به گزارش پارس، حسین شریعتمداری در یادداشتی به ارزیابی مذاکرات سه روزه وین پرداخت و نوشت: 1- در آخرین ساعات روز جمعه - به وقت تهران - معلوم شد مذاکرات سه روزه ایران و 5+1 در وین، خوشبختانه بی‌نتیجه مانده است. شاید تصور شود استفاده از قید «خوشبختانه» برای اعلام شکست و بی‌نتیجه ماندن مذاکرات هسته‌ای وین4، نامتعارف و «بدبینانه» است ولی این واقعیت قابل تردید نیست که مذاکرات هسته‌ای به دلایلی که پیش از این بارها گفته و نوشته‌ایم، هرگز به نتیجه مطلوب نمی‌رسد، اگرچه این مذاکرات دستاوردهای غیرهسته‌ای دیگری دارد که ادامه آن را توجیه می‌کند.


پیش‌بینی درباره بی‌نتیجه بودن مذاکرات نه فقط پیچیده نیست بلکه نیم‌نگاهی گذرا به چالش یازده‌ ساله اخیر از یکسو و اهداف استراتژیک اعلام شده آمریکا نسبت به ایران اسلامی از سوی دیگر به وضوح نشان می‌دهد که ایران و حریف با دو نگاه متفاوت و در مواردی متضاد به این چالش و مذاکرات برخاسته از آن می‌نگرند. اکثر مسئولان محترم کشورمان با خوشبینی به مذاکرات می‌نگریستند تا آنجا که کلید حل بسیاری از مشکلات را در آن می‌دیدند. طیف یاد شده با این تصور- بخوانید توهم - که آمریکا و متحدانش نسبت به صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران تردید دارند برای جلب اعتماد حریف دست به تلاش گسترده‌ای زدند که در برخی از موارد با «وادادگی» نیز همراه بود. غافل از آن که طرف مقابل نسبت به صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای کشورمان کمترین تردیدی ندارد و با توجه به چالش یازده ساله و بازرسی‌های پی در پی و همه جانبه، اساسا نمی‌توانست و نمی‌تواند کمترین تردیدی داشته باشد. اما، در آن سوی ماجرا آمریکا و متحدانش به فعالیت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و چالش پدید آمده در این میان، باعنوان یک «گروگان» می‌نگریستند و این چالش را اهرم مناسبی برای مقابله با موجودیت نظام اسلامی - و نه برنامه هسته‌ای آن - تلقی کرده و می‌کنند.


ما و حریف با این دو نگاه و هدف متضاد دور میز حاضر می‌شدیم بنابراین، به آسانی قابل درک بود که مذاکرات در تمامی مراحل و موارد آن از اجلاس اکتبر 2003 تهران - 29 مهرماه 1382- گرفته تا نشست اخیر وین‌4 نمی‌توانست و نمی‌تواند به نتیجه برسد، چرا که نتیجه مطلوب آمریکا و متحدانش نه فقط توقف فعالیت هسته‌ای ایران، بلکه به قول «دیویدفروم» در CNN، تضعیف موقعیت ایران اسلامی با دو هدف پلکانی تعریف شده بود. ابتدا، «تغییر رفتار» و سپس «تغییر ساختار» نظام. از این روی به آسانی قابل درک بود که برخلاف آنچه برخی از مسئولان محترم تصور کرده و هنوز هم می‌کنند، «اعتماد‌سازی» حلقه مفقوده حریف نبود که در جریان مذاکرات به دنبال آن باشد. و به قول «جرج فریدمن» مسئول شورای راهبردی استراتفورد آمریکا «مشکل اصلی ما با ایران، برنامه هسته‌ای این کشور نیست. مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری و تخاصم با آمریکا می‌توان قدرت برتر تکنولوژیک و نظامی منطقه بود و همین الگو، بهار عربی- بخوانید انقلاب‌های اسلامی - در خاورمیانه و شمال آفریقا را در پی داشته است».


بعد از اجلاس پاریس میان ایران و تروئیکای اروپایی - انگلیس، فرانسه و آلمان - در آبان‌ماه 83- نوامبر 2004 - در جلسه‌ای پیش‌بینی کرده‌بودیم که حریف پرونده هسته‌ای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل می‌فرستد و یکی از مسئولان مذاکره‌کننده وقت با تعجب آمیخته به اعتراض گفته بود، چرا؟! و پاسخ شنیده بود که حریف برنامه هسته‌ای ایران را گروگان گرفته و «اعتمادسازی»! بهانه است. سه ماه بعد، اروپایی‌ها با صراحت اعلام کردند که تضمین عینی - OBJECTIVE  GUARANTY -  مورد نظر ما در اجلاس پاریس، توقف کامل فعالیت هسته‌ای ایران است و در پی آن فعالیت‌های هسته‌ای تعلیق شده را - به دستور حضرت آقا - از سر‌گرفتیم و پرونده کشورمان برخلاف بند C  از ماده 13 اساسنامه آژانس به شورای امنیت سازمان ملل ارسال شد و بعدها آقای البرادعی اعتراف کرد که انتقال پرونده به شورای امنیت یک تصمیم سیاسی بوده است و نه یک اقدام فنی و حقوقی.
دراین‌باره و برای اثبات این واقعیت که حریف با نگاه براندازی تدریجی جمهوری اسلامی ایران پای میز مذاکره می‌نشیند، دهها نمونه دیگر نیز می‌توان ارائه کرد که پیش از این به مواردی از آن پرداخته‌ایم و فهرست این نمونه‌ها مثنوی هفتاد من کاغذ است.
2- توافقنامه ژنو، برخلاف ادعای اولیه تیم محترم مذاکره کننده هسته‌ای کشورمان و اظهارات جناب دکتر روحانی که آن را تسلیم قدرت‌های بزرگ جهانی در مقابل ایران! معرفی کرده بودند، مجموعه‌ای از امتیازاتی بود که متأسفانه با گشاده‌دستی آمیخته به وادادگی به حریف داده بودیم و وعده‌های نسیه‌ای که با هزار شرط و شروط و اما و اگر فقط قول آن را داده بودند. خوشبختانه هیجان کاذب ناشی از این توافقنامه که برخی از مسئولان محترم به توهم آفریده بودند خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت فرو نشست و کسانی که منتقدان توافقنامه را «بی‌سواد»! معرفی کرده بودند و از جمله، کیهان را به دلیل ارزیابی منفی از توافقنامه، با اسرائیل همسو! دانسته بودند، چاره‌ای جز اعتراف ضمنی به این واقعیت تلخ نداشتند که حریف کلاه ‌گشادی سرشان گذاشته است.
حریف اما، با این توهم که مطابق توافقنامه ژنو، از یکسو، چالش را حداقل تا 25 سال دیگر- و به نوشته نیویورک تایمز، دستکم تا 50 سال دیگر- کش خواهد داد و از سوی دیگر، زمینه را برای گام‌های بعدی نظیر اشراف کامل اطلاعاتی بر چرخه نظامی و علمی جمهوری اسلامی ایران و نهایتا فرسایش تدریجی نظام فراهم آورده است پای میز مذاکرات وین 4 حاضر شد. غافل از آن که در این سو به قول روزنامه آمریکایی یو.اس.ای‌تودی « با یک ابرحریف - SUPER  OPONENT-  به نام آیت‌الله‌خامنه‌ای روبروست که نقشه راه دشمن را می‌داند و در میان مردم خود از اعتماد آمیخته به اعتقاد برخوردار است.»
همین‌جا باید گفت؛ تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان به تعبیر واقع‌بینانه و حکیمانه حضرت‌آقا فرزندان انقلابند و همه  فرزندان انقلاب در پی حراست از اسلام و انقلاب و حمایت از منافع ملی کشورشان هستند و هرگز دست به سازش و خدای نخواسته خیانت نمی‌آلایند. ولی بعید نیست که فرزندان انقلاب در مواردی ساده‌انگاری کرده و به خاطر خوشبینی مفرط، سرشان کلاه برود! که با عرض پوزش، رفته است.
حالا نوبت پاسخ به این پرسش است که چرا مذاکرات «وین 4» بی‌نتیجه مانده و با شکست روبرو شد و چرا نگارنده از این شکست با واژه «خوشبختانه» یاد می‌کند؟ بخوانید! به احتمال زیاد با نگارنده موافق خواهید بود.
3- آمریکا و متحدانش که از توافقنامه ژنو و مفاد تحمیلی آن سرمست بودند، با این توهم که در ادامه مذاکرات، کار را یکسره خواهند کرد برای حضور در اجلاس وین آماده شده بودند و پیشنهادهای ذلت‌باری تحت پوشش‌های قانون‌نما و من‌درآوردی نظیر «گریز هسته‌ای - BREAK  OUT»، طرح پیشگیری از « ابعاد نظامی احتمالی- PMD»، «تدوین رژیم بازرسی‌های ویژه فراتر از پروتکل الحاقی و تصویب آن از سوی شورای امنیت سازمان ملل در قالب یک قطعنامه لازم‌الاجرا»، «دسترسی گسترده و بی‌قید و شرط به تمامی مراکز نظامی جمهوری اسلامی ایران در پوشش کمیسیون ویژه بررسی‌های سازمان ملل آنسکام» که سال 1991 درباره عراق به تصویب رسانده بودند و...،  را به عنوان برگ برنده برای قرار دادن روی میز مذاکره آماده کرده بودند و هرگز در دورترین افق ذهن خویش هم تصور نمی‌کردند که این‌بار مذاکره‌کنند‌گان ایرانی در این سوی میز مذاکره نسخه‌ای از همان «ابرحریف» در دست دارند که باطل‌السحر ترفندهای یاد شده است.
درباره مفاد مورد اشاره در شماره‌های بعدی توضیح خواهیم داد و بر همگان آشکار خواهد شد که حریف برای ایران اسلامی چه خواب خطرناکی دیده بود.
4- بعد از توافقنامه تحمیلی ژنو و برملا شدن ابعاد تخریبی آن که نه‌فقط علیه برنامه هسته‌ای کشورمان بلکه علیه اقتدار نظام اسلامی ایران تدارک دیده بودند، تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران با نسخه‌ای که در آن «خطوط قرمز» و غیرقابل انعطاف‌ نظام به وضوح ترسیم شده بود عازم وین شد. براساس این خطوط قرمز، تحقیق و توسعه R&D  غیرقابل مذاکره بود، بر لغو تمامی تحریم‌ها به صورت یکجا و نه تدریجی در توافق نهایی تاکید شده بود، درباره ظرفیت غنی‌سازی ایران، نیاز کشورمان - و نه نظر حریف- ملاک و معیار بود، حفظ ماهیت راکتور آب سنگین اراک مورد تاکید قرار گرفته بود. ورود حریف به عرصه دفاعی و نظامی ایران ممنوع اعلام شده بود و...
نسخه یاد شده، دشمن را که هرگز انتظار روبرو شدن با آن را نداشت، ابتدا حیرت‌زده و سپس عصبانی کرد تا آنجا که در مواردی کار به مشاجره لفظی کشید. حریف در آغاز کار انتظار داشت آنچه هیئت ایرانی روی میز گذارده است، مصرف چانه‌زنی داشته باشد ولی هنگامی که با اصرار غیرقابل‌انعطاف تیم ایرانی بر خطوط قرمز مورد اشاره روبرو شد، آرزوهایی را که پیش از آن و از مسیر نیویورک تا وین پرورانده بود، بر باد رفته دید... و مذاکرات وین 4 که می‌توانست به شدت آسیب‌رسان باشد، با شکست روبرو شد و تلاش همه‌جانبه و چندماهه اخیر حریف خوشبختانه بی‌نتیجه ماند.
به یقین تیم محترم هسته‌ای کشورمان باید از این که با تدبیر یاد‌شده، حریف را ناکام گذارده است، خشنود باشد، که هست، مانند همه مردم این مرز و بوم.