پارس را در فضای مجازی دنبال کنید
کدخبر: 677056

کوچکِ دلیر

شهید داوود علی‌پناه در زمان شروع جنگ به دلیل سن کم و جثه کوچکش اجازه رفتن به جبهه را نداشت و وقتی دومین گروه از رزمندگان شهرش برای اعزام به جبهه سوار بر اتوبوس می‌شدند وی نیز از پنجره اتوبوس وارد می‌شود و وقتی مشخصاتش را می‌پرسند دو سال بر سن خودش اضافه می‌کند.

به گزارش ایکنا از لرستان، شهید داوود علی‌پناه متولد خردادماه ۴۲ است همان روزی که وقتی از امام شهیدان پرسیده می‎شود سربازانت کیستند؟ می‎گوید: «آنها در گهواره هستند» بله داوود نیز آن روزها در دامن پاک مادر مهربانش در شهر خرم آباد در حال رشد است و می‎‌رود تا بعد از سپری شدن دوران طفولیت و نوجوانی تبدیل به جوانی رشید شده که در خدمت انقلابی پیروز بعد از دوران طاغوت باشد و پس از آن هم پاسداری در جبهه‌های حق علیه باطل تا جایی که  در سن ۲۱ سالگی در عملیات بدر به درجه رفیع شهادت می‌رسد.

پدرش محمد و مادرش صغری نام داشت، تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت، از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و بیست و یکم اسفند سال ۶۳، با سمت فرمانده گروهان نجف اشرف در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد، مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

در یکی از دست نوشته‌های شهید داوود علی‎پناه آمده است: «در سال ۵۹ من فقط هفده سال سن داشتم که اولین گروه از رزمندگان به جبهه‌ها اعزام شدند و دومین گروه نیز آماده اعزام بودند که من سعی نمودم با آنها بروم ولی به علت سن پایین و جثه کوچک به شدت با رفتن من مخالفت می‌کردند به ناچار هنگامی که رزمندگان سوار بر اتوبوس می‎شدند من نیز به کمک دوستان از پنجره اتوبوس وارد شدم و هنگامی که به ایلام رسیدیم و مشخصات ما را می‌نوشتند وقتی از من پرسیدند که چند سال دارم گفتم که متولد ۱۳۴۰ هستم یعنی دو سال بر سن خودم افزودم و به این ترتیب ما را به اردوگاهی واقع در چند کیلومتری ایلام بردند که سرتاف نام داشت در آنجا ما را تعلیم می دادند».

مناجاتی از شهید داوود علی‌پناه

معبودا چگونه تو را ستایش کنم که جبران این همه نعمت بی‎دریغت را کرده باشم خدایا اکنون که مرا به‌ سوی نبرد با دشمنان دینت و دشمنان بندگان مخلص خود هدایت کردی حال که به‌ سوی کفار به حرکتم واداشتی و حال که فاصله‌ای با کفار نداریم و تا چند ساعت دیگر در شب خاص که جزء بهترین شب‎های عمر بی‌برکتم محسوب می‎شود بر دشمن خواهیم تاخت با وجود این‌که بایستی جان خود را سپر بلا قرار دهیم لیک در درونم قدرتی را درک می‎کنم که در این لحظات تنها تویی که مرا هدایت کردی و در خود احساس غرور می‎کنم نسبت به کفار و ادعای عجز نسبت به تو.

خدایا یقین دارم که با سینه‌ای ستبر و با غرور کامل و شجاعتی بالاتر از گستاخی و قلبی مطمئن بر پیروزی بر دشمن زبون خواهم تاخت خدای من حالا که چنین احساسی دارم به درگاهت نهایت تواضع را دارم و تا بی‎نهایت خود تو را شکر می‎گویم که این‌چنین مرا نعمت ارزانی کردی.خدایا از وقتی که مرا به‌سوی خودت هدایت کردی همواره تسلیم تصمیم تو بوده‌ام.خدایا در این یورش بر کفار زنده بودن و یا شهادتم به دست توست و هیچ وسیله‌ای نمی‎تواند منکر این مسئله باشد پس خدایا شهادتم را بپذیر.

خدایا حتماً از تو می‎خواهم که شهادت را نصیبم فرمایی.پروردگاران آنقدر به تو علاقه پیدا کرده‌ام که در مصاف با کفار فقط تو را می‎بینم.آنگاه که در مقابل کفار با سینه‌ای ستبر ایستاده‌ام و غرورم اجازه نمی‎دهد که در مقابل سلاح‌های دروغین و جنجال کفر بعثی به خود خوف دهم لیکن عقل به من حکم می‎کند که بایستی مراعات کرد ولی خدای من بهتر از خودم درونم را می‌شناسی در این حین در درون وجودم چیزی و قدرتی احساس می‌کنم که بر عقلم غالب است و حتماً آن چیزی است که عقل نمی‎تواند آنرا درک کند و آن قدرت وصال و دوستی با تو است.

معبود عزیزم! آنقدر دلم برای وصال تو تنگ شده است که احساس می‎کنم دیوانه دیدار تو هستم با وجود اینکه تو را نمی‎بینم لیکن این‌ را خیلی خوب می‎بینم که تو مالامال در قلب کوچکم در تمامی جوارح من که تعلق به خودت دارد وجود داری.خدایا مرا یاری کن که در لحظات آتی در مقابل کفر ثابت‌قدم باشم.خدایا یاری‎ام کن تا در مقابل امام عزیزم بنده خاص خودت شرمنده و خجل نباشم.خدایا بر اثر غروری که ما را گرفته بود بارها در مقابل دشمن به موفقیت نرسیدیم.

خدایا گویند که اگر از جهاد برگردی تو اجر شهید را عطا خواهی کرد ولی معبودا اجر شهید را نمی‎خواهم محتاج وصال به پیشگاه مقدست هستم.خدایا مرا ببخش قبل از این‌که استغفار کنم به درگاهت از تو طلب شهادت کردم.

خدایا خیلی شرمنده هستم خوف از این دارم که به درگاهت خجل شوم خدایا تو را شکر می‎کنم آن‌گاه که از ترس جزای تو بر خود می‎لرزم تو مرا با بخشش خودت آرامش می‎دهی و ....».

وصیت‌نامه شهید داوود علی‌پناه

شهادت این عبد الله از دو حال خارج نیست یا پیکر بی‌روحم در دیار کفر خواهد ماند و یا این‌که جنازه‌ام را شما تشییع و به خاک خواهید سپرد.برای اینکه در این شهادت که خداوند بخشنده آنرا نصیب گردانیده برکتی باشد از شما می‎خواهم که از این شهادت و یا تشییع جنازه عبرت بگیرد و با درون خود یک محاسبه نفس انجام دهید که آری صفحه زندگی شما هم روزی ورق خواهد خورد و شما چه بخواهید یا نه مرگ به سراغتان خواهد آمد.پس به خود فکر کنید و قبل از رسیدن آن روز که خیلی نزدیک است خود را مهیا کنید و با استمداد از خداوند مهربان آن‌چنان توشه‌ای برگیرید که خود را آماده و پذیرای مردن و حاضر شدن در محضر الهی ببینید بارها با زاری و تضرع از خداوند خواسته‌ام که با فضل و کرمش با ما رفتار کند نه با عدلش زیرا عدل خداوند سنگین است.عجیب است حال کسانی‎که می‎دانند روزی خواهند مرد و در محضر الهی حاضر خواهند شد و باز هم به‌دنبال گناه و معصیت و سرپیچی احکام خداوند می‎روند.افسوس، افسوس از چنین حال نکبت‌باری که انسان بایستی فردای روز قیامت در پیشگاه معبود خود خجالت‌زده و شرمسار شود و نامه اعمال به دست چپ انسان داده شود.چه‌قدر باعث شرمندگی است.

امت شهیدپرور که به‌ عنوان وارثان شهدا شهید زنده هستید تا زمانی ‎که زنده هستید رسالتی بزرگ برعهده شماست و ان‌شاءالله که بتوانید این رسالت الهی را خوب انجام دهید، شما پا در میدانی بزرگ گذاشته‌اید شما بایستی به حکومت جهانی اسلام بیندیشید سقوط صدامیان که سهل است تمامی کفر و الحاد برای از بین بردن اسلام با تمام قدرت بدون کوچک‌ترین ترحمی بر شما فشار آورده و خواهد آورد و در میان شما تنها کسانی تاب مقاومت و ایستادگی خواهند داشت که روح خود را با عبادات و قرب الهی نیرومند سازند و جسم را تحت کنترل روح خدای خود قرار دهند در همه حال رضای خدا را انجام دهید یقیناً خداوند کمکتان خواهد کرد.

از کثرت دشمنان اسلام در مقابل جمع قلیل خود نهراسید زیرا خداوند متعال در قرآن‌کریم می‎فرماید: به یاری خدا گروهی اندک بر سپاهی بسیار غالب آمده و خدا یار و معین صابران است.

اگر حکمت خداوند بر این استوار بود که در عصر امام حسین(ع) نباشیم تا در کنار آن امام بزرگوار کشته شویم امروز نیز در کنار بزرگ‌مردی از همان نسل قرار گرفته‌ایم و بایستی تا آخرین قطره خون یار و معین او باشیم دشمنان دنیا و آخرت‌ باخته‌اش بدانند که امام هرگز تنها نمی‎ماند حتی اگر تمامی ما کشته شویم امام نیز خدا را دارد.

اگر از کوه بپرسی که خمینی کیست گوید از من استوارتر، از دریا بپرسی گوید از من خروشان‌تر، اگر از امت بپرسی گوید نور چشم ماست و اگر از خودش بپرسی گوید طلبه خدمتگزاری بیش نیستم.

خداوندا! ما را کمک کن تا حق خودت را که این‌ چنین رهبری را برای ما قرار دادی ادا کنیم و خدایا ما را کمک کن تا حق این امام بزرگ را ادا کنیم به‌ نظر این بنده حقیر درگاهت ادا کردن حق چنین نعمتی کاری بسیار دشوار است.

رزمندگان عزیز خداوند غرور در هنگام نبرد با کفار را دوست دارد، مبادا در مقابل کفار بی‌‌غیرت غرور مقدستان شکسته شود با غرور و شهامت و عشق به شهادت و یقین به پیروزی یورش برید و دگر بار آن‌چنان گرد و غباری در دیار کفر به پا کنید تا دشمنان متوجه خشم خداوند که به‌ وسیله شما نمایان شده است بشنوند.

امت مسلمان و خانواده شهدای زائران کربلا آماده باشید که کربلا در انتظار است و ان‌شاءالله که در صحن اباعبدالله الحسین(ع) همدیگر را ملاقات کنیم چراکه خداوند بعد از هر سختی آسانی قرار داده است هرچه فشار جنگ بیشتر شود بشارتی است بر نزدیک بودن پیروزی و نیز حقی بر کسی ندارم و هر کسی که بر من حقی دارد به خانواده و یا دوستانم مراجعه کند و اگر کسی از من کدورتی دارد از او طلب عفو دارم و او را قسم می‎دهم به قلب شکسته مادرم که مرا عفو نموده و حلالم نماید.مسلمان مظلوم هست ولی ضعیف نیست چون خدا را دارد.مسلمان مظلوم هست ولی ضعیف نیست چون خدا را دارد».