به گزارش پارس به نقل از بانک ورزش، حالا که سپاهان در آستانه بازی با پرسپولیس قرار گرفته، سوالی که شاید در ذهن خیلی از هواداران سپاهان است این بود که آیا قبل از فینال جام حذفی پرسپولیسی ها با رضا چلنگر صحبت کرده بودند یا خیر، این سوال را از مترجم سپاهان که کارمند باشگاه پرسپولیس هم بوده است پرسیدیم و خواستیم صادقانه پاسخ بدهد، او می گوید: « یادم است روز جمعه بود که برنامه ورزش و مردم آقای بهرام شفیع پخش می شد و آقای رویانیان در آن برنامه می گفت بله با بازیکنان ما تماس گرفته شده، از جمله نیلسون و چند نفر دیگر و چون من پلیس هستم همین الآن می دانم در تمرین سپاهان چه خبر است! ما در رختکن سپاهان این صحبت ها را می دیدیم و پس از حرف های او اول در همان رختکن دیدم که همه چپ چپ به من نگاه می کردند و من هم با خنده می گفتم به جان خودم من نیستم! در حالی که برنامه داشت پخش می شد و من هم در رختکن پای تلویزیون بودم. »

قسمت جالب اما در هنگام تمرین در همان روز است: « بعد از آن برای تمرین به زمین رفتیم که ناگهان یکی از هواداران گفت تو و آقای کرانچار پرسپولیسی هستید و قطعاً برابر پرسپولیس وا می دهید! این صحبت ها حقیقتاً خیلی به من برخورد، به طرف او برگشتم و گفتم ببین اگر رفتیم و وا ندادیم تکلیف چیست؟ گفت خب دیگر کاری است که شده است، گفتم نه دیگر، یک شرط با هم می بندیم. او هم با قاطعیت گفت قبول! بعد از قهرمانی که به اصفهان آمدیم تا به امروز من دیگر او را ندیده ام و دیگر سر تمرین نمی آید! » او اما کاملاً جدی می گوید: « من وقتی تحت قراردادی به سپاهان می آیم یعنی باید همه گونه در اختیار باشگاهم باشم یا اگر نمی خواهم اصلاً امضا نکنم. خیلی راحت. » چلنگر اما بالاخره می گوید پرسپولیسی ها با او تماس داشته اند یا خیر: « شب قبل یا دو شب قبل از بازی فینال یکی از مدیران ارشد با من تماس گرفت و از من درباره مصدومان پرسید که من هم همان صحبت هایی که کرانچار در مورد مصدومان کرده بود را بیان کردم اما او یکدفعه برگشت و گفت حاجی می گوید تو بودی که با نیلسون و بقیه تماس گرفته ای! من وقتی دیدم او حرف خودش را می زند گفتم ببین، همدیگر را در زمین بازی می بینیم و گوشی را قطع کردم. رفتیم و بعد از بازی دیدم سرش را پایین انداخت و به رختکن رفت و بیرون هم نیامد. » پس از این صحبت ها وقتی از چلنگر پرسیدیم که منظورش آقای شیرینی فقط به گفتن یک جمله با خنده بسنده کرد: « من اسمی نبردم! »