مسعود پیرهادی
او چه میبیند؟
مسیری که برای بار اول، قصد طی کردن آن را داری، آرام و پرسانپرسان میروی تا مبادا به بیراهه کشیده شوی؛ مبادا هر چه بیشتر حرکت کنی از مقصد دورتر شوی و وقت و انرژی خود را بیهوده صرف کنی. اما اگر همین مسیر را با بلدِ راه و کسیکه بارها طی طریق کرده و مقصد را دیده و حالا راهبر تو شده همسفر شوی، خیالت آسوده میشود و وقتی آدرس میدهد یا تخمین زمانی ارائه میکند، دلت قرص میشود و دیگر فقط به رسیدن فکر میکنی نه به راه و سختیهای مسیر. خوشا بهحال کسانیکه در هر امری دستشان در دست بزرگتری است که راهبلد است و به او اطمینان دارند و بدا به حال کسانی که در این آشفتهبازار دنیا خود را مستغنی از پیر و بزرگتر میپندارند. حضرت زینالعابدین سلاماللهعلیه فرمودند:«هلک من لیس له حکیم یرشده؛ کسىکه براى خود حکیمى نداشته باشد تا راهنمایىاش کند، به نابودى میافتد.»
گاهی کوهنوردان تازهکار به دامنه نرسیده از تیم جدا میشوند. گاهی بیشتر جلو میروند و حتی به نزدیک قله میرسند اما جا میزنند از بسکه پس از هر پیچ و هر نشیب و فراز، یک پیچ دیگر و یک فراز و نشیب میبینند. شاید از نگاهی، حق هم داشته باشند؛ برای همین است که وجود نورانی صادق آلمحمد صلواتاللهعلیهم اجمعین میفرمایند: «إِنَّا صُبَّرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَى مَا لاَ یَعْلَمُونَ؛ ما بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارتر! راوى گوید: عرضکردم: چگونه شیعیان شما از شما بردبارترند؟ فرمود: زیرا ما بر آنچه میدانیم صبر میکنیم و شیعیان ما بر آنچه نمیدانند صبر میکنند.»
بنابراین پیروزی برای رهروانی است که مؤمن، تابع و صبورند و آنانکه متصف به این اوصاف نباشند، فتح و ظفر را تجربه نخواهند کرد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران، نکاتی فرمودند که توجه آن برای همه مسئولان و مردم ضرورت دارد. «ما فصل مُشبعی را حرکت کردهایم؛ این سربالایی، این شیب تند را عبور کردهایم، به قلّهها نزدیک شدهایم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست؛ امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است.»
این بیانات، چند نکته مهم در دل خود دارد؛ اولا عمده راه طی شده است. ثانیا قسمت سخت راه سپری شده؛ یعنی هم از لحاظ طول راه و هم از نظر سختی راه، اصل کار انجام شده است. ثالثا راهبر و لیدر تیم که راهرفته و مجرب و بهتعبیری راجع است، نوید نزدیکی به قله را میدهد و این اطمینانبخش است. رابعا زمزمههای وسواسان یا خستگان بهگوش میرسد و باید آنان را آرام و همراه کرد؛ تواصی به صبر برای همینجاست وگرنه آنان از جمعیت، یارگیری میکنند و روزبهروز تعداد راهیان به سمت قله کم و کمتر میشود و باید دانست که نفس جمعیت زیاد برای فتح قلههای اینچنینی موضوعیت دارد. خامسا پس از همراهسازی با یک تجدید قوای جدی باید مابقی مسیر را رفت و به فضل الهی به قله رسید و رساند.
گاهی لازم است از عدد و رقم و چرتکهانداختنهای دنیایی فارغ شویم و دل به دلدار سپرده و مؤمنانه و باامنیت گام برداریم؛ دنیا لزوما آن چیزی که ما میبینیم و میفهمیم نیست. اسباب، مهم است و خدا نیز ابا دارد از جریان امور مگر با همین اسباب؛ اما خدا خود، سببساز هم هست؛ مسببالاسباب هم هست؛ محول الاحوال هم هست. اگر رهبر الهی و معنوی ما میگویند به قله نزدیکیم، حتما به قله نزدیکیم.