مفهوم انتظار فرج در اشعار امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) در اشعار مختلفی که از بار معنایی و عرفانی خاصی برخوردار است در بطن و متن آنها بارها به مفهوم انتظا فرج امام زمان(عج) اشره کرده است که در یادداشت پیش رو بدان اشاره میشود.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، حضرت امام خمینی(ره) تنها فقیهی است که توانسته حکومتی بر پایه ولایت فقیه در راه زمینه سازی برای ظهور بنا نهد و در این راه به رغم تلاش تاریخی علما و فقها کسی به گرد این مجتهد و رهبر سرشناس نرسیده است.
بررسی شخصیت جامع الاطراف روح الله خمینی(ره) در قالب آثار منتشر شده از ایشان فرصتی را برای محققان و پژوهشگران به دست داده تا ابعاد عظمت روحی و شخصیتی این مجاهد اسلام را بر همگان معرفی کنند که این فرصت نیاز و ضرورت ارتقای فضیلت ها در جامعه امروزی است.
مطلب پیش رو فقط قصد دارد اشاره ای داشته باشد به ردپاهایی از انتظار و اشارات امام خمینی(ره) به امام زمان (عج) که در برخی غزلیات ایشان تجلی پیدا کرده و البته این اشارات تنها دریافت هایی است که به ذهن نویسنده رسیده است.
امام خمینی (ره) در غزل «آتش عشق» می سراید:
کیست کــــآشفته آن زلف چلیپا نشود؟
دیده اى نیست که بیند تو و شیـدا نشود
نـاز کن ناز، که دل ها همه در بند تواند
غمزه کن غمزه کـــه دلبر چو تو پیدا نشود
رُخ نمــا تا همه خوبان خجل از خویش شوند
گر کشى پرده ز رُخ کیست که رسوا نشـود
در این غزل ۷بیتی امام (ره) با مخاطب قرار دادن حضرت حجت(عج) ضمن توصیف ویژگی های آن حضرت فدا کردن جان در راه اعتقاد به منجی را کمترین هزینه در راه انتظار معرفی می کند.
امام در غزلی که نام «جان جهان» بر آن نهاده است می گوید:
به تو دل بستم و غیر تو کسى نیست مرا
جُز تو اى جان جـهان دادرسى نیست مرا
عاشق روى تــوام اى گل بى مثل و مثال
به خدا غیر تو هـرگز هـــوسى نیست مرا
ناگفته پیداست که کسی جز حضرت بقیة الله الاعظم(عج) در اندیشه امام خمینی (ره) نمی تواند به عنوان دادرس عالم تعبیر شود.
غزل «چشم بیدار» از غزلیات مشهور حضرت امام است که در هر مصرع آن به انعکاس اشتیاق خود به دیدار با ولی عصر(عج) می پردازد و مرور این غزل مشهور بر تامل در زیبایی های مفهومی آن می افزاید.
من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم
چشم بیمــــار تـو را دیــدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچـو منصــور خــــریدار سرِ دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم شررى
کـــه بـــجــــان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید برویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جــــامــه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خــرقه پیــــر خـــراباتى و هشیار شدم
واعـــظ شهــر کــه از پند خود آزارم داد
از دم رنــــد مــــىآلــــوده مــــَددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
حضرت امام در غزل «روز وصل» فضایی دلنشین در راه پیوستن به موعود ترسم می کند و می سراید:
غم مخور ایام هجران رو به پایان مىرود
این خمـــارى از سر ما مــــیگساران مى رود
پــــرده را از روى ماه خویش بالا مىزند
غمزه را سر مىدهد غم از دل و جان مىرود
بلبل انـــدر شاخسار گل هویدا مىشود
زاغ بـــا صـــد شرمســـارى از گلستان مىرود
محفل از نــــور رخ او نورافشان مىشود
هر چـــه غیـــر از ذکــر یار از یاد رندان مىرود
ابرها از نـور خـورشید رخش پنهان شوند
پــــرده از رخســــار آن سرو خـــرامان مىرود
وعده دیــدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش مـــــى رسد ایّام هجران مىرود
در حقیقت تصویری که در هنگام ظهور حجت بن الحسن العسگری(عج) و در حکومت عدالت گسترانه وی در دنیا شاهد خواهیم بود همین مولفه های زیبایی را خواهد داشت که حضرت امام بدان ها اشاره کرده اند و حکومت امام عصر(عج) در نهایت زیبایی و اعتدال به وقوع خواهد پیوست که هر منتظری آرزوی دیدن و نفس کشیدن در این حکومت بی همتا را دارد.
ارسال نظر