خیانتها و جنایتهای منافقین در ۳۰ خرداد ۶۰و ۸۸
آمار شهدا و قربانيان ترور شبكههاي تروريستي گروهك نفاق در سراسر كشور طي 33 سال گذشته به بيش از 16 هزار نفر ميرسد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دكتر يدالله جواني -در 30 خرداد سال 1388، ملت ايران شاهد خيانتها و جنايتهايي بود كه شباهت فراواني با خيانتها و جنايتهاي منافقين كوردل در 30 خرداد سال 1360 داشت. بررسي تطبيقي وقايع در سيام خرداد 1388 و 1360، شباهتهاي اين دو غائله و توطئه عليه نظام و مردم را آشكار ميسازد.
الف- خيانتها و جنايتهاي منافقين در 30 خرداد 1360
30 خرداد سال 60 سرآغاز حركت مسلحانه گروهك منافقن عليه ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي است. گروهك منافقين پس از عزل بنيصدر از رياست جمهوري، با صدور بيانيهاي هواداران را روانه خيابانها كرد و با اقدامات مسلحانه دست به كشتار مردم و نيروهاي انقلاب زد. تحليلهاي غلط منافقين، سركرده آنان را به اين باور رسانده بود كه با تكيه بر هواداران مسلح و از طريق ايجاد رعب و وحشت در مردم و نيروهاي انقلابي، در كوتاهترين زمان ميتوانند تهران را فتح نمايند و نظام نوپاي جمهوري اسلامي را از پاي در آورند و تسليم خود سازند. منافقين در روز 30 خرداد 1360 تعدادي از مردم عادي را به جرم داشتن نشانههاي همراهي با نظام به شهادت رساندند يا زخمي كردند.
حركت و مانور خياباني نيروهاي نفاق در خيابانهاي طالقاني، وليعصر، انقلاب، فردوسي و... با واكنش تودههاي مردم و نيروهاي انقلاب روبهرو و با شكست مواجه گرديد. با آشكار شدن چهره نفاق براي ملت ايران،اين گروهك اقدامات تروريستي را با تشكيل تيمهاي ترور در دستور كار خود قرار داد. انفجار ساختمان حزب جمهوري اسلامي در هفتم تير 1360 و شهادت شهيد بهشتي و 72 تن از يارانش، انفجار ساختمان نخستوزيري در هشتم شهريور سال 1360 و به شهادت رساندن همزمان رئيسجمهور و نخستوزير (شهيدان رجايي و باهنر)، نمونههاي برجستهاي از جنايتهاي منافقين است.
آمار شهدا و قربانيان ترور شبكههاي تروريستي گروهك نفاق در سراسر كشور طي 33 سال گذشته به بيش از 16 هزار نفر ميرسد كه تعداد كمي از اين رقم، از مسئولان و مقامات لشكري و كشور بوده و عمده آنان را مردمي تشكيل ميدهند كه جرمشان در نزد منافقين، حمايت و طرفداري از انقلاب و جمهوري اسلامي ايران بوده است.
منافقين، در سابقه خود با عنوان سازماني «مجاهدين خلق ايران» مبارزه با پهلوي و تضاد با امريكا به عنوان امپرياليسم را دارند و در تمامي شعارهاي خود، خلق و مردم را مورد توجه قرار ميدادند؛ آنان با استحاله سران اين سازمان و تغيير ايدئولوژي،به دليل قدرتطلبي به مخالفت با نظام جمهوري اسلامي برخاسته و در صف مخالفان انقلاب، نظام و مردم قرار گرفتند. رويارويي منافقين با نظام جمهوري اسلامي، باعث شد كه نظام سلطه و به ويژه امريكاييها، صهيونيستها و برخي از كشورهاي اروپايي، به اين گروهك به عنوان يك سرمايه در ايران براي مقابله و فشار بر جمهوري اسلامي بنگرند و آنها را مورد حمايت قرار دهند. در نهايت منافقين كه مورد خشم و تنفر ملت ايران قرار گرفته بودند، فرار را بر قرار ترجيح دادند و به دامان غرب و صدام غلتيدند و در زمان جنگ نيز خيانتهاي زيادي را مرتكب شدند.
ب- خيانتها و جنايتهاي منافقين جديد در سال 1388
در 30 خردادد سال 88 و در سالگرد خيانتها و جنايتهاي منافقين با آغاز عمليات مسلحانه و اقدامات تروريستي عليه مردم و نظام، منافقين جديد به همراه منافقين شناسنامهدار و ديگر جريانهاي ضدانقلابي، با اردوكشي خياباني غائلهآفريني كردند و مرتكب يكسري خيانتها و جنايتها شدند. در پي انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و اعتراض ميرحسين موسوي به نتيجه انتخابات با ادعاي تقلب بر اساس يك سناريوي از قبل طراحي شده، كشور و انقلاب دچار فتنه گرديد. موسوي در روز شنبه 23 خردادماه 88 با صدور بيانيهاي هواداران را به اردوكشي خياباني فراخواند و با اعتراضات خياباني، زمينههاي اغتشاش و خشونت،تخريب اموال عمومي، حمله به اماكن دولتي و... فراهم شد.
در يك اقدام تأملبرانگيز، مجمع روحانيون مبارز در دفاع از اقدامات غيرقانوني موسوي، روز سه شنبه 27 خرداد براي روز شنبه 30 خرداد (سالگرد آغاز حركت تروريستي منافقين در سال 1360) اعلام راهپيمايي از ميدان انقلاب تا ميدان آزادي نمود و براي اين حركت طي درخواستي از فرمانداري تهران، خواهان مجوز شد. مجمع روحانيون در شرايطي چنين درخواستي را نمود و اعلام راهپيمايي كرد كه روز قبل از آن (دوشنبه 26 خرداد)، خبرگزاريها از برگزاري نماز جمعه به امامت رهبر معظم انقلاب خبر داده بودند.
تصور اين بود كه جريانها، گروهها و تمامي افرادي كه مدعي خط امام و ولايت بودند، تمامي برنامههاي خود را در اعتراض به نتايج انتخابات متوقف و منتظر سخنان و رهنمودهاي مقام ولايت باشند، لكن برخلاف اين تصور، مجمع روحانيون نسبت به لغو برنامه راهپيمايي هيچ اقدامي نكرد. در حالي كه تودههاي مردم نگران از اوضاع پيش آمده منتظر روز جمعه و بيانات فصلالخطابي مقام معظم رهبري بودند، روز پنجشنبه 28 خرداد 88، مجمع روحانيون ضمن تأكيد بر درخواست پيشين، براي گسترش اعتراضات، جهت برگزاري راهپيمايي و تجمع در شهرها و ميادين سراسر كشور درخواست مجوز كرد. در آن فضا از سوي هر كارشناس و صاحبنظري، اين اقدام مجمع روحانيون مبارز نوعي فتنهانگيزي و با هدف تحتالشعاع قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب ارزيابي ميشد.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در خطبههاي نماز جمعه 29 خرداد، ضمن تأكيد بر حركت بر مدار قانون و تأكيد بر ضرورت هوشمندي كساني كه نوعي مرجعيت فكري در جامعه دارند و هشدار نسبت به رفتارهاي افراطي فرمودند: «افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي به افراطيگري ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهايند. من به همه اين آقايان، اين دوستان قديمي، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد، سعه صدر داشته باشيد؛ دستهاي دشمن را ببينيد، گرگهاي گرسنه كمين كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسي را يواش يواش دارند از چهرههايشان برميدارند و چهره حقيقي خودشان را نشان ميدهند از اينها غفلت نكنيد.»
متأسفانه اين دوستان قديمي همانند موسوي، كروبي، خاتمي و ديگران، نه تنها اين توصيهها و سخنان رانشنيدند، بلكه بر ادامه حركتهاي اشتباه، غيرقانوني و دشمن شادكن خود اصرار كردند. در حالي كه توقع بود، مجمع روحانيون مبارز طي بيانيهاي در بعد از ظهر روز جمعه خبر لغو تجمع و راهپيمايي غيرقانوني را به اطلاع هواداران برساند،اما سكوت معنادار اين مجمع در قبال سخنان رهبري مبني بر حركت در مسير قانون و خودداري از «زورآزمايي و اردوكشي خياباني»، از آن حكايت ميكرد كه طبق نقشه انقلابهاي رنگي، معترضان بايد با زورآزمايي خياباني به خواسته خود يعني «ابطال انتخابات» برسند!
در سكوت فراخوانان هواداران به خيابانها، روز شنبه 30 خرداد 88، با حضور عناصر و سرشاخههاي معترضان خياباني، شهر تهران و خصوصاً خيابان آزادي، آبستن حوادث گرديد. پس از آنكه همه چيز براي ضربه زدن بر پيكر امنيت شهر تهران آماده شده بود، مجمع روحانيون مبارز به زعم خود براي فرار از عواقب و مسئوليتهاي اغتشاشات و... اين خبر را منتشر ساخت كه: «راهپيمايي امروز مجمع روحانيون مبارز لغو شد.»
در روز 30 خرداد معترضان خياباني كه به دعوت مجمع روحانيون، موسوي و كروبي و... به خيابانها آمده بودند، از همان ابتداي حركت، حمله به اماكن عمومي، آتش زدن اموال بيتالمال، درگير شدن با نيروهاي حافظ نظم و امنيت شهر را شروع كردند. به استناد گزارشهاي معتبر و رسمي در اين روز خسارتهاي ميلياردي به اماكن خصوصي و عمومي وارد شد؛مسجد لولاگر در نزديكي خيابان آزادي توسط عناصر مسلح منافقين به آتش كشيده شد و از سوي افراد مسلح در ميان معترضان چندين نفر كشته و دهها نفر زخمي شدند. اين كشتهها و زخميها با سلاح گرم صورت گرفته بود، در حالي كه نيروي انتظامي اعلام كرد براي كنترل ناآراميها هرگز از سلاح گرم استفاده نكرده است.
آري در اين روز تاريخ يك بار ديگر تكرار شد و در سالگرد خيانتهاي منافقين كوردل، تهران مجدداً دچار آشوب و ناامني شد، لكن به سردمداري ريزشهاي انقلاب و كساني كه دچار دلگرمي شده بودند، در بستر اين ناآرامي و آشوبها بود كه نقشه قتل «ندا آقاسلطان» اجرايي شد و طبق سناريوي از قبل طراحي شده، اين قتل را به گردن هواداران نظام انداختند و در پي آن تمامي رسانههاي استكباري و صهيونيستي، ندا آقا سلطان را «نماد» آزاديخواهي ايرانيان معرفي كردند. تأمل در حوادث روز 30 خرداد 1388، شباهتهاي اين حوادث را با حوادث خرداد 1360 آشكار ميسازد.
ارسال نظر