سحر ولدبیگی یکی از بازیگران خوب ایرانی است. منبع این تصویر اینستاگرام سحر ولدبیگی است. سحر ولدبیگی هم اکنون در سینما ایران فعالیت میکند. در ادامه تصویری جدید از سحر ولدبیگی را ملاحظه میکنید.
پدر سحر ولدبیگی
مسعود ولدبیگی پدر سحر ولدبیگی، بازیگر است. ولدبیگی کار چهره پردازی را همراه با بازی در تئاتر از (1347) در تئاتر «جامعه باربد»، آغاز کرد. وی از سال (1349) با «عروس بیانکا» ساخته ی شاپور قریب وارد عرصه ی چهره پردازی در سینما شد.
مسعود ولدبیگی، نامزدی دریافت سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی از دوره ی بیست ودوم جشنواره ی فیلم فجر برای فیلم «دوئل» (1382)، سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی از یازدهمین دوره ی جشنواره ی فیلم فجر برای فیلم «از کرخه تا راین» (1371) و سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی از دوره ی نهم جشنواره ی فیلم فجر برای فیلم «پرده ی آخر» (1369)، را در کارنامه دارد.
همسر سحر ولد بیگی
نیما فلاح متولد 1351 تهران دارای مدرک کارشناسی گرافیک مطبوعاتی است او بازی در تلویزیون را با نقش دستیار درک (هنرا) در مجموعه طنز ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری آغاز کرد و پس از چند سال وقفه دوباره با مهران مدیری در برنامه جنگ 77 فعالیت بازیگری اش را ادامه داد.
بعضی نام ها و واژه ها هستند که به دنبال خودشان نام و واژه ای را به دنبال می آورند و به نوع همیشه در کنار هم معنا و وزن مناسب را پیدا می کنند. اگر به این دست عناوین ترکیبی از منظر اشخاص نگاه کنیم بعضی اسامی هم همیشه در کنار هم معنای دقیق تر و کامل تری دارند. «سحر ولدبیگی و نیما فلاح» یکی از همین ترکیب های خاص هستند که همیشه به زبان آوردن نام یکی از آنها مترادف با به ذهن آوردن نام آن دیگری است.
زوجی که همین تیرماه زندگی مشترک شان وارد سال چهاردهم خود می شود. بی حاشیه بودن و شادابی بارزترین وجه زندگی آنهاست. دو عاملی که به زندگی آنها در این سال ها قوام لازم را داده و باعث شده آن باور همیشگی «زندگی زوج های هنری دوام ندارد»، شکست سختی بخورد.
ماجرای آشنایی تا ازدواج سحر ولد بیگی و نیما فلاح
سحر ولدبیگی و نیما فلاح دو بازیگر سینما و تلویزیون، 14 سالی است که زندگی مشترک خود را آغاز کرده اند
این موضوع به زمانی بازمی گردد که ما در مجموعه رستوران خانوادگی با هم کار می کردیم. به مرور زمان نوع نگاه ما به یکدیگر تغییر کرد و بیشتر همدیگر را زیر نظر گرفتیم. در آن کار نقش مقابل هم بودیم که در سریال همه خانواده تلاش می کردند تا با هم ازدواج کنیم ولی ما نمی پذیرفتیم.
جالب اینجاست که بعد از آن سریال این اتفاق به صورت واقعی افتاد و در 1/4/82 یعنی درست در روز تولدم با هم ازدواج کردیم. البته من و نیما اصراری نداشتیم که حتما جشن عروسی برگزار کنیم شاید در دوران بازیگری این اتفاق به صورت نمایشی بارها برای ما افتاده بود و این موضوع دیگر برای ما جذابیتی نداشت.
به نظرم در مراسم عروسی به تنها کسی که خوش نمی گذرد خود عروس و داماد است. برای همین خانواده ما نیز با این خواسته ما کنار آمدند و با یک مهمانی بسیار ساده خانوادگی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
ارسال نظر