اسرایی که خودشان سپاهی شدند
شهید ترور «کاکجلال بارنامه» از همرزمان حاج احمد متوسلیان بود و به خاطر فعالیتهایش در کردستان و کینه عمیق ضدانقلاب نسبت به او در 16 خرداد ماه سال 1383 توسط عناصر ضدانقلاب به شهادت رسید.
خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت: شهید «کاکجلال بارنامه» از مؤسسان سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان و از همرزمان جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان بود که در پاکسازی کردستان و کرمانشاه از وجود ضدانقلاب و ایجاد و تقویت بسیج مردمی نقش مهمی را ایفا کرد. به خاطر فعالیتهای کاک جلال در کردستان و به ویژه شهرستان مریوان، ضدانقلاب کینه عمیقی نسبت به او داشت؛ طوری که حتی بارها برای کاکجلال کمین گذاشت، اما او توانسته بود نجات پیدا کند. کینه ضدانقلاب تا حدی بود که گاهی به اموال و زمینهای کشاورزی کاکجلال خسارت میزدند.
شهید «کاکجلال بارنامه»
در طول سالهای بعد از جنگ تحمیلی، آزار و اذیت ضدانقلاب ادامه داشت؛ تا اینکه در ۱۶ خرداد ماه سال ۱۳۸۳، زمانی که این کُرد دلاور از کار روزانه در زمینهای کشاورزیاش به منزل باز میگشت، توسط عناصر ضدانقلاب ترور شد و به شهادت رسید.
امروز خیلی از مردم کردستان ارادت ویژهای به شهید کاکجلال بارنامه دارند و به صورت خودجوش مسجدی برای یادبود این شهید ساختهاند. در شهرستان مریوان کتابخانه و بلواری هم به نام کاکجلال است تا نام این شهید ترور برای همیشه زنده بماند.
کاک جلال چهارمین نفر از سمت چپ
روستا به روستا برای پخش اعلامیه امام (ره) میرفت
«بختیار بارنامه» یکی از فرزندان کاکجلال است که زمان شهادت پدر، ۱۳ سال بیشتر نداشت، اما خاطرات بسیاری از همرزمان پدرش شنیده است. او درباره فعالیت پدر در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: زمانی که رسانهای در کار نبود تا اهداف و آرمانهای امام خمینی (ره) را به گوش مردم برساند، پدرم اعلامیههای امام (ره) را روستا به روستا پخش میکرد و برای مردم درباره امام (ره) میگفت و روشنگری میکرد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
حاج احمد متوسلیان و کاک جلال
ماندگارترین خاطره مردم مریوان از حاج احمد و کاکجلال
پیروزی انقلاب اسلامی، اول راه بود و باید مردم دست به دست هم میدادند تا انقلاب به اهدافش برسد. از سوی دیگر ضدانقلاب در نقاط مختلف کشور از جمله کردستان، تحرکات وحشیانهای علیه مردم داشتند که نیروهای سپاه باید جلوی این گروهکها میایستادند.
دیدار سعید جلیلی با خانواده شهید بارنامه
فرزند شهید بارنامه آن روزها را اینگونه روایت میکند: در زمان جنگ، شهرستان مریوان دست ضدانقلاب بود. گروهک کومله و دموکرات وقتی نیروهای پاسدار و مردمی را به اسارت میگرفتند، اعدامشان میکردند و با شدیدترین شکنجهها آنها را میکشتند. در همان اوایل، نیروهای سپاه از جمله حاج احمد متوسلیان به پادگان ارتش آمده بودند که فرماندهی نیروهای سپاه بر عهده شهید بروجردی بود. در یک عملیات، حاج احمد متوسلیان و پدرم توانسته بودند حدود ۱۰ نفر از ضدانقلاب را به اسارت بگیرند. بعد از اسارت این افراد، پدرم و حاج احمد اعلام کردند که این ۱۰ نفر خودشان را به ما تسلیم کردند و نباید اعدام شوند. وقتی این ۱۰ نفر رفتار و منش حاج احمد متوسلیان و پدرم را دیدند، عضو سپاه پاسداران شهرستان مریوان شدند. جالب اینجاست که از این ۱۰ نفر، تعدادی شهید و جانباز شدند و تعدادی هم در قید حیات هستند. این رفتار حاج احمد با اسرا، یکی از ماندگارترین صحنهها در مریوان است که هنوز هم از آن یاد میشود.
اول مردم، بعد نیروهای سپاه
این فرزند شهید از همرزمان پدرش درباره روحیات ازخودگذشتگی نیروهای پاسدار به ویژه حاج احمد و کاکجلال خاطرات زیادی شنیده است. او میگوید: خاطرات زیادی از رفتار و منش حاج احمد متوسلیان در کردستان داریم. برای مثال وقتی محموله غذایی یا پوشاک به مریوان منتقل میشد، حاج احمد و نیروهایش ابتدا این محموله را بین مردم مریوان تقسیم میکردند. به همین خاطر هنوز هم مردم ارادت زیادی نسبت به حاج احمد متوسلیان و شهید بارنامه دارند. در آن زمان، این رفتار باعث شده بود که مردم مریوان به حاج احمد متوسلیان میگفتند: برادر احمد! و شهید بارنامه را کاک جلال خطاب میکردند.
پدرم هیچ وقت دنبال پرونده جانبازی نبود
کاکجلال در دوران مبارزه با ضدانقلاب سه بار مجروح شده بود. به گفته فرزند شهید، او حتی یک بار هم دنبال پرونده جانبازی نرفت. بختیار بارنامه درباره روحیات پدرش ابراز میدارد: پدرم هیچ وقت برای خودش زندگی نمیکرد و همیشه خودش را وقف مردم کرده بود. وقتی مسؤولی به شهرستان مریوان میآمد، او مشکلات مردم را مطرح میکرد و پیگیر مشکلات شخصیاش نبود. پدرم حتی خانوادههایی را که مشکلاتی داشتند به مسؤولان معرفی میکرد.
کاک جلال نفر دوم از سمت راست
جلسات سری سپاه که در خانه یک کُرد مسلمان برگزار میشد
مختار بارنامه دیگر فرزند کاکجلال که متولد سال ۱۳۵۲ است، درباره خاطراتش از حاج احمد متوسلیان و پدرش اظهار میدارد: خانه ما نزدیک سپاه بود. گاهی اوقات جلسات مهم سپاه در منزل ما برگزار میشد و حاج احمد هم حضور داشت. یک بار حاج احمد به من یک بسته نخودچی و کشمش داد که هنوز هم مزهاش یادم نرفته است.
کاک جلال و سردار خسروینژاد
آرزویی که به دل پدرم ماند
اکنون ۱۸ سال از شهادت کاکجلال میگذرد. شهیدی که آرزویی داشت و هیچ وقت این آرزویش محقق نشد. بختیار بارنامه درباره آرزوی پدر میگوید: پدرم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مشاور امین حاج احمد متوسلیان بود، طوری که با هم سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان را تأسیس کردند. او حاج احمد را خیلی دوست داشت. بعد از رفتن حاج احمد به لبنان و به اسارت درآمدن او، پدرم خیلی منتظر بازگشتش ماند. حتی میگفت: من در این دنیا ۲ آرزو دارم؛ یکی از آرزوهایم این است که شهید بشوم و دوم اینکه قبل از شهادتم یک بار دیگر حاج احمد را ببینم. پدرم به آرزوی اولش که شهادت بود، رسید، اما آرزوی دیدن حاج احمد به دلش ماند.
کینه ضد انقلاب برای ترور پدر
شهید «کاکجلال بارنامه» هجدهمین شهید خانواده بارنامه است. فرزند شهید در این باره بیان میکند: خانواده ما شهدای زیادی تقدیم انقلاب اسلامی کرده است؛ از جمله پدربزرگم، ۲ عمویم، داییهایم و پسرعموهایم. پدرم نیز هجدهمین شهید خانوادهمان است.
مزار شهید کاکجلال بارنامه
او درباره نحوه شهادت پدر میگوید: پدرم در پاکسازی مناطق کردستان و کرمانشاه نقش مؤثری داشت و به همین خاطر چند بار توسط ضدانقلاب تهدید شده بود. وقتی که پدرم از سپاه بازنشسته شد، روی زمین کشاورزی کار میکرد. این زمین تا شهر مریوان یک ساعت فاصله داشت. غروب ۱۶ خردادماه سال ۱۳۸۳ وقتی که پدرم میخواست از مزرعه به منزل برگردد، توسط عناصر ضدانقلاب ترور شد.