سید محمد بحرینیان
مرگ ملکه و چند نکته
یک. اتفاقات طبیعی دنیا، معمولا در جهت رسوا کردن دولتهای دروغگو پیش میرود. هرچند مستکبران عالم، دست از فریب و حقنمایی و بزک چهره پلید خود برنمیدارند، اما نشانههای روشنی بر سر راه کسانی قرار میگیرد که حداقل ارادهای در راستای شناخت حق دارند.
دو. ویروس جهانگیر کرونا، بستر خوبی برای شناخت چهره واقعی عالم بهظاهر پیشرفته لیبرال دموکراسی و دستگاههای بزککننده آن و بهویژه رسانه بیبیسی بود. از همان ابتدا و در اوج وحشت دولتها از کمبودهای درمانی و بهداشتی خود، آمریکا محموله ماسک و اقلام بهداشتی آلمان را در دریا توقیف و مصادره کرد و درخواست کمک ایتالیا از کشورهای اروپایی بیپاسخ ماند، تا جایی که مسئولان ایتالیایی سخن از جدایی از اتحادیه اروپا زدند. اینها، نحوه مواجهه خود این کشورها باهم بود. اما بدتر از آن، نحوه مواجهه با دولت و مردم ایران بود. در هفتههای نخست همهگیری کرونا در کشور، رسانه سلطنتی انگلیس، ابتلای معاون وزیر بهداشت دولت ایران را نشانه ناکارآمدی نظام درمانی ایران دانست و چنین نوشت که اگر یک مسئول در سطح معاون وزیر دولت ایران به کووید۱۹ مبتلا شود، پس مردم ایران بهمراتب بیشتر در این بحران بیدفاعاند. پس از گذشت چند هفته، نخستوزیر وقت انگلیس و رئیسجمهور آمریکا هم کرونا گرفتند و این بار، هیچ سخنی از ناکارآمدی دولتهای این کشورها به میان نیامد و بیبیسی با سکوت از کنار ماجرا گذشت!
سه. مشابه همین رفتار دوگانه و رسوایی فاحش در جنگ اوکراین و چالش امنیت غذایی کشورها هم اتفاق افتاده، اما آنچه از همه بهتر و جالبتر است، مرگ الیزابت دوم است. در ماجرای ملکه، تشت رسوایی چنان از لب بام افتاده که برای فارسیزبانانی که در معرض حملات متعدد بیبیسی به افکار و باورهای خود بودهاند، سوژهای برای خنده ساخته است. نمونهها هم یکی دو تا نیست.
چهار. سالهاست که یکی از راهبردهای اصلی مهمترین رسانه جریان استکبار، «مرگ امر مقدس» است. میگویند هیچچیز و هیچکس مقدس نیست و عزاداری و سیاهپوشی بیمعناست، حالآنکه در مرگ ملکه، دولت انگلیس ده روز عزای عمومی اعلام کرد، مجریان بیبیسی مشکی پوش شدند و ضایعه عظیم مرگ زن ۹۶ سالهای را با روشهای مختلف به سوگ نشستند!
مرگی که به علت کهولت سن بود و طبیعتا نمیتوانست پیام خاصی هم داشته باشد. نکته دوم، اتهام ابتنای ادیان و بهویژه اسلام بر امور غیرمعقول و خرافات است، حال بشنوید که در مرگ ملکه، گروهی مأمور رساندن آرام این پیام به زنبورهایند تا از غصه دق نکنند! نکته سوم، تلاش بیبیسی برای القای حکومت موروثی در ایران است، حالآنکه انتقال قدرت در خود این کشور، کاملا ژنتیک است و هنوز ملکه دفننشده، پسرش پادشاه بعدی و نوهاش ولیعهد شدهاند. نکته چهارم، ادعای دموکراسی است. جالب است که در سخنان کارشناسان مدعو بیبیسی، مرتبا از ساختار سیاسی ایران بهعنوان دموکراسی نیمبند یاد میشود، حالآنکه هیچ مقامی نیست که در ایران، بارأی مستقیم یا غیرمستقیم مردم انتخاب نشود ولی ملکه کشور خودشان، رکورد بقای یک شخص در رأس قدرت را با بیش از هفت دهه جابجا کرده است.
پنج. تقریبا تمام مفاهیمی که انگلیس و دولتهای همسو با آن سالها مدعی آن بودهاند، در ماجرای مرگ ملکه بهشدت رسواشدهاند. گردش مسئولان و منع بقای اشخاص در قدرت، مردمسالاری و ابتنای بر اصول عقلی، همه در جریان ملکه ذبحشدهاند. حتی اصول اساسی سکولاریسم و اکثر مکاتب دستساخته غرب ازجمله ماتریالیسم در مرگ ملکه مردهاند. باگذشت یک هفته از مرگ ملکه، هنوز انگلیس و کشورهای مشترکالمنافع از عزای رسمی بیرون نیامدهاند!