى هم دارد كه آن لقا و محبت خداست. 

اين حديث در انسان شوق ايجاد مى‌كند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمى‌كند و تا تلاش نكند، نمى‌رسد. وقتى روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزاى روزه‌دار را بر عهده گرفته است. 

اگر روزه گرفتيم و به اين فكر بوديم كه خداى ناكرده، كسى را برنجانيم يا به مقام و جاهى برسيم يا نتوانستيم خود را آماده كنيم كه اگر به جاه رسيديم، تفاوتى براى ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته به باطن روزه نرسيده‌ايم. 

متذکر شدن تشنگي و گرسنگي قيامت
پيامبر گرامي(ص) در ماه شعبان مى‌فرمايد: خودتان را آماده كنيد و از خدا بخواهيد تا ماه رمضان را با بركت و رحمت و مغفرتى كه مى‌آيد، ادراك كنيد(23) «با نيّت و دل پاك از خدا طلب توفيق براى روزه و تلاوت قرآن نماييد. كسى كه از مغفرت خداوند محروم بماند،شقاوتش كامل است. به‌ياد تشنگى و گرسنگى قيامت باشيد.» 

در بعضى از روايات آمده است: «روزه بگيريد تا گرسنه شويد و درد گرسنگان را بچشيد.»(24) اين به زبان ما سخن گفتن و از قدمهاى اوليه است، وگرنه چرا بايد بگذاريم كسى گرسنه باشد وخودمان هميشه سير باشيم؟ در قيامت عده‌اى واقعاً گرسنه هستند، غذا مى‌خورند ولى هرگز سير نمى‌شوند؛ همان طور كه در دنيا هرگز سير نمى‌شدند. چون حسّ آز و طمع تمام شدنى نيست، در آخرت هم به صورت «هل من مزيد»(25) ظهور مى‌كند. فرمود: شما به فكر گرسنگى و تشنگى قيامت باشيد نه به فكر گرسنگى و تشنگى ديگران، آن را كه بايد در قدمهاى اوليه تأمين كرد. 

فضيلت افطاري دادن به روزه داران
در خطبه شعبانيه پيامبر اسلام (ص) همگان را به اطعام و دادن افطارى به روزه‌داران ترغيب مى‌كند: «هر كس در ماه رمضان به خاطر خدا به روزه‌دار افطارى بدهد، خداوند ثواب آزاد كردن بنده‌اى را به او مى‌دهد و گناهانش را نيز مى‌بخشد.» عرض كردند: «يا رسول الله، ما توانايى افطارى دادن نداريم چگونه به اين فيض برسيم؟» فرمود: «از آتش جهنم خود را برهانيد، هر چند به اندازه يك خرما يا نيمى از آن افطارى بدهيد.» 

آن روز، روز سختى بود، چه بسا نصف خرمايى هم افطارى به حساب مى‌آمد، گاه بر اثر پيشامدى غير منتظره، فقر بر مسلمانان سايه مى‌افكند مثلا ً اصحاب صفه از ابتدايى‌ترين امكانات بى‌بهره بودند، گاه مسلمانان مدتها در محاصره اقتصادى و نظامى قرار مى‌گرفتند. 

بهترين راه براي عنداللهي شدن

روايت لطيفى را مرحوم كلينى از امام هفتم (ع) نقل فرموده است: «إنّ أبدانكم ليس لها ثمن إلا الجنّه، فلا تبيعوها بغيرها(26) بدن شما به اندازه بهشت مى‌ارزد؛ آن را به غير بهشت مفروشيد.» مرحوم محقق داماد مى‌فرمايد: اين روايت ناظر به آن است كه روحتان فوق بهشت است. روح را بايد به «جنّه اللّقاء» بدهيد. روحتان بايست به «عند مليكٍ مقتدر» برسد و بهترين راه براى عنداللهى شدن روزه گرفتن است. 

باطن روزه به صورت لقاى خدا ظهور مى‌كند و براى انسان، همتى بالاتر از لقاى حق فرض ندارد. چون انسان موجودى ابدى است كه هرگز از بين نمى‌رود، بلكه در نهايت از عالمى به عالم ديگر منتقل مى‌شود. اگر باطن روزه نصيب او شد، پيوسته در محضر حق است؛ بدون اينكه از حضور دائمى رنج ببرد. يكنواختى در بهشت رنج‌آور نيست، اصولا در آنجا رنجى وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهرى كه «جنّات تجرى من تحتها الأنهار» باشد، يا بهشت معنوى. انسان بدون اينكه رنج و خستگى و تشنگى و گرسنگى را بچشد،لذت سيرى را احساس مى‌كند. 

باطن روزه 
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبي است براي پي‌بردن به اسرار عالم، بايد به همان مقدار غذايي که نيروي انسان را تأمين کند بسنده کرد، هيچ کس با پرخوري به جايي نمي‌رسد، در تعبيرات اخلاقي اسلام آمده است که: «انسان هيچ ظرفي را به بدي ظرف شکم پر نکرده است.»(27) شکم که پر شد، راه فهم مسدود مي‌شود. انسان پرخور هرگز چيزفهم نيست و هرگز به اسرار و باطن عالم پي نخواهد برد.

شکمبارگي، بي‌ارادگي و خمودي مي‌آورد و رعايت اعتدال در خوردن، سلامت، طول عمر و نورانيت دل مي‌بخشد. خوردن بيش از حدّ، هم روح را سرگرم مي‌کند تا غذاي زايد، هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بيشتري وادار مي‌سازد و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمي‌آورد، نوعاً انسانهاي پرخور، عمر طولاني ندارند.

زياده‌روي در خوردن، بر کسالت و خواب مي‌افزايد. وقتي اصحاب حضور رسول خدا(ص) شرفياب مي‌شدند، حضرت از آنان مي‌پرسيد: «هل من مبشّرات(28) شب گذشته چه خوابي ديديد که موجب بشارت باشد؟» انسان مي‌خوابد که چيز بفهمد نه آنکه زياد بخورد تا بيشتر بخوابد.

شخصي در محضر رسول خدا(ص) آروغ زد، حضرت فرمود: کمتر بخور، شايسته نيست انسان آنقدر بخورد که وقتي در جمع ديگران نشسته، آروغ بزند: «أقصر من جشائک فإنّ أطول الناس جوعاً يوم القيامه، أکثرهم شبعاً في الدنيا»(29) گرسنه‌ترين افراد در قيامت کساني هستند که در دنيا سيرترين افراد بودند. در حالات اميرمؤمنان(ع) نقل شده که روزي به باغبانش فرمود: «غذايي داري؟» عرض کرد: «غذاي ساده‌اي دارم که شايسته شما نيست، از کدوي بي‌روغن غذايي تهيه کرده‌ام.» فرمود: «حاضر کن!» حضرت دستها را شست و آن را ميل فرمود، سپس به شکم خود اشاره کرد و گفت: «شکمي که با اين غذاي ساده سير مي‌شود! بدا به حال کسي که شکم او وي را به آتش ببرد.»(30)

از برجسته ترين وظايف در ماه مبارک آزاد شدن و رهيدن است. انسان بايد اين فقسها و ميله‌هاي پولادين را که با دست خود ساخته بشکند. راه آزادي، استغفار و طلب آمرزش است. از اين رو گفته‌اند: در شبانه روز چندين بار بگوييد «استغفر الله ربي وأتوب إليه».(31) در نماز و غير نماز براي خود و ديگران طلب آمرزش کنيد، نه براي رهايي از آتش و نه براي رفتن به بهشت و متنعم شدن در آن، بلکه بايد هدف بالاتر از اين مسائل باشد.

لقاء الله

لقاي حق براي روح اوست. اين سرّ و باطن روزه است.انسان مگر نمي‌خواهد در آن عالم مُطيّب و معطّر باشد؟ آنجا که ديگر سخن از آهو و نافة آهو نيست که عطري داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطّر مي‌کند. باطن روزه به صورت عطر ظهور مي‌کند، آن‌هم در سطح بدن و اما ما فوق آن را خداي سبحان مي‌داند که چيست.

از امام صادق(‌ع) نقل شده که: اگر کسي در روز گرمي روزه بگيرد وتشنه شود، خداي سبحان هزار فرشته را موکّل مي‌کند تا چهره او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند مي‌فرمايد: «ما أطيب ريحُک وروحک! يا ملائکتي أشهدوا أنّي غفرت له(32) عجب معطري و چه بوي خوبي داري! فرشتگان من، شاهد باشيد که من او را آمرزيدم.»

پي‌نوشتها: 

(1)- الامالي شيخ صدوق، ص93؛ عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295.
(2)- سوره بقره، آيه 125.
(3)- حجر، 29؛ ص، 72.
(4)- طور، 21.
(5)- مدثر، 38.
(6)- آل‌عمران، 185؛ انبياء، 35؛ عنكبوت، 57.
(7)- بقره، 183.
(8)- قمر، 54.
(9)- قمر، 55.
(10)- وسائل‌الشيعه، ج10، ص403.
(11)- روضه المتقين، ج 3، ص226؛ وسائل‌الشيعه، ج10، ص400.
(12)- دعاى سحر.
(13)- همان.
(14)- دهر، 9.
(15)- بقره، 115. 
(16)- روضه‌المتقين، ج3، ص225. بعضى كلمه «أجزى» را به صيغه مجهول خوانده‌اند؛ يعنى روزه براى من است و من پاداش آن هستم! (نهايه ابن اثير، ج1، ص270 ). 
(17)- يونس، 31. 
(18)-  نهج البلاغه، خطبه 199. 
(19)- آل عمران، 189. 
(20)-  فتح، 4. 
(21)- آل عمران، 15. 
(22)- فجر، 29 ـ 30.
(23)- اربعين شيخ بهايى، ص179، ح 9. 
(24)- من لايحضر، ج2، ص73. 
(25)- سوره ق، 30. 
(26)- كافى، ج1، ص19، ح12. 
(27)- بحارالأنوار، ج63، 330.
(28)- الکافي، ج8، ص90.
(29)- وسائل الشيعه، ج16، ص410.
(30)- الکني و الألقاب، ج3، ص138.
(31)- پيامبر فرمود: «من هر شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار مي‌کنم» (بحـــارالانـــوار، ج17، ص44).
(32)- روضه‌المتقين، ج3، ص228