مسعود پیرهادی
ضرورت توجه به مفهوم «کشورداری»
۱. بیایید کمی کلمهبازی کنیم. کلمه «خانه» وقتی با «داری» ترکیب میشود یک مفهوم جدید میسازد که پشتش احتمالا یک مادر یا یک همسر قرار دارد با صدها مسئولیت ریزودرشت. خانهداری شاید در نگاه اول و تحتاللفظی، نگهداری از خانه باشد اما در منظری عمیقتر غیر از خانه، اسباب آن، اهل آن و روح آن را نیز شامل میشود. کسی که بخواهد شایسته خانهداری کند باید غیر از نگهداشت ساختمان خانه و نمای زیبایی که خارج و داخل آن داشته باشد، ابزار و وسایل حیات آرام و دلپذیر را نیز فراهم کند. غیر از اینها اهل خانه را باید بدارد؛ هوای تکتک آنان را داشته باشد و خانه را مأمن و پناهگاه آنان کند. التیام دردهایشان را اینجا بیابند و احساس کمبود و کسری نداشته باشند. حالا با شهر یا کشور این ترکیب را درست کنیم. در شهرداری و کشورداری هم باید مسائل سختافزاری و نرمافزاری دیده شود و کسانی که متولیان تصدی این امور هستند، شهر یا کشور را اینگونه نگاه دارند. اهل شهر یا کشور را عائله خود ببینند و اینجا را محیط امن و آرامی برای زیست آنان قرار دهند.
۲. چند ماه پیش که بحث حذف ارز ترجیحی داغ شد، در جلسهای با معاون اول رئیسجمهور عرض کردم وقتی دست به جراحی میزنید مثل روال پزشکان متخصص، توجه کنید حال عمومی کسانی که تحت عمل جراحی هستند، باثبات و خوب باشد. فارغ از آن، وقتی روی مغز و اعصاب او جراحی میکنید، همزمان شکم او را پاره نکنید ولو آنجا هم نیاز به درمان دارد. اجازه دهید جراحی اول به پایان رسد و دوره نقاهت تمام شود، سپس جراحی بعدی را طراحی و اجرا کنید.
مشکل اساسی این است که ما فهم درستی از همان کلمهسازی که در بند قبلی عرض شد نداریم. آداب کشورداری را خوب بلد نیستیم. جایگاه مردم را یک روز ولینعمت میدانیم؛ یک روز بلانسبت مردم، سفیهانی که شایسته تدبیر امور خویش نیستند قلمداد میکنیم.
در جلسهای مطرحشده که در شرایط اعتراضات و اغتشاشات، محدودیتهایی ضرورت پیدا کرد و اعمال شد، رئیس محترم جمهور هم قول دادهاند که بعد از ثبات و آرامش، گشایش در این امر رخ دهد، اما کسی که پیشرو یک جریان تندرو و بیمنطق است به اعتراض برخاسته که مردم چهکارهاند؛ ما حاکمیتیم و باید برای مردم تصمیم بگیریم.
حالا این نگاه را با آرا و اندیشه امام (ره) و مقام معظم رهبری مقایسه کنید؛ با اشخاصی مثل شهید بزرگوار ما حاج قاسم سلیمانی قیاس کنید. ما با این نگاهها و اعمال قدرتها و کشورداری، مردم را ابتدائا از اشخاص حاکمیت و سپس از آرمانهای آن، متنفر و خشمگین میکنیم. بحث اصلی نیز نه بر سر اشخاص، بلکه بر سر آرمانها و اصول ماست. ما حق نداریم طوری عمل کنیم که مردم را از اسلام و انقلاب منزجر کنیم. هر کسی که دل در گرو مقدسات دارد باید جلوی این کجفهمیها و بدسلیقگیها بایستد. بیشک ملامت کسانی که جلوی دین و نظام میایستند باید مؤخر از ملامت این خوارج دوران باشد.
۳. مسائلی هر روزه ذهن و اعصاب مردم را درگیر میکند و حاکمیت اگر چنانچه به هر دلیلی توان حل امور کلان را ندارد و کل آن را نمیتواند درک و حل کند، نباید این مسائل خرد ولی روی اعصاب مردم را ترک و رها کند. یکی از مهمترین این امور فضای مجازی است که البته به تعبیری زیست حقیقی مردم در آن جریان دارد.
هرروز فارغ از هزینههایی که مردم متحمل میشوند تا فیلترینگ را دور بزنند و تصمیم ما برای این محدودیت را به سخره بگیرند، از زمان اقدام به اتصال تا زمان فعال شدن و زمانهایی که احیانا قطع میشود، دعاها و کلماتی بر زبان جاری میکنند که احتمالا شنیدن آن محدودیت سنی شگفتانگیزی خواهد داشت!
۴. اگر امکان تحقق حقوق اولیه و بدیهی مردم مثل مسکن و آموزش و درمان و امثالهم که حقوق مصرح آنان در قانون اساسی است را نداریم لااقل به خواستههای درجه چندم این مردم توجه کنیم و چیزهایی مثل اینترنت و واردات خودرو را قدری با وسعت نظر پیگیری کنیم تا مبادا این تنفر و خشم، به اصول اعتقادی آنان لطمه بزند. حکمرانی و کشورداری در هر سطحی اگر مردم را صاحب عقل و خرد و تشخیص بداند، در وهله نخست، حاکمان و مسئولان را عزیز کرده است؛ چراکه آنان را متولی و تصمیمگیر یک جماعت عالم و عاقل قرار داده و اگر خدایناکرده آنان را عاجز از تشخیص صلاح خویش بداند، به خود توهین نمودهاند؛ چراکه نهایتا مدیریت امر محجورین را به آنان سپرده است.