به گزارش پارس به نقل از تابناک، تیم فوتبال راه آهن سورینت، روز گذشته در حالی در هفته بیست و یکم لیگ بر تر فوتبال ایران به مصاف استقلال تهران رفت که مالک خبرساز این باشگاه، بابک زنجانی، اواخر هفته گذشته بازداشت شد تا یکی از میلیاردرهایی که از دهه هشتاد پایشان به فوتبال ایران باز شده، سرانجام چندان خوشایندی نداشته باشد؛ هرچند حضور سرمایه داران در فوتبال ایران، رویداد خوشایندی است، اما رویکرد این مدیران چنان بوده که بازخورد چندان مناسبی در این زمینه نداشته است.

  نگاهی به تغییر ساختار تیم های فوتبال در ده سال اخیر، نشان می دهد شرکت هایی همچون ایران خودرو، راه آهن ، صبا باتری، شهرداری ها، بانک ها و نیروی انتظامی که ساختار مالی مشخصی دارند و ورود و خروج مالی آن ها شفاف است، دیگر علاقه ای به تیم داری ندارند و تیم های بزرگی چون پاس، پیکان، دارایی، بانک ملی و صباباتری حامیان مالی خود را از دست دادند.

در مقابل در دهه هشتاد، فوتبال ایران شاهد حضور میلیاردرهایی بود که در کنار کارتل های بزرگ اقتصادی شان، دستی نیز به تیم داری برده و شانس خود را در ورزش آزموده اند.
بنا بر این گزارش، تخفیف های مالیاتی که برای سرمایه گذاری در ورزش در نظر گرفته شده، به نظر محرک خوبی برای لانه کردن میلیارد ها در ورزش است. از تخفیف های مالیاتی مهم تر، محبوبیت بیش از حد فوتبال در میان مردم است که این مدیران را تحریک می کند، یک شبه ره صد ساله بروند و اینچنین است که هدایتی به تنهایی هزینه انتقال خلعتبری را تقبل کرده و انصاری، حضور کاپیتان تیم ملی در استقلال را تضمین می کند.

در این سال ها، نام های اقتصادی که تا پیش از ورود به فوتبال آنچنان نام و رسمی نداشتند، با ورود به فوتبال عناوین و القاب زیادی گرفتند و در هر بحرانی، همچون ناجی در میانه کارزار فوتبال حاضر شدند.

از سوی دیگر، در باشگاه های بزرگ و ثروتمندی که کار اقتصادی می کنند و تیم های خوبی هم در لیگ دارند، داستان به شکل دیگری ادامه دارد؛ مدیران این باشگاه ها هیچ گاه توضیح نمی دهند که اعداد و ارقام واقعی درآمد و هزینه هاشان چه میزان است. آنان ارقام خرید بازیکنان را پایین تر از واقعیت اعلام می کنند و از سود و زیان باشگاهداری هم هیچ نمی گویند.

خلاصه آنکه وضعیت غیر شفاف اقتصادی ورزش ایران تا جایی پیش روی کرده که حضور افراد با ثروت نا مشخص و دخل و خرج نامعین در فوتبال ایران به امری طبیعی بدل شده و حتی در باشگاه هایی که مدیران سیاسی را در رأس خود می دیدند، باز هم رد پایی از آن ها دیده می شد و این افراد هستند که با چک های میلیاردی خود، فوتبال ایران را به ناکجا آبادی برده اند که صدای اعتراض همه را در آورده است.

جالب اینجاست که این پدیده در فوتبال ایران، اندکی پس از آن پدید آمد که در فوتبال جهان، چهره هایی چون ابرامویچ پا به فوتبال گذاشتند؛ اما بر خلاف فوتبال جهان که حضور میلیاردر ها در کنار یک باشگاه به بهبود هر چه بهتر وضعیت آن باشگاه کمک کرده در ایران این پول ها تنها در سطح فوتبال هزینه شده و این مدیران برای دیده شدن و در صدر اخبار بودن، هیچ فرصتی را از دست نداد ه اند. حتی وقتی تیم ملی ایران به جام جهانی رفت، این افراد بودند که دست به جیب شده و به جای وزارت ورزش و جوانان به ملی پوشان پاداش دادند.

آن ها همچنان به جای سرمایه گذاری در زیرساخت های فوتبال ایران، در سطح حرکت کرده اند و این روز ها بزرگ ترین تهدید فوتبال ایران به شمار می روند.

اما نکته عجیب اینجاست که هرچند همه این مدیران در کارتل های اقتصادی خود به حساب و کتاب هزینه و فایده بسیار مقیدند و بازگشت سرمایه در سرمایه گذاری برایشان اهمیت فراوانی دارد، در فوتبال چنین نکرده اند و با بخشش های فراوان این پرسش را ایجاد کرده اند که چرا باید چنین پولی در فوتبال هزینه شود؟ !

رفتار این مدیران از این جهت عجیب است که آن ها در فوتبال به هیچ عنوان به دنبال کار زیربنایی نیستند. مدیران میلیاردر جدید با بستن قراردادهای کوتاه مدت با بازیکنان، شرکت های تبلیغاتی و فعالیت در روبنای ورزش، جملگی به ماندگاری خود و سیستم خویش می اندیشیدند و کمتر فرد اقتصادی به ورزش آمده که کاری اصولی و زیربنایی برای باشگاهی انجام داده باشد. خروج تیم داران با سابقه فوتبال ایران که در بالا به آن اشاره شد هم نشان می دهد که حضور در فوتبال ایران، چندان اقتصادی نیست و این موضوع همچنان این پرسش را پدید می آورد که میلیاردر ها در فوتبال ایران چه می خواهند؟ میلیاردرهایی که دو تن از آن ها در دو سال گذشته، محکوم و متهم بزرگ ترین پرونده های فساد اقتصادی ایران بودند!