بررسی پیامدهای موج پناهجویان اوکراینی برای اتحادیه اروپا؛
بحرانِ قرن در کمین قاره سبز
سریعترین و بزرگترین موج پناهجویی در دو ماه اخیر از اوکراین روانه کشورهای قاره سبز شده و این رخداد از استاندارد دوگانه غرب با مهاجران پرده برداشتهاست. البته پیامدهای این موج از نظر اقتصادی و سیاسی-امنیتی بهاندازهای است که ناظران از آن با عنوان «بحران قرن» برای اتحادیه نام میبرند.
از پنجم اسفندماه سال گذشته که با حمله روسیه به اوکراین جنگ بین دو کشور آغاز شد، حدود دو ماه میگذرد؛ واقعهای که از نگاه ناظران ریشه در گسترش ناتو به شرق و وعده الحاق کییف به این پیمان نظامی و نیز اتحادیه اروپا دارد. به هر حال برایند جنگ روسیه و اوکراین، آوارگی و روانه شدن سیل پناهجویان اوکراینی به سمت دیگر کشورهای اروپا بودهاست.
علت جنگ روسیه و اوکراین
در حالی «فیلیپو گراندی» کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، میانه اسفندماه خروج جنگزدگان را «سریعترین بحران پناهجویی اروپا از زمان آغاز جنگ جهانی دوم» توصیف کرد که در آن برهه حدود یک و نیم میلیون اوکراینی از این کشور فرار کردهبودند اما گزارش اخیر گراندی، از تداوم این واقعیت تلخ حکایت میکند.
بهتازگی کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان با انتشار گزارشی درباره آمار غیرنظامیانی که از ۲۴ فوریه(پنجم اسفندماه) به دلیل جنگ روسیه و اوکراین آواره شدهاند، از ورود پنج میلیون و ۳۴ هزار و ۴۳۹ اوکراینی به کشورهای همسایه خبر دادهاست. ضمن اینکه ۷.۱ میلیون آواره داخلی را نیز باید به آن اضافه کرد.
پیشبینی میشود در صورت تداوم این بحران و فرسایشی شدن جنگ، شمار پناهجویانی که از این کشور ۴۴ میلیون نفری راهی کشورهای اروپایی میشوند به بیش از ۱۰ میلیون نفر برسد. البته برخی کشورها به دلیل نزدیکی جغرافیایی بیش از بقیه متاثر از سیل پناهجویان خواهند بود؛ همانگونه که حدود نیمی از پناهجویان تا کنون وارد لهستان شدهاند و چهار کشور رومانی، مجارستان، مولداوی و اسلواکی در ردههای بعدی قرار دارند.
این موج اگرچه به تدریج به کشورهای اروپای غربی نیز خواهد رسید اما آمریکا به عنوان بانی اصلی ایجاد و تشدید بحرانهای قاره آسیا و خاورمیانه به دلیل دوری مسافت از این سیل پناهجویان و پیامدهای زیانبار آن درامان است و بار این مسئولیت بر دوش سران بروکسل خواهد افتاد؛ اتحادیهای که بازیگران آن در این دو ماه در عمل نشان دادند رویکرد یکسانی در برابر مهاجران، آوارگان و پناهجویان ندارند.
استاندارد دوگانه اروپا در مواجهه با پناهجویان
اروپاییها به عنوان متحدان دیرینه آمریکا که با تحرکات و مواضع خود در ایجاد بحران اوکراین نقش چشمگیری داشتهاند، اینک خود را در مقابل انبوهی از جمعیت اوکراین میبینند که با وجود مشکلات اقتصادی و شیوع بیماری همهگیرکرونا داخلی، بناچار باید به آنها پناه دهند.
اتحادیه اروپا با اعطای اقامت موقت به پناهندگان اوکراینی تا سقف سه سال موافقت کردهاست. سران بروکسل برای عملی کردن این طرح یکی از مکانیسمهای خود را برای اولینبار فعال کردند تا به شهروندان اوکراینی و خانوادههایشان اجازه اقامت، کار، تحصیل و استفاده از رفاه اجتماعی در اتحادیه اروپا دهد.
به گزارش پایگاه خبری «دیزرت»، رومانی، اسلواکی، مجارستان و مولداوی، شرکتهای هواپیمایی، اتوبوس و قطار، حملونقل رایگان را به اوکراینیهایی که به دنبال اسکان دوباره در کشورهای همسایه هستند، ارائه کردهاند؛ اتحادیه اروپا یک دستورالعمل دو دههای را احیا کرد که به طور خودکار به پناهجویان اجازه میدهد حداکثر سه سال در این بلوک ۲۷ کشوری کار کنند و به رفاه دسترسی داشته باشند.
در پیوند با لهستان که در حال حاضر حدود نیمی از پناهجویان (۲.۸ میلیون نفر) را در خود جای داده نیز این استاندارد دوگانه به چشم میخورد. مقامهای ورشو همواره پناهجویانی را که از کشورهای مسلمان انتقال یافتهاند، یک تهدید امنیتی توصیف میکنند. پارلمان این کشور در تلاش برای جلوگیری از عبور مهاجران از بلاروس در سال گذشته ساخت دیوار مرزی با فناوری پیشرفته ۴۰۷ میلیون دلاری را تصویب کرد.
در مجموع، سیاست مهاجرتی اتحادیه ۲۷ عضوی در جریان بحران اوکراین در برابر پناهجویان خاورمیانهای از سیاست «یک بام و دو هوای» آنها در مواجهه با آوارگان و پناهجویان نشان دارد. حتی نهادهای ناظر بر وضعیت پناهجویان کشورهای اروپایی نیز متهم هستند که در پذیرش پناهجویان از مناطق جنگزده اوکراین، رفتاری به کلی متفاوت در مقایسه با آوارگان جنگهای سوریه، عراق و افغانستان نشان دادهاند.
غربیها که در آستانه هزاره سوم با حملات ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ به ترتیب به افغانستان و عراق این کشورها و منطقه را ورطه فقر وناامنی کشاندهاند، همواره با ابزارهای مختلف از پذیرش پناهجویان این کشورها شانه خالی میکنند. این در حالی است که در این مدت آغوش خود را بر روی پناهجویان اوکراینی گشودهاند.
در جریان آخرین تحولات در افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در این کشور بحرانزده که مسبب اصلی آن غربیها بودند، آمریکا و اروپا با وجود فشارهای بینالمللی در مقابل ورود جنگزدگان و آوارگان ایستادگی کردند به طوری که آمریکا به عنوان بانی اصلی این وضعیت اسفبار، از پذیرش ۳۰ هزار مهاجر افغان و کانادا نیز از پذیرش ۲۰ هزار پناهجو خبر داد.
ادعای جدید آمریکا درباره روسیه و اوکراین
همچنین کشورهای عضو اتحادیه که از درون باچالشهای اقتصادی و به ویژه امنیتی- هویتی مواجهاند در این زمینه دچار اختلاف شدند. برخی از پذیرش پناهجو با وجود فشار رهبران اتحادیه سرباز زدند و سهم بازیگران بزرگ اتحادیه همانند آلمان که به عبارتی سردرمدار و لیدر به حساب میآیند نیز از ۱۰ هزار پناهجو فراتر نرفت.
پیامدهای بحران و فرصتسازی برای عرض اندام راست افراطی
به تازگی «نیویورکتایمز» در گزارشی درباره پیامدهای حمله روسیه به اوکراین و به خصوص بحرانهایی که به دلیل خروج میلیونها نفر از مردم جنگزده اوکراین از این کشور ایجاد خواهد شد، نوشته «بحران پناهندگان اوکراین بیسابقه است و بنابراین واکنش اروپا به این بحران هم باید به همان میزان بیسابقه و غیرکلیشهای باشد».
از کشورهای اروپایی همواره با عنوان کشورهای «مهاجرپذیر» یاد میشود که در مقابل کشورهای «مهاجرفرست» قرار دارند و این موضوع در شرایط وقوع بحران نیز صادق است و آوارگان و پناهجویان در هر نقطهای از پهنه خاکی، قاره سبز را هدفگذاری میکنند؛ موجهایی که هر کدام به گسترش افزونتر چالشهای درونی این اتحادیه نامسنجم منجرشده و در نهایت رویای همگرایی اروپایی و معماری امنیتی برآمده از آن را در معرض تهدید قرار میدهد.
نگاههای معاصر در اروپا به موضوع مهاجرت و پناهندگی تغییر یافته و آن را مسالهای «امنیتی» میبینند که قویا یک «تهدید» به شمار میرود. تفکر عام و ادعای آنها بر این است که مهاجران، آوارگان و پناهجویان سبب به خطر افتادن همبستگی اجتماعی، فرصتهای شغلی، نظامهای رفاهی، یکپارچگی دینی و فرهنگی، ارزشهای دموکراتیک و غیره میشوند و از این رو مانعی بر سر راه ثبات کشورهای مقصد انگاشته میشوند. همین امر باعث میشود فضایی از شکگرایی نسبت به مهاجران و خارجیها حکمفرما شود.
در چنین فضایی که علاوه بر موارد اشاره شده، اروپا بارها مورد حملات تروریستی قرار گرفته، بستر برای پیدایش و قدرتیابی احزاب راست افراطی در این قاره هموار شدهاست؛ گروههایی تندرو، ضدمهاجر، نژادپرست و ستیزهجو که تلاش میکنند همه بحرانها را به مهاجران پیوندزده و با ابزار هراسافکنی نسبت به پیامدهای ناگوار مهاجرپذیری، هر روزه به محبوبیت سیاسی و حامیان خود بیافزایند.
برپایه برخی نظرسنجیها، در سالهای اخیر گروههای راستافراطی با استقبال مردم مواجه شدهاند که برآیند آن، سهم رو به رشد آنها در پارلمانها و دولتهای کشورهای مختلف اتحادیه اروپاست. این موضوع بیش از هر چیز متاثر از دو عامل است: نخست، شمار بالای مهاجران و پناهجویان؛ دوم، وخامت روزافزون شرایط رفاهی-اقتصادی شهروندان کشورهای اروپایی به دلیل بحرانهای مالی و شیوع کرونا.
همین مسائل دست به دست هم داده تا شاهد مانور و بازیگری احزاب تندرو در بدنه اتحادیه باشیم؛ همانند تلاش ۱۶ حزب راستگرا در با هدف تشکیل یک جبهه جدید در پارلمان ۷۰۵ عضوی اروپا. این احزاب راستگرا در پارلمان اروپا تیرماه از تلاش برای تشکیل جبههای با هدف «اصلاح اروپا» خبر دادهاند که جریانهای راستگرای مجارستان، لهستان، فرانسه، اسپانیا و اتریش از جمله این احزاب به شمار میروند.
واکنش لیلا اوتادی به جنگ روسیه و اوکراین
مثال دیگر از قدرتگیری جریان راستافراطی را میتوان در جریان انتخابات کنونی فرانسه آشکارا مشاهده کرد. اگر چه در دور دوم انتخابات، «امانوئل مکرون» رئیسجمهوری این کشور توانست بر رقیب خود «مارین لوپن» رهبر حزب «مجمع ملی» (جبهه ملی سابق) پیروز شود اما راهیابی خانم لوپن به دور دوم و کسب بیش از ۴۰ درصد آرا از سوی رهبر این حزب راستگرای افراطی از این واقعیت پرده برداشت که تندورها در سالهای اخیر در قاره سبز محبوبیت افزونتری کسب کرده و گامهای بلندتری در مسیر سیاستگذاری در اتحادیه برداشتهاند.