کوتی: استاد تُپُق هستم!
مجری و گزارشگر باسابقه تلویزیون گفت: در بازی ایران و عربستان من جو گیر شدم و ناخودآگاه وقتی برای ایران پنالتی شد گفتم اللهاکبر!
به گزارش پارس به نقل از فارس، بعد از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و با موفقیت های چشم گیری که تیم فوتبال کشورمان در آن سال ها کسب می کرد نسل گزارشگران ورزشی تلویزیون هم با تغییراتی مواجه شد به طوری که گویندگان قدیمی تر که مردم ورزش دوست کشورمان با آنها و صدایشان خاطرات زیادی داشتند جایشان را به مجریان ورزشی جوان و تازه نفس دادند تا ذائقه مخاطبان هم با تغییراتی مواجه شود.
یکی از این گزارشگران نوستالژیک ورزشی « اسکندر کوتی» است که سال ها صدا و تصویر او با برنامه های ورزشی گره خورده بود. او که حالا گرد پیری بیشتر از همیشه بر روی صورتش نشسته این روزها از تلویزیون جدا شده و در رادیو فعالیت می کند در یک روز سرد زمستانی با حضور در خبرگزاری فارس درخصوص روزهایی که به عنوان مجری ورزشی در تلویزیون فعالیت می کرد صحبت کرد. این صحبت ها البته به گلایه ها از بعضی برخوردها و تعریف خاطرات جالب از آن دوران هم کشیده شد. صحبت های اسکندر کوتی گزارشگر سابق تلویزیون و فعلی رادیو را می خوانید.
برای شروع مصاحبه از ورودتان به صداوسیما برای گزارش برنامه های ورزشی صحبت کنید.
من چون فوتبال بازی می کردم ارتباط تنگاتنگی با ورزش داشتم در سال های ابتدای جنگ مسجدی در کنار منزل ما بود و من به دلیل علاقه مندی جوانان تیم فوتبالی به نام سجادیه تشکیل دادم. فعالیت کاری ام به عنوان مربی را سعی کردم به صورت آماتور آغاز کنم و خوشبختانه تیم چون در دوران جنگ بود و از بچه های سالم و صالحی تشکیل شده بود. در مسابقات حذفی اهواز شرکت کردیم و بعدها همین تیم چند شهید تقدیم دفاع مقدس کرد. این علاقه مندی من به ورزش آنقدر مرا مجاب کرد که بتوانم گزارشگر فوتبال بشوم و این هدفی بود که من از قبل داشتم و می خواستم که گزارشگر شوم حتی زمانی که در دوران تحصیل حضور داشتم و به مدرسه می رفتم دو تیم روبروی هم قرار می دادم و با یک قوطی کنسرو که سر و ته آن را می زدم ادای گزارشگران را در می آوردم و الگوی خودم را استاد بهمنش قرار می دادم به طوری که رئیس دبیرستان ما به من می گفت که کوتی این خُل بازی ها را درنیاور! ّ و من به او می گفتم که می خواهم گزارشگر شوم. جالب است که بدانید ۲۵ سال بعد همین رئیس دبیرستان را دیدم و وقتی به او گفتم که من همان گزارشگری هستم که در دبیرستان بازی ها را گزارش می کردم و حالا گزارشگر شدم خیلی خوشحال شد.
چه شد که به کار در رادیو رسیدید؟
چهار ماه قبل از جنگ من در رادیو اهواز فعالیتم را آغاز کردم. نام آن برنامه جهادگران بود و من نویسنده آن برنامه بودم. یک روز گوینده برنامه نیامد و به من گفتند که چون خودت متن ها را می نویسی امروز برنامه را خودت اجرا کن. من برنامه را اجرا کردم و بعد از آن تهیه کنندگان دیگر می گفتند که چقدر صدایت خوب است! بعد از آن دیگر به عنوان مجری رادیو فعالیتم را شروع کردم و برنامه هایی مثل کارگر یا جهاد را اجرا کردم. بعد از آن هم که جنگ تحمیلی شروع شد و ما هم راهی جبهه شدیم و ۸ سال دفاع مقدس به همین ترتیب گذشت و من یا گوینده جنگ و یا گزارشگر جبهه ها بودم.
شما اولین نفری بودید که خبر آزادی خرمشهر را از رادیو اهواز اعلام کردید. از آن روزها برایمان صحبت کنید.
همانطور که ما در جبهه ها حضور داشتیم و گزارش تهیه می کردیم برنامه ای به نام مقاومت جنوب از رادیو اهواز پخش می شد که زمان آن دو ساعت بود. قالب این برنامه گفت وگو با رزمنده های خوزستانی بود و صحبت های رزمنده های دیگر را به تهران می فرستادیم که بعدها رادیو جبهه تشکیل شد. در عملیات الی بیت المقدس بود که من و یکی دیگر از دوستان به نام آقای طالبی برای گزارش رفتیم تا اینکه به ما اطلاع دادند خط جاده اهواز به خرمشهر را رزمنده های ایران گرفتند و به سمت خرمشهر می روند. ما خودمان را به آن مسیر رساندیم و حدود ۱۱ صبح بود که این اتفاق افتاد و رزمندگان وارد خرمشهر شدند و من هم از همانجا در رادیو گفتم که « شنوندگان عزیز خرمشهر آزاد شد، امت قهرمان خرمشهر آزاد شد» . بعد از آن هم که در ساعت ۲ این خبر از رادیو سراسری اعلام شد. در زمان دفاع مقدس کار من هم فقط کار در همین حوزه بود.
چه شد که بعد از دفاع مقدس وارد حوزه ورزشی شدید؟
جنگ که تمام شد به علقه قدیمی خودم که همان ورزش بود بازگشتم. به کلاس های مربیگری رفتم. حتی به امارات رفتم و در کلاس های ایویچ شرکت کردم. حدود ۱۷ روز آنجا مربیگری کردم. بعدها در خوزستان به دلیل اینکه من را می شناختند و فوتبالی بودم به من پیشنهاد مربیگری تیم نوجوانان خوزستان را دادند. حدود ۸ سال سرمربی تیم نوجوانان خوزستان بودم و بعد از آن سرمربیگری تیم جوانان به من داده شد. در رقابت های لیگ قدس من سرمربی تیم منتخب خوزستان بودم و بازیکنانی مثل کریم بوستانی، بهزاد غلامپور، سیامک رحیم پور و… در آن تیم بازی می کردند. در همان موقع گزارش های فوتبالی که در خوزستان برگزار می شد را من گزارش و آنها را ضبط می کردم و به تهران می فرستادم. همکاران من در تهران در برنامه های ورزش و مردم و ورزش از نگاه دو از صدای من خوششان آمده بود و می گفتند که من هم صدای خوبی دارم و هم فوتبال شناسم و باید من به تهران بیایم. بعد از آن من به تهران آمدم و از زمانی که در این شهر حضور پیدا کردم حدود ۱۴،۱۵ سال مجری ورزش شبکه دو بودم. من با رادیو کارم را شروع کردم و دوباره بعد از بازنشستگی به رادیو آمدم. من سال ۷۹ بازنشسته شدم اما تا سال ۸۵ با تلویزیون کار می کردم چون چند برنامه تهیه کنندگی می کردم و باید آنها را تحویل می دادم. بعد از اتمام کارم به رادیو برگشتم و چون در کرج زندگی می کردم یکی از دوستانم به من گفت که رادیو کرج قرار است شروع به فعالیت کند و تو به این رادیو بیا. فعالیتم با رادیو آنقدر زیاد شد که الان ۳،۴ سالی است که با رادیو جوان فعالیت می کنم.
از اینکه بعد از سال ها فعالیت در تلویزیون از آن جدا شده اید و در رادیو فعالیت می کنید پشیمان نیستید؟
اگر برایتان توضیح دهم مطمئنا متوجه می شوید که اصلا از این موضوع پشیمان نیستم. فضای رادیو فضایی صمیمی تر، کم تنش تر و راحت تری است. بعضی ها می گویند چون پول در رادیو نیست زیرآب زنی هم در آن وجود ندارد اما در تلویزیون چون پول هست زیرآب زنی در آن بسیار زیاد است. من بعد از بازنشستگی یکی دوبار به تلویزیون رفتم اما طوری با من برخورد شد که انگار می خواهند من را خُرد کنند. من با این همه سابقه باید به یک تهیه کننده جوان جواب پس می دادم و این موضوع برای من قابل پذیرش نبود در صورتی که من ۳۰ سال در ورزش بودم و الفبای کار را می دانستم. این حرف ها برای من سنگین بود و وقتی فضا را اینگونه دیدم با خودم گفتم که اگر در تلویزیون نباشم شرایط خیلی بهتر است. بعدها دیدم که یکسری جوان مثل عادل فردوسی پور و مزدک میرزایی به تلویزیون آمده و حضور آنها ارزشی به کار ما داد. گرچه باز هم توجهی که الان به کار گزارشگری هست در زمان ما نبود و این وسعتی که پخش برنامه های ورزشی در حال حاضر دارد در زمان ما وجود نداشت. خود من از ورلدساکر اطلاعاتی می گرفتم و به همراه دیکشنری آنها را ترجمه می کردم اما الان با وجود اینترنت یک گزارشگر می تواند تمام اطلاعات موردنظرش را به دست بیاورد. از این بابت که تلویزیون را رها کردم و در رادیو فعالیت می کردم ناراحت نیستم چون به اندازه کافی در تلویزیون تلاش کرده ام. هیچگاه با هیچ گروه و باند و تیمی هم نبودم و همیشه سالم کار کردم. قرمز و آبی دوستم دارند و هیچگاه طوری برخورد نکردم که من را به جناحی وصل کنند.
حالا قرمز هستید یا آبی؟
من در خوزستان هم در استقلال و هم در پرسپولیس خوزستان بازی کردم و همیشه هر دوی این تیم ها را دوست داشتم و الان انسانی در سن من به دنبال تیم دوستی نیست بلکه به دنبال بازی زیبا است.
شما در صحبت هایتان اشاره کردید که چون در تلویزیون پول وجود دارد زیرآب زنی هم هست لطفا در اینباره شفاف تر صحبت کنید و بگویید که این زیرآب زنی ها از طرف تهیه کنندگان است و یا گزارشگران؟
در تلویزیون به دلیل اینکه تهیه کننده با آن طرف قرارداد است این تهیه کننده است که می تواند نیروهایش را بر سر کار بیاورد و شاهد هستیم که خیلی ها پسرخاله و پسرعمه شان را هم در تیتراژها نام می برند. به این دلیل خیلی ها که تهیه کننده می شوند آدم های خودشان را می آورند و کسی هم که کاری پیدا می کرد با چنگ و دندان از آن کار حفاظت می کرد و هر کسی هم که به طرفش می آمد با تبر آن را می زد چون می خواست کارش را از دست ندهد تا موقعیت خوبی که به دست آورده بودند از کف نرود. برای همین هم زیرآب زنی در تلویزیون زیاد است و همه پشت سر هم صحبت می کنند. فضای تلویزیون فضای متشنجی است اما در رادیو اینگونه نیست و فضای آرامی بر آن حاکم است. کسی ادعایی برای کسی ندارد چون پول آنچنانی در آن وجود ندارد. فضای رادیو فضای مطلوب تری است و فضای دوستانه ای بر آن حاکم است. در این فضا شما بهتر می توانید کار کنید و جملات قشنگ تر به کار ببرید اما در تلویزیون وقتی جنگ اعصاب است گزارشگر حرف یومیه اش هم یادش می رود.
خیلی ها عادل فردوسی پور را قله گزارشگری می دانند شما با این نظر موافقید یا نه؟
اینکه بگوییم فردوسی پور قله گزارشگری ایران است شاید اغراق باشد اما من خیلی جاها می گویم که فردوسی پور که وارد گزارشگری شد یک رنسانس در کار ما به وجود آمد. فردوسی پور علاقه مند و سالم است و حضور او در یک زمان خوب در تلویزیون باعث شد که کار ما هم دیده شود زبان او زبان ورزش است و انسان باسوادی است. البته امکانات وسیعی هم وجود دارد تا گزارشگران فعلی موفقیت های خوبی به دست بیاورند. آن زمان به ما می گفتند که بازی ها را کارشناسی هم بکنید و وقتی این کار را انجام می دادیم از ما ایراد می گرفتند که شما مگر کارشناس هستید که بازی ها را نقد می کنید! زمان ما مدیران خیلی اصول و راه را نمی دانستند اما الان گزارشگری خیلی راحت تر شده است.
با این حساب علیرضا علیفر تنها بازمانده گزارشگران کارشناس است که هم بازی ها را می بیند و هم کارشناسی می کند!
علیفر که خیلی بعد از ما آمد.
منظور من ایرادات فنی ای بود که او به مربیانی مثل ونگر و فرگوسن می گیرد! علیفر کلا با دفاع خطی تیم ها مشکل دارد!
من هیچوقت از هیچ مربی ای ایراد نمی گرفتم. بگذارید برایتان خاطره ای تعریف کنم. من زمانی که گزارش می کردم هیچگاه بازیکنی را خراب نمی کردم و حتی اگر شوت بدی می زد که توپ با فاصله از کنار دروازه رد می شد من هم با توپ از زمین بیرون می رفتم و مثل گزارشگران الان نمی گفتم که اگر ۴ دروازه هم روی هم بگذارید این توپ گل نمی شود. این به این دلیل بود که خودم فوتبالیست بودم و می دانم که پای بازیکن از دقیقه ۷۰ به بعد چه می گوید. بعد از یک بازی میان تیم بهمن با تیم دیگر که نامش الان در ذهنم نیست علی اصغر مدیرروستا از گزارشگر آن بازی بسیار شاکی بود اما من هیچگاه درباره او از این مسائل به کار نبردم و همیشه او را به عنوان مهاجمی خوب به مردم معرفی می کردم و اگر توپی به بیرون می زد من هم با توپ از بازی خارج می شدم. استاد بهمنش همیشه درس بزرگی به من می داد و می گفت که همیشه در گزارش نیم متر جلوی توپ و نیم متر پشت توپ باش.
از روزهایی صحبت کنید که تلویزیون ها سیاه و سفید بود و گزارشگران برای معرفی تیم ها می گفتند که تیمی که تیره تر پوشیده مثلا استقلال است و تیم روشن تر مثلا هما!
آن روزها گزارش کردن خیلی سخت بود چون فوتبالی را به ما می دادند و می گفتند که این را گزارش کنید. من هم در ابتدای گزارش می گفتم که بینندگان عزیز این بازی قبلا پخش شده و من برای آنکه جذابیت بازی از دست نرود نتیجه را نمی گویم. البته این کار من با انتقادات بعضی از همکاران همراه بود و می گفتند چرا این موضوع را می گویی؟ بعدها فهمیدم که دلیلشان برای این اعتراض ها چه بود. آنها بازی را می دیدند و لحظات حساس آن را یادداشت می کردند و به طور مثال می دانستند که آری هان در دقیقه ۱۶ گل می زند و از دقیقه ۱۴ از آن بازیکن تعریف می کردند و وقتی آری هان در دقیقه ۱۶ گل می زد بینندگان فکر می کردند که این گزارشگر چقدر فوتبال فهم است! من این موضوع را لو دادم و به همین دلیل یکسری از همکاران از من خوششان نمی آمد.
فارس: شما از گزارشگران نوستالژیک تلویزیون کشورمان هستید اما گاهی در گزارش هایتان سوتی های باورنکردنی هم داده اید. به طور مثال در یک گزارش شما نام تیم اتریش را به خاطر شباهت نام لاتین آن ۹۰ دقیقه استرالیا اعلام کردید و یا در برنامه جنگ فوتبال اروپا شما تیم پی اس وی آیندهوون را آژاکس معرفی کردید!
این سوتی ها برای من نبوده و نمی دانم چرا درباره من این را گفتند چون من اصلا این بازی ها را گزارش نکردم! درباره لیگ هلند هم این موضوع غیرممکن است چون آژاکس معروف ترین و محبوب ترین تیم هلند است و من از سال ۶۴ عاشق این تیم بودم. چطور ممکن است تیمی که پوستر بازیکنانش به دیوار اتاق من چسبیده است را اشتباه تلفظ کنم؟ ! این دو سوتی برای من نبوده اما سوتی هایی به فراخور حال خودم داده ام!
پس خودتان به گاف ها و سوتی هایی که داده اید اشاره کنید تا ما بیشتر از این سوتی هایتان را نبش قبر نکنیم!
من در یک بازی کژمان را کزمان خواندم. این موضوع را از خیلی ها پرسیدم و بعضی ها آن را کزمان و بعضی ها هم کژمان می گفتند. یک بازی دیگر هم بود که تیم رومانی با یکی از تیم های اروپای شرقی بازی داشت. من بازیکن آن تیم را نمی شناختم و هیچ لیستی هم مقابلم نبود آنها را معرفی کنم. من همینطور ذهنی نام یک بازیکن را گفتم و بعدها متوجه شدم که آن بازیکن، بازیکن تیم رومانی نیست و بازیکن تیم ملی نیجریه است!
و داستان استثنایی الله اکبر گفتن شما در بازی ایران و عربستان در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه!
الله اکبر را جزو سوتی های من می دانند اما شما تصور کنید کسی که در جنگ بزرگ شده و ۱۲۰ هزار نفر یک صدا بالای سر او بلند می شوند و یک شادی مشترک انجام می دهند چه باید بکند؟ من فقط توانستم الله اکبر بگویم و خودم را تخلیه کنم. آن الله اکبر کاملا ناخودآگاه بود. حتی مدیر آن زمان ما به من گفت که اگر آن پنالتی گل می شد ۵ سکه طلا به تو هدیه می دادم!
یکی دیگر از سوتی های وحشتناک شما در برنامه جنگ فوتبال آسیا بود. بماند که شما در آن برنامه به جای مرد و زن و پیرمرد و کودک و پیرزن صحبت می کردید! در یکی از برنامه های پخش شده جنگ فوتبال آسیا و بازی دو تیم شانگهای چین و اوراواردز ژاپن یک بازیکن با بقل پا توپی را در شش قدم تبدیل به گل کرد اما شما خیلی محکم گفتید این ضربه سر تبدیل به گل شد! درباره این گاف چه صحبتی دارید؟
من ضربه سر گفتم؟ ! یادم نمی آید که چنین گافی داده باشم؟ ! شاید به خاطر اختلافاتی که با پخش به وجود می آمد این اتفاق افتاده باشد اما اینکه من ضربه پا را ضربه سر گزارش کنم شاید به دلیل آلزایمر زودگذری بوده که در آن لحظه گرفتم!
با توجه به اینکه نسل گزارشگران ورزشی ما تغییر کرده شما تفاوت دوره خودتان با دوره فعلی گزارشگران ورزشی تلویزیون را در چه می دانید؟
ما هرچه جلوتر برویم نسل های موفق تری روی کار می آید. زمانی که ما گزارش می کردیم آزادی ها برای گزارش به اندازه الان وجود نداشت. طبیعی است که الان گزارشگران موفق تر از زمان ما باشند. پرداختن به حاشیه ها و دادن اطلاعات که برای نسل جوان شنیدنی است زمان ما کمتر بود و الان این موضوع بیشتر دیده می شود. البته گزارش های زمان ما هم در آن زمان مشتریان خاص خودش را داشت اما خیلی از افراد مسن از هیچ کدام از گزارشگران فعلی راضی نیستند و از گزارش آنها ایراد می گیرند. الان هم مخاطبان گزارش های ورزشی نسل جوانی است که طالب دانستن است. قبلا استاد بهمنش استثنایی بود و الان عادل فردوسی پور و بعد از مزدک میرزایی کارشان فوق العاده است و مخاطبان را از هر نظر اشباع می کنند. البته گاهی خود من از بعضی از گزارشگران ناراضی ام و آنقدر آنها در گزارش هایشان حرف می زنند که تماشاگر سرسام می گیرد. من محمدرضا احمدی را هم گزارشگر خوبی می بینم. این جوانان که فعالیت می کنند باعث خوشحالی ما است و دوست دارم باز هم به این جمع اضافه شود.
بهترین بازی ای که گزارش کردید کدام بازی بود و چرا آن بازی را بهترین گزارش خودتان می دانید؟
فکر می کنم بازی منچستریونایتد و بارسلونا بود که ۳-۳ مساوی شد. آن بازی خیلی زیبا بود و من هم از ابتدای آن بازی دیدار را حالت یک داستان گزارش کردم و از جملات و استعارات زیادی برای گزارش استفاده کردم. خودم از آن گزارش خیلی خوشم می آمد و بعدها از دوستان می شنیدم که آنها هم از گزارش آن بازی خوششان آمده بود.
بدترین بازی ای که گزارش کردید که پر از گاف بوده کدام بازی بود؟
گاف و سوتی همیشه در کارهای ما هست ما گوینده ها باید سوتی بدهیم و تپق بزنیم وگرنه کفاش و دکتر که نباید سوتی بدهند! اما بدترین بازی ای که گزارش کردم بازی استقلال و پرسپولیس بود که در بندرعباس صفر-صفر تمام شد.
به دربی ۷۸ نزدیک می شویم شما چند دربی گزارش کردید و خاطره انگیزترین دربی ای که گزارش کردید کدام بازی بود؟
در ابتدا این را بگویم من هیچگاه در گزارش هایم به سود استقلال یا پرسپولیس گزارش نکردم. فکر کنم حدود ۵ یا ۶ دربی را هم از تلویزیون گزارش کرده ام. فکر می کنم بهترین دربی ای که با صدای من از تلویزیون پخش شد آن دربی ای بود که ۳ بر یک به سود استقلال به پایان رسید. آن بازی یکی از بازی هایی بود که با انرژی زیادی گزارش کردم. البته باید این را بگویم که این روزها گزارش کردن با روزهایی که ما بازی ها را گزارش می کردیم خیلی فرق کرده است. یادم می آید زمانی که به تازگی از اهواز به تهران آمده بودم تهیه کننده یکی از برنامه های ورزشی بازی انگلیس و دانمارک را به من داد تا آن را گزارش کنم من به تهیه کننده گفتم که من هیچکدام از این دو تیم را نمی شناسم او گفت که تمام اطلاعات بازیکنان دو تیم بر روی فیلم بازی است و من وقتی آن بازی را با اطلاعات کامل گزارش کردم فردای پخش آن برنامه کلی تلفن از اهواز به من می شد و به من می گفتند که اسکندر تو دو روز است که به تهران رفتی این همه اطلاعات را از کجا آوردی؟ !
یکی از گزارشگرانی که صحبت های زیادی درباره او می شود جواد خیابانی است. شما درباره او چه نظری دارید؟
در ابتدا باید درگذشت مادر ایشان را به او تسلیت بگویم. جواد خیابانی کارش را با من شروع کرد. من ۵ دقیقه به ۵ دقیقه به او بازی های داخل سالن را می دادم تا گزارش کند. جواد بازی ها را حماسی گزارش می کند و خیلی ها این موضوع را دوست ندارند اما اگر نظر من را بخواهید من می گویم دیدار برگشت ایران و استرالیا با گزارش جواد خیابانی فوق العاده بود.
شاید همان بازی برگشت ایران و استرالیا اوج کار خیابانی بود و دیگر بعد از آن او در سراشیبی قرار گرفت؟
شاید نهایت کار او همان بازی بود و بعد از آن بازی دیگر گزارش فوق العاده ای از جواد خیابانی ندیدم. به هر حال هر کسی ویژگی های مثبت یا منفی دارد. بعضی مواقع هم چهره ها هم تاثیرگذار هستند. شاید بعضی ها از قیافه خیابانی خوششان نیاید و از گزارش های او هم خوششان نیاید. سوای اینکه از جواد خیابانی ایراد می گیرند اما او ویژگی های خوبی هم دارد حالا اینکه چرا بعد از بازی برگشت بازی استرالیا و ایران دیگر از او گزارش فوق العاده ای ندیدم شاید به این دلیل باشد که او دیگر مثل سابق مشتاق نیست و یا بیرون از فوتبال کارهای دیگری دارد. در هر حالت برای او هم آرزوی موفقیت دارم.
فکر نمی کنید که همانند همه دنیا گزارشگران ما هم باید قرمز یا آبی بودن خودشان را مشخص کنند یا اینکه گزارشگران هر شهر از تیم خودشان حمایت کنند؟
این موضوع در همه جای جهان جا افتاده اما در کشور ما نه. البته در شهرستان های ما شرایط اینگونه است و گزارشگران به سود تیم شهرشان گزارش می کنند. به طور مثال گزارشگر شهر تبریز در حین بازی خودش می خواهد وارد زمین شود! در تهران البته اینطور نیست چون قبل از بازی کلی توصیه می شود که به سود هیچ تیمی صحبت نشود اما در شهرستان ها چون یک گزارشگر بیشتر وجود ندارد نمی توانند این برخوردها را با او صورت دهند. البته باید این را هم در نظر داشت که شاید آن گزارشگر مسئول حراست یا مسئول ورزش آن شهر باشد و کسی باشد که نتوانند او را بردارند! اما به نظرم اشکالی ندارد که یک گزارشگر بگوید من طرفدار فلان تیم هستم اما این روزها می بینیم که همه گزارشگران خودشان را از هواداری تیم های ایرانی مبرا می کنند اما خیلی راحت می گویند که طرفدار آرسنال، لیورپول و یا منچستریونایتد هستند.
در گذشته بعضی از گزارش های فوتبال محصول مشترک بود! به طوری که دو گزارشگر با هم یک بازی را گزارش می کردند.
من خاطره جالبی از این موضوع دارم. در یکی از بازی ها که به همراه عباس بهروان که با هم گزارش می کردیم اتفاق جالبی افتاد. عباس بهروان در کار خیلی کنجکاو و فضول بود! در یکی از بازی ها من در حال گزارش بودم و بهروان سکوت کرده بود که ناگهان قرار شد تعویضی صورت بگیرد همان لحظه بهروان میان صحبت های من آمد. البته من اسامی بازیکنان رومانی و بلغارستان را اشتباه نوشته بودم به طوری که زیر نام بلغارستان بازیکنان رومانی را نوشته بودم و زیر نام رومانی بازیکنان بلغارستان را و بهروان بدون اطلاع از این موضوع وقتی قرار بود برای رومانی تعویضی صورت بگیرد او با عجله رشته کلام را از من گرفت و گفت که حالا قرار است کاستادینوف برای تیم رومانی به بازی بیاید و این در حالی بود که کاستادینوف بازیکن بلغارستان بود. وقتی من دیدم او این سوتی را داد هیچ صحبتی نکردم و سکوت کردم تا او تا انتها اشتباهش را تکرار کند. جالب اینجاست که او کلی هم از خصلت های خوب کاستادینوف در تیم رومانی صحبت کرد! بعد از بازی من به بهروان گفتم که چه گاف بزرگی داده و او دنبال من افتاد و من هم فرار کردم!
شما در چند سریال و فیلم هم صداپیشه و یا حضور فیزیکی داشته اید. در اینباره بیشتر توضیح می دهید؟
یک فیلم آلمانی بود که قرار بود در آن یک باند پول های ورزشگاه را بدزدند و گزارشگر بازی آن را می بیند و یکی از این گانگسترها لیزر اسلحه اش را روی سر گزارشگر می گذارد و اتفاقاتی در این فیلم رخ می دهد. مدیر دوبلاژ آن فیلم آقای زند بود و با من تماس گرفت تا من جای آن گزارشگر صحبت کنم. در یک فیلم فرانسوی که آلن دلون هم در آن حضور داشت من گزارشگر فوتبال آن فیلم بودم. در سریال به سوی پیروزی هم که داریوش ارجمند در نقش آقای فتوحی بازی می کرد من گزارشگر فوتبال آن سریال بودم و در همه قسمت های آن گزارشگر فوتبال من بودم. البته به صورت گذری هم در فیلم های زیادی در حد یک دقیقه یا دو دقیقه به عنوان گزارشگر صحبت کرده ام.
در دهه ۶۰ و حتی اوایل دهه ۷۰ برای بازی های معمولی فوتبال هم حدود ۶۰ هزار تماشاگر به استادیوم می آمد اما این روزها می بینیم که برای مهمترین بازی های استقلال یا پرسپولیس نهایتا ۵ هزار نفر به استادیوم می آیند شما فکر می کنید که دلیل این استقبال کم چیست؟
عوامل متعددی در این زمینه دخیل است. زمانی که پول وارد فوتبال شد و تماشاگران می دیدند که فلان بازیکن پول میلیاردی می گیرد اما به اندازه ۱۰۰ هزار تومان هم فوتبال بازی نمی کند اینها جمع شد تا این اتفاق بیفتد. این مسائل باعث شد مردم ما فوتبال زده شوند. وقتی مردم ما فوتبال های خارجی را می بینند که با چه جذابیتی برگزار می شود اما در فوتبال ما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد چرا باید به استادیوم بیایند؟ وقتی بهترین های ما چهار پاس سالم هم به هم نمی توانند بدهند تماشاگر هم برای دیدن بازی ها به استادیوم نمی آید. فوتبال ما خیلی ضعیف و فقیر شده و این موضوع هم در کمبود تماشاگر دخیل است. چون وقتی بازی تیم هما هم برگزار می شد تماشاگر می دانست که اتفاقات فوتبالی زیبایی در آن می بیند. الان متاسفانه اندیشه های سیاسی مدیران سیاسی وارد فوتبال شده و ورزش را تحت تاثیر خودش قرار داده است. اندیشه سیاسی مدیران سیاسی زبان و روح ورزش و فوتبال را سیاسی کرد. تماشاگر این مسائل را می بیند و همه چیز را خوب می فهمد. الان متاسفانه می بینیم که یک فوتبالیست توپ را که از دست می دهد دوپای بازیکن حریف را نشانه می رود اما وقتی بازیکنی مصدوم می شود توپ را به اوت می زنند ما گزارشگران باید بگوییم که چه کار خوب و جوانمردانه ای!
اگر شما بخواهید تیم منتخب فوتبال تاریخ ایران را انتخاب کنید کدام بازیکنان را در این تیم قرار می دادید؟
عابدزاده دروازه بان مورد علاقه من بوده و هست. در خط دفاع سیدجلال حسینی و پژمان منتظری قرار دارند در سمت راست و چپ خسرو حیدری و مهرداد پولادی حضور دارند. چهار هافبک من آندو تیموریان، مجتبی جباری، کریم باقری و حمید استیلی خواهند بود و علی دایی و خداداد عزیزی هم دو مهاجم تیم رویایی من هستند.
چند اسم می گویم و شما اولین چیزی که به ذهنتان رسید درباره این اسامی بگویید.
خالد الموالید: در تهران با آن چهره سوخته اش به ما یک گل زد
محمد الدعایه: اسمی است که هر وقت من بازی های عربستان را گزارش می کردم مردم برای اینکه سر به سرم بگذارند به من می گفتند محمد الدعایه!
احمدرضا عابدزاده: عقاب آسیا
علی پروین: اسطوره پرسپولیس
ناصر حجازی: اسطوره فوتبال ایران
عادل فردوسی پور: بهترین گزارشگر و مجری برنامه های ورزشی
جواد خیابانی: یکی از گزارشگران خوب است که امیدوارم بهتر شود
بهرام شفیع: یکی از همکاران قدیمی من که خیلی دوست دارد فوتبال گزارش کند و صدایش تداعی کننده روزهای خوش گذشته است
اسطوقوس دار: اسطوقوس دار برای بهرام شفیع است!
عباس بهروان: متخصص در گزارش همه چی! از فوتبال گرفته تا منچ!
اسکندر کوتی: همه می گویند من فتوکپی استاد بهمنش هستم اما من می گویم که به گرد پای او نمی رسم. اسکندر کوتی استاد تپق است.
خیلی ممنون که وقتتان را به ما دادید و در خبرگزاری فارس حاضر شدید. در پایان این گفت وگو اگر حرف ناگفته ای باقی مانده و یا صحبتی داشتید که می خواستید مطرح کنید اما من نپرسیدم بگویید.
من هم از شما ممنونم که این وقت را به من دادید تا در خبرگزاری فارس حاضر شوم و صحبت هایم را با مردم کشورم درمیان بگذارم. یک خاطره ام درباره خبرگزاری فارس باید بگویم و آن اینکه در یکی از بازی های تیم ملی که قرار بود آن را من گزارش کنم هرچه سایت های خبری را زیر و رو کردیم ترکیب دو تیم را پیدا نکردیم اما وقتی به سایت خبرگزاری فارس مراجعه کردیم دیدیم که تنها خبرگزاری ای که ترکیب دو تیم را دارد خبرگزاری شما است و از آن به بعد به همکارانم در رادیو گفتم که فقط خبرگزاری فارس را چک کنید. خسته نباشید می گویم به همه همکارانتان در این خبرگزاری و امیدوارم که در کارتان موفق تر از قبل باشید.
ارسال نظر