چند دعای حضرت یوسف (ع) در چاه
دعایی که حضرت یوسف (ع) در داخل چاه برای رفع و دفع بلا و مشکلات و رهایی و نجات از چاه به درگاه خداوند کردند. امیدواریم که کارگشای مشکلات شما عزیزان واقع شود.
زمانی که حضرت یوسف در چاه بود دعاهایی خواند. این دعاها را می توانید در زمان گرفتاری، برای رفع و دفع بلا بخوانید.
علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایت می کند که یوسف (علیه السلام) از برکت این دعا که جبرئیل به او تعلیم داده بود از چاه کنعان نجات بافت.
جبرئیل علیه السلام گفت: آیا می خواهى که از این چاه بیرون روى؟ یوسف گفت که: اختیار این با خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب است. جبرئیل گفت بدرستى که خداى تعالى می فرماید که این دعا را بخوان:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ تَرْزُقَنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
ابو بصیر گوید: به امام ششم گفتم: دعای یوسف در چاه تاریک چه بود ما در آن اختلاف داریم.
فرمود چون یوسف بچاه تاریک افتاد از زندگی نومید شد و گفت:
اَللَّهُمَّ إِنْ کانَتِ اَلْخَطَایا وَ اَلذُّنُوبُ قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَک فَلَنْ تَرْفَعَ لِی إِلَیک صَوْتاً وَ لَنْ تَسْتَجِیبَ لِی دَعْوَةً فَإِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ اَلشَّیخِ یعْقُوبَ فَارْحَمْ ضَعْفَهُ وَ اِجْمَعْ بَینِی وَ بَینَهُ فَقَدْ عَلِمْتَ رِقَّتَهُ عَلَی وَ شَوْقِی إِلَیهِ.
بار خدایا اگر خطاها و گناه ها روی مرا نزد تو کهنه کردند و آوازم را نزد خود بالا نبری و دعایم را مستجاب نکنی من از تو خواهش کنم بحق یعقوب پیرمرد به ناتوانیش رحم کن و مرا با او همراه کن تو مهربانی او را نسبت بمن و اشتیاق مرا نسبت باو می دانی.
گوید سپس امام ششم گریست و گفت: من هم می گویم :
اَللَّهُمَّ إِنْ کانَتِ اَلْخَطَایا وَ اَلذُّنُوبُ قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَک فَلَنْ تَرْفَعَ لِی إِلَیک صَوْتاً فَإِنِّی أَسْأَلُک بِک فَلَیسَ کمِثْلِک شَیءٌ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ نَبِیک نَبِی اَلرَّحْمَةِ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ.
بار خدایا اگر خطاها و گناهان مرا نزد تو بی آبرو کرده و آوازم بدرگاهت بر نمی آید من از تو که چیزی مانند تو نیست خواهش کنم به محمد پیغمبر رحمتت یا اللّٰه ... .
یکی از دعاهای حضرت یوسف (ع) در چاه
سپس امام فرمود: این را بگوئید که من آن را در گرفتاری های بزرگ می گویم.
دعاى حضرت یوسف علیه السلام در هنگامى که در چاه انداخته شده بود.
که آن را به روایتى دیگر یافتم و ظاهر آن است که این هر دو دعا را خواندند و دعا این است:
یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ وَ یَا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ یَا مُفَرِّجَ کُرَبِ الْمَکْرُوبِینَ قَدْ تَرَى مَکَانِی وَ تَعْرِفُ حَالِی وَ لَا یَخْفَى عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِی.
دعای حضرت یوسف برای نجات از مشکل و گرفتاری
در روایات اهل بیت (ع) و از طرق «اهل تسنن» مى خوانیم :
هنگامى که یوسف در قعر چاه قرار گرفت، امیدش از همه جا قطع و تمام توجه او به ذات پاک خداشد، با خداى خود مناجات مى کرد و به تعلیم جبرئیل راز و نیازهائى داشت، که در روایات به عبارات مختلفى نقل شده است.
در روایتى مى خوانیم با خدا چنین مناجات کرد:
«اَللّهُمَّ یا مُونِسَ کُلِّ غَرِیْب وَ یا صاحِبَ کُلِّ وَحِیْد وَ یا مَلْجَاَ کُلِّ خائِف وَ یا کاشِفَ کُلِّ کُرْبَه وَ یا عالِمَ کُلِّ نَجْوى وَ یا مُنْتَهى کُلِّ شَکْوى وَ یا حاضِرَ کُلِّ مَلاَء یا حَىُّ یا قَیُّومُ اَسْئَلُکَ اَنْ تَقْذِفَ رَجائِکَ فِى قَلْبِى حَتّى لایَکُونَ لِى هَمٌّ وَ لا شَغَلٌ غَیْرُک وَ اَنْ تَجْعَلَ لِى مِنْ اَمْرِى فَرَجاً وَ مَخْرَجاً اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدِیْرٌ…»؛
(بار پروردگارا! اى آن که مونس هر غریب و یار تنهایانى، اى کسى که پناهگاه هر ترسان، و بر طرف کننده هر غم و اندوه، آگاه از هر نجوا، آخرین امید هر شکایت کننده، و حاضر در هر جمع و گروهى، اى حىّ و اى قیّوم! از تو مى خواهم امیدت را در قلب من بیفکنى، تا هیچ فکرى جز تو نداشته باشم، و از تو مى خواهم از این مشکل بزرگ، فرج و راه نجاتى، براى من فراهم کنى که تو بر هر چیز توانائى)
دعاى حضرت یوسف علیه السلام در هنگامى که در چاه انداخته شده بود.
جالب این که، در ذیل این حدیثمى خوانیم: فرشتگان صداى یوسف (ع) را شنیدند و عرض کردند:
«اِلهَنا نَسْمَعُ صَوْتاً وَ دُعاءً: اَلصَّوْتُ صَوْتُ صَبِىٍّ وَ الدُّعاءُ دُعاءُ نَبِىٍّ!»؛ (پروردگارا! ما صدا و دعائى مى شنویم، آواز، آواز کودک است، اما دعا، دعاى پیامبرى است)
برخی ها ذکر یونسی دارند ﴿لاَّ إِلهَ إِلاّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾، که دعای معروفی است اما برخی ها ذکر یوسفی دارند؛ وجود مبارک یوسف علیه السلام در تمام آن خطرات آن وقتی که در چاه افتاد صبر کرد. آن وقتی که به زندان افتاد صبر کرد. وقتی که به قدرت، عزت و سلطنت رسید، عرض کرد پروردگارا ﴿رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأحَادیثِ … تَوَفَّنِی مُسْلِماً﴾؛ جانم را بگیر! اما در حال اسلام.
در حال خطر و بیماری، انسان تقاضای مرگ بکند هنر نیست؛ اما در کمال قدرت بگوید خدایا! جانم را بگیر تفاوت می کند.