پارس را در فضای مجازی دنبال کنید
کدخبر: 684323

مسعود پیرهادی

تبیین و ماقبل تبیین

یک. در تعابیر اصولی و فقهی آمده است: مقدمه‌ای که همراه با قصد توصل به ذی‌المقدمه باشد یا مقدمه موصوله، واجب است؛ اگر جهاد تبیین را واجب می‌دانیم، مقدمه آن نیز وجوب دارد.
دو. عِقاب بلا بیان قبیح است؛ اما در ادامه یا توضیح این قاعده آمده است که بیان باید واصل باشد. گاهی ابلاغ و ایصال به بلوغ و  وصول منجر نمی‌شود. گویی فرستنده صرفا رفع تکلیف می‌کند و به گیرنده و وضعیت پیام، کاری ندارد. گاهی مقتضی موجود است؛ اما موانع، مفقود نیستند و آن‌ها هم موجودند.
سه. از حضرت شمس‌الشموس علی‌بن‌موسی‌الرضا علیهما‌السلام روایت است که فرمودند: فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا؛ اگر مردم، زیبایی‌های گفتار ما را می‌دانستند، قطعا از ما پیروی می‌کردند.
نقل است که برخی مشرکان مکه، پنبه در گوش خود می‌گذاشتند که قرآن را نشنوند؛ نقل است که در زمان خطبه‌خوانی حضرت سیدالشهدا  علیه‌السلام هلهله و سروصدا می‌کردند که صدا به صدا نرسد و تبیین در نطفه عقیم شود. 
چهار. امروز جنس هلهله‌ها و سروصداها متفاوت است؛ جنس موانع برای تحقق بیان واصل به‌روزرسانی شده است. دنیای دلربا و چشم‌خیره‌کن و گوش‌نواز، روز به روز با شکل و محتوای جدید، خود را عرضه می‌کند و مصاف با آن، نمی‌تواند با نگاه و ابزار سنتی و ایستا موفق باشد.
پنج. همیشه داد و فریاد از جانب دشمنِ مداخله‌جو نیست؛ گاهی خودِ مخاطب تبیین، با مبیّن دعوا دارد و می‌خواهد سر او داد بزند؛ امروز جمعیت این دسته، معتنابه است. راه چیست؟ راه، رها کردن و پذیرشِ ریزش نیست؛ مبلّغ و مبیّن باید خود را در اصبروا و صابروا و رابطوا غرق کرده باشد. باید تحمل حرف خوردن و داد شنیدن و کتک خوردن داشته باشد. آن مقدمه واجب برای همینجاست؛ برای آن است که اول هنر آن را داشته باشد که صداهای اضافه را خنثی کند؛ داد و بیداد مخاطب را بشنود؛ فضا را آرام کند و تازه بسم‌الله تبیین را بگوید؛ چه‌بسا این خود، مهم‌ترین بخش تبیین است. سیره معصوم را ببینید؛ فردی آمده در حضور امام مجتبی علیه‌السلام به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دشنام می‌دهد و بدگویی می‌کند؛ اما حضرت با کسی‌که تحت تبلیغات مسموم معاویه به این نقطه رسیده بود چه کردند؟
 اول از مقام امام گفتند؟ استدلال کردند؟ برخورد قهری کردند؟ نه؛ قلب او را نرم کردند؛ احوال او را پرسیدند و مهربانی کردند و اینگونه دشمنی هتاک را به دوستی وفادار بدل نمودند. مردم همین رواداری و صبوری و خُلق حَسن را ببینند مثل حاج قاسم که شیعه حسن‌بن‌علی علیهماالسلام است، عاشقش می‌شوند.
شش. اگر حرف ما حرف است و قابل دفاع، آن را با بلندگویی به وسعت عالَم مطرح کنیم کمااینکه دشمن اینگونه می‌کند و برای هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود و برای سال‌ها بعد، برنامه می‌ریزد و ما هم باید چنین کنیم. در نبرد رسانه، به‌جای تجهیز و تأمین نیروی خط مقدم، آنها را خلع‌سلاح کردیم و با طراحی یک بازی از پیش‌باخته، فضای مجازی را به قتلگاه جوانان و نوجوانانی که در زمین اجباری حکمرانان فضای مجازی نیامدند، بدل کردند و به‌جای تبلیغ عالمانه و روزآمد، سرمایه اجتماعی حافظان امنیت را آب کردیم و عوض رفع وسوسه‌های دشمن با تبیین صحیح، بالاجبار باتوم شد زبان گفت‌وگو!
هفت. آن روزی که درباره تصویب ناصواب صیانت نوشتیم، می‌دانستم که حکمرانان فضای مجازی کشور، با بهره‌گیری از قانون یا بدون آن و با توسل به بهانه‌های واهی، به‌دنبال آرمان‌شهر خیالی و موهوم خود در عصر ارتباطات‌اند. در آرمان‌شهر حقیقی، مردم با حُسن اختیار، عاقلانه و البته مقاوم، رشد می‌یابند؛ اما به‌جبر و به مدل زندان یا نهایتا گلخانه، مردم، مصنوعی و پوشالی زیست می‌کنند و چقدر کودکانه می‌اندیشند کسانی‌که گمان دارند جامعه با یک محیط بسته و ایزوله، رشد می‌کند و اگر فرضا رشد هم کند، ریشه‌ها و محصولاتی مانا و قابل استفاده خواهد داشت و فرضا اگر محصول قابل استفاده بدهد با ورود یک عنصر جدید و یک باد مخالف از پا نمی‌افتد.
هشت. ما اگر قلب مردم را تسخیر نکنیم، حرف‌هایمان احلی من العسل هم باشد و استواری استدلالمان مثل کوه‌ها هم باشد، بازنده میدان اقناع و تبیین خواهیم بود. مضحک است اگر مثلا مردم را به‌زور از جایی که در آن زندگی می‌کردند به جایی دیگر منتقل کنیم که برایشان منبر برویم و روشنگری کنیم. معاویه برای پراکندن بذر کینه و دشمنی نسبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام در برخی نقاط، بره‌هایی به کودکان هدیه می‌داد و با رشد بره و ایجاد علقه، خدعه را به اوج می‌رساند و گوسفند را به زور و به نام علی علیه‌السلام از کودک می‌گرفت؛ نتیجه چه می‌شد؟ محبت به معاویه از یک طرف و از طرفی بغض و نفرت نسبت به علی علیه‌السلام؛ امری که ربطی به حقیقت نداشت اما برون‌داد رسانه‌ای همین بود. این مثال را در موارد متعدد می‌توان به‌صورت نسبی تطبیق داد.
نه. وقت جراحی، حال عمومی بیمار باید خوب باشد؛ وقت تنگی معیشت، اوضاع اجتماعی مردم نباید ملعبه دست کوته‌فکران باشد. چرا مختصات انسانِ این عصر را اینگونه شناختیم؟ علتش این است که واقعا علم را محترم نمی‌دانیم و باید همه اشتباهات را خودمان نیز تجربه کنیم.
پیش از این قصه‌ها از گشت ارشاد لازم‌الارشاد و بعدتر از گشت ارشاد لازم‌الازاله نوشته بودم و شد آنچه شد؛ حالا هم از بازی با دُم اینترنت، انذار می‌دهم؛ کاری با مردم تحت فشار و عصبی کرده‌ایم که مضاعف بر تحمل مصائب اقتصادی، دغدغه قطع و وصل زیست مجازی هم پیدا کرده‌اند. هر که گفته مردم کارشان در پلتفرم‌های داخلی راه افتاده و در اینستاگرام ، واتس‌آپ و تلگرام نیستند دروغگو است. هر که گفته با این اوضاع اینترنت، مجموعه‌های نرم‌افزاری و دانش‌بنیان و پیشرو به مشکلات اساسی برنخورده، یا جاهل است یا خائن. تا دیرتر از این نشده، آرامش حاکم شده را از دست ندهیم و حکمرانی فضای مجازی را از دست نااهلان بگیریم که با دست‌فرمان فعلی بدعاقبتی در انتظار است.
ده. تکرار و اصرار بر اشتباه، به‌نوعی تصمیم و انتخاب است. آرامش ظاهری در کشور نباید به ما اجازه تکرار خطاها را بدهد؛ امنیت، یکی از مهم‌ترین وجوه تمایز ایران اسلامی در منطقه غرب آسیاست؛ نباید آن را به‌سادگی و با سهل‌انگاری به حراج گذاشت. پرهیز از هر آنچه امروز موجب خشم و عصبانیت مردم و تزلزل در امنیت کشور می‌شود، باید به‌عنوان اولویت اصلی در دستور کار قرار گیرد و با برهم‌زنندگان این نظم و امنیت بدون مماشات باید برخورد کرد.