به گزارش پارس به نقل از نسیم، ابوالحسن مختاباد، روزنامه نگار اصلاح طلب طی مطلبی در وبلاگ شخصی خود نوشت: برخلاف بسیاری از دوستان که فیلم" من روحانی را هستم" را منفی تلقی کردند، نگارنده از دیدن این فیلم چنین حسی نگرفت.
بخشی از ماجرا به این باز می گردد که تقریبا عمده مطالب فیلم بر مستندات تاریخ استوار بود، اگر در بخش هایی خطاهایی به چشم می آمد از جمله در ماجرای ایران کنترا اما در مجموع تصویری که از آقای روحانی ارائه شد با واقعیات زیست سیاسی او همخوانی داشته است.
درباره ماجرای ایران - کنترا هر کسی که خاطرات آقای هاشمی را بخواند برداشتی همانند محقق برنامه را به ذهن می آورد. اگر چه محقق نکته بین! باید منابع دیگری را هم می دید، و حداقل یک مورخی که سرش به تنش می ارزید و نام و عنوان و اعتباری دارد، می بایست در زمره کارشناسان این کار می بود تا از برخی لغزش ها جلوگیری کند. برای نمونه از جمله آثاری که باید دیده می شد کتاب آقای محسن هاشمی درباره ماجرای مک فارلین است، که همزمان با انتشار خاطرات سال ۶۵ آقای هاشمی در همان سال منتشر شد که متاسفانه در فهرست منابع پایان این فیلم نیست.
اما حتی اگر آقای روحانی در این ماجرا حضور هم داشته باشد، باز چیزی از ارزش های او کم نخواهد کرد، چرا که دقیقا برای مصلحت و حفظ منافع ملی دست به چنین ریسکی در آن فضای سیاسی زد.
سایت تاریخ ایرانی در مطلبی، برداشتی از خاطرات آقای هاشمی کرده است که نشان می دهد آقای روحانی در جریان مذاکرات بود، اما پای میز مذاکرات نرفت. به گمانم اینجاست که نقش دفتر ریاست محترم جمهور و یا معاونت ارتباطات آن برجسته می شود که دقیقا از آقای روحانی بپرسند و توضیح دهند که ایشان در آن دیدار حضور داشتند یا نه تا صدق و کذب ماجرا دقیقا مشخص شود. در انتهای این نوشته بخشی از خاطرات و مطالبی را که در سایت تاریخ ایرانی آمده آورده ام. متن کامل را می توانید در این لینک ببینید.
نکات مثبت فیلم کم نیست که ازجمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد: آقای روحانی فن بیان قوی داشت، منبری کارکشته بود، محاجه او در سربازی با مقام مافوقش از شجاعت و ایستادگی و جسارت او خبر می دهد، انتخاب آقای روحانی از طرف مرحوم مطهری برای سخنرانی روز هشت آبان ۱۳۵۶ در مسجد ارگ از اعتماد قشر روشنفکر و پیشروی روحانیت (و نه بخش ارتجاعی) به آقای روحانی حکایت دارد. روایتش از آمدن دو فرد برای ترور او و تیزهوشی اش در آن موقعیت و باز نکردن در و در نهایت فرار کردن تروریست ها از هوش و موقعیت شناسی او روایت می کند، و انتخابش به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول
مذاکرات هسته ای در دولت آقای خاتمی از ویژگی های مثبتی است که برای آقای روحانی نشان داده شده است.
برخی اطلاعات هم بر اساس مستندات و نوشته های خود آقای روحانی است مثل تبدیل اسم فریدون به روحانی که بعد از انقلاب اتفاق افتاد.
برخی اطلاعات نصفه و نیمه است مثل ماجرای حصر مرحوم منتظری توسط شورای عالی امنیت ملی که البته رفع حصر هم از سوی همین شورا و با پی گیری آقای روحانی انجام شد که در فیلم به آن اشاره نشده است.
سخنرانی آقای روحانی در ۲۳ تیر سال ۱۳۷۸ در همه جا موجود است و به زعم فیملنامه نویس که معتقد است" به طرز عجیبی از آرشیو های کشور حذف شده است" این گونه نیست. که مشخص نیست که این اطلاع را فیلمساز از کجا به دست آورده که فیلم از آرشیو ها حذف شده است.
به گمان من انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور از سوی مردم با توجه به جمیع این جهات انجام شده است. افکار عمومی در ایران در چند سال اخیر به بلوغی رسیده است که آدمیان را بر اساس تک عکس ها قضاوت نکند. کاری که متاسفانه جریان منتسب به خط فکری راست تندرو (چه دربخش سیاسی صدا و سیما، روزنامه کیهان، چند تنی در روزنامه رسالت و جریان جبهه پایداری) انجام می دهند. اگر این فیلم را با نوع دیالوگ ها و فضای گفتمانی که جریان تندرو مخالف آقای روحانی و اصلاحات به راه می اندازند مقایسه کنید، با من همعقیده خواهید شد که فاصله فراوانی میان آن نوع هیابانگ و هتاکی و دروغ و تهمت با این
فیلم وجود دارد. و اتفاقا اگر این گروه جزو منتقدان آقای روحانی باشند، به جای طرد و رد آنها باید با تذکرات و اصلاح کردن برخی خطاها تشویقشان کرد که کارشان را ادامه دهند. حداقل در این فیلم آقای روحانی سازشکار، در خط بیگانه، فراماسون، جاسوس و لیبرال و فلان لقب نگرفت (کاری که منتقدان تندرو در تمامی این سال ها با مخالفان فکری خود کردند و می کنند که نمونه اش هتاکی های بی وجهی است که نثار آقای خاتمی صورت می دهند و متاسفانه کسی هم جلودار آنها نیست. )
مجموعه دست اندرکاران دولت، و به خصوص وزارت ارشاد به جای آنکه از توزیع یا پخش فیلم ممانعت کنند و سخن از مجوز بیاورند، بهتر است در فکر پاسخ های منطقی برای برخی موارد نادرست فیلم برآیند. طبیعی است اگر در فیلم مورد نظر نکته های ناراستی وجود داشته باشد که حتما هست، بهتر است با ارائه اطلاعات درست افکار عمومی را نسبت به اصل ماجرا آگاه کنیم. این گونه هم از انتشار و نهادینه شدند دروغی جلوگیری کرده ایم و هم آنکه اعتماد افکار عمومی را به خود جلب کرده ایم.
به یاد داشته باشیم که حیقت همیشه پیروز است، حتی اگر سال ها در زاویه وحاشیه بماند و دلیل در زاویه وحاشیه قرار گرفتن رسانه های تخریب گر (و نه منتقد) دولت که برخی از آنها دژ فولادین و غیرقابل نفوذ هم دارند، در همین نکته است که به جای حقیقت، دروغ و تهمت و هتاکی تحویل مخاطبان خود می دهند.
ارسال نظر