به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، این روزها با انتخاب حسن روحانی، به عنوان رئیس جمهور جدید ایران، حال و هوای حوزه های مختلف مدیریتی کشور برای انتخاب وزیران از سوی رئیس جمهور منتخب مورد توجه شهروندان ایرانی قرار گرفته است.

در میان اهالی ورزش نیز انتخاب وزیر ورزش یکی از مهم ترین بحث ها است و هر روز گزینه های جدیدی از سوی طیف خاصی به جامعه ورزش معرفی می شود.

علاوه بر انتخاب وزیر ورزش جدید، یک نکته حیاتی و اساسی در دل این ماجرا مطرح شده است و موضوع اصلی این است که وزیر ورزش آینده چه ویژگی هایی باید داشته باشد و شاخص ها برای معرفی شخص اول ورزش ایران باید چه شاخص هایی داشته باشد.

در همین زمینه خبرگزاری فارس به سراغ امیر واعظ آشتیانی، مدیرعامل سابق باشگاه استقلال و رئیس سابق فدراسیون دوچرخه سواری و همچنین حسن غفوری فرد، رئیس سابق سازما تربیت بدنی رفته و با دعوت از آنها زوایای پنهان انتخاب وزیر ورزش را مورد کنکاش قرار داده که در زیر اظهارات کارشناسان را می خوانیم:

با توجه به حساسیت موضوع دوست داریم بدانیم که وزیر ورزش آینده چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

غفوری فرد: بنده انتخاب دکتر حسن روحانی را هم به عنوان رئیس جمهور منتخب تبریک می گویم. خوشبختانه این انتخاب باعث شد یک موج شادی و نشاط خوبی در کشور برقرار شود. شادی که شاید در چند سال اخیر کمتر بود، فضا فضای شاد و پرنشاطی است حتماً انشاءالله نتایج خوبی هم در پی خواهد داشت.

در مورد انتخاب وزیر ورزش باید بگویم که اولاً رئیس جمهور مسئولیت اول را دارد و اولین نقش را باید در انتخاب داشته باشد، طبیعتاً کسی باید انتخاب شود که با رئیس جمهور هماهنگ باشد. قبلاً رئیس جمهور ورزش گرچه معاون رئیس جمهور بود اما در هیأت دولت حق رأی نداشت، در دنیا معاون رئیس جمهور معمولاً و عرفاً بالاتر از وزیر است، اما در ایران طبق قانون اساسی تنها رئیس جمهور و وزرا حق رأی دارند بنابراین در آن سال ها وقتی که قرار بود بودجه ورزش هم مطرح و تعیین شود رئیس ورزش می توانست صحبت کند ولی حق رأی نداشت. جالب که وقتی من رئیس سازمان تربیت بدنی بودم آقای هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهور وقت) یک کمیته ۳ نفره را تعیین کرد. من بودم، رئیس سازمان برنامه بودجه و یکی از وزرا، که در مورد بودجه ورزش تصمیم بگیرند. در این داستان رای من یکی بود و رای آن آقای معاون رئیس جمهور هم یکی بود اما در رأی گیری من رأی ندادم، از آن کمیته ۳ نفره، دو نفر رأی دادند. قبل از اینکه من رئیس سازمان تربیت بدنی شوم اوضاع بدتر بود و قرار نبود رئیس سازمان تربیت بدنی، معاون رئیس جمهور شود، وقتی که به من پیشنهاد دادند رئیس سازمان تربیت بدنی شوم برای پذیرش این پست ۲ شرط گذاشتم، شرط اولی این بود که رئیس ورزش باید معاون رئیس جمهور بشود، درست آن زمان همزمان شد با تغییر قانون اساسی و حذف نخست وزیر. قبلاً رئیس ورزش معاون نخست وزیر بود، چون نخست وزیر حذف شد معاونش هم حذف شد و بنابراین قرار نبود رئیس ورزش معاون رئیس جمهور شود، یکی از شرط های من برای پذیرش ریاست سازمان تربیت بدنی این بود رئیس ورزش معاون رئیس جمهور هم بشود که این شرط قبول شد و خوشبختانه برای برخی از سازمان های دیگر هم مهم بود، به همین دلیل رئیس سازمان انرژی اتمی هم معاون رئیس جمهور شد، رئیس محیط زیست هم معاون رئیس جمهور شد. یعنی این کمکی بود که ورزش به سازمان های دیگر کرد شرط دوم هم این بود که رئیس ورزش باید در جلسات هیأت دولت شرکت کند. حداقل بتواند صحبت هایش در آنجا بیان کند که این هم برای اولین بار انجام شد. من از همان موقع هم که در مجلس پنجم نماینده بودم، پیگیر بودم که اگر ورزش می خواهد ارتقا پیدا کند رئیس ورزش باید در هیأت دولت حق رأی داشته باشد.

طبق قانون اساسی وقت وزیر می تواند حق رأی داشته باشد، این را ما در مجلس پنجم هم پیگیری کردیم، ولی به نتیجه نرسیدیم. بالاخره در مجلس هشتم تصویب شد که سازمان تربیت بدنی به وزارتخانه تغییر کند. الان وزیر ورزش طبق قانون اساسی نه تنها در خصوص مسائل ورزش بلکه در تمامی مسائل مملکت هم حق دخالت دارد و هم مسئولیت دارد، یعنی هر تصمیمی که در هیأت دولت گرفته می شود تمام وزرا در مورد آن مسئولیت و نقش دارند. بنابراین وزیر ورزش در همه مسائل می تواند نظر و رأی بدهد.

پس اولین شرطش این است که با کابینه شخص رئیس جمهور هماهنگ باشد، یک شرایط کلی هم دارد که بالاخره در قانون اساسی مشخص است، از جمله اعتقاد به قانون اساسی، تابعیت ولایت فقیه و… که شرایط کلی است. اما دستگاه وزارت ورزش که به خصوص امور جوانان هم به آن اضافه شده یک دستگاه بسیار تخصصی است. اولین شرط این است شخصی که می خواهد وزیر ورزش شود باید با ورزش آ شنا باشد، اینکه می گویم باید با ورزش آشنا باشد، الزاماً به این معنی نیست که حتماً باید قهرمان ملی باشد، ممکن است یک نفر در یک رشته ورزشب قهرمان ملی باشد ولی از ورزش های دیگر اطلاعاتی نداشته باشد، من برای نمونه عرض بکنم که چند سال پیش اعلام شد که یک قهرمان ملی کاراته در دریاچه آزادی غرق شد. یک قهرمان ملی بود و مدال جهانی کاراته را هم داشت، ولی در شنا مهارت نداشت و نتوانسته بود در یک دریاچه کم عمق خودش را نجات دهد، پس باید یک نفر وزیر ورزش شود که با کلیت ورزش آشنا باشد.

عرض کردم الزاماً به این معنی نیست که حتماً قهرمان رشته ورزشی باشد، ممکن است اصلاً قهرمان ملی نباشد اما در کل با امور ورزش آشنا باشد و بعد هم با مسئله جوانان که مشکلاتی است. به هر حال کشور ما کشور جوانی است و رسیدگی به امور جوانان بسیار مهم است و جدا از ورزش، مسائل جوانان بخش های مختلفی دارد، که حالا با وزارت ورزش ادغام شده و اینکه این موضوع خوب است یا بد؛ من نمی دانم. مسئله آنها با هم خیلی فرق دارد، بنابراین یکی از شرایط مهم این است که علاوه بر مدیریت، با ورزش مملکت و ورزش جهانی هم کاملاً آشنا باشد. این هم نکته دوم.

نکته سوم هم اینکه انگیزه کار داشته باشد، ما زمانی در مدیریت ورزش مان مدیر کلی داشتیم که حتی می ترسید برود سالن ورزشی و مسابقات را تماشا کند، در اتاقش یک دریچه درست کرده بود و از دریچه اتاقش ایستاده مسابقات را می دید. باید انگیزه داشته باشد، بعد بتواند با جوانان جوش بخورد.

  این انگیزه دوپهلو است. آیا وزیر ورزش باید هم جوان و هم با انگیزه باشد، پس بحث تجربه چه می شود؟

غفوری فرد: من نه با جوانگرایی مخالفم، نه با استفاده از افراد باتجربه. معمولاً در کارهای معمولی هم ترکیبی از این دو را مدنظر می گیرند، یعنی یک کشور را نمی شود فقط با جوانان اداره کرد و نه می شود فقط با تجربه بزرگان.

بالاخره تجربه بزرگان همراه با شور، نشاط، توان، عزم، اراده و انگیزه های جوانان کارساز است. بنابراین بایستی که دولت جدید ترکیبی از این دو باشد؛ هم جوانان بتوانند نماینده خودشان را داشته باشند، هم بالاخره افرادی که صاحب تجربه هستند.

علاوه بر یک وزیر به عنوان یکی از اعضای کابینه باید به مسائل سیاسی، مسائل داخلی و خارجی آشنا باشد و در تصمیم گیری ها همه موارد را لحاظ قرار دهد.

  آقای واعظ آشتیانی نظر شما در مورد شاخص ها برای وزیر ورزش آینده وزارت ورزش و جوانان چیست؟

واعظ آشتیانی: نکته ای را که بنده می خواهم خدمتتان عرض کنم، مدیر، مدبر و تعهد شاخص اصلی است. وقتی ما می گوییم مدیر و مدبر، چه بسا خیلی ها این شعار را می دهند و در حین حال خودشان را هم در همین چارچوب مدیر و مدبر می دانند! یعنی شما کمتر کسی را پیدا می کنید که بگوید من مدیر یا احیا مدبر نیستم، لذا مدیر و مدبر بودن یک فاکتور اصلی است برای تمامی مسئولینی که در تمامی رده های کشور از جمله مسئولیت وزارت ورزش را می خواهند بگیرند.

فاکتور بعدی تعهد است؛ من فکر می کنم که در قالب مدیر و مدبر بودن تعهد یک نفش اساسی را ایفا می کند، یعنی این تعهد که مدیر را به سمت سویی حرکت می دهد، با توجه به داشته های مدیر بودن و مدبر بودنش که برود به سمت سازندگی، برود به سمت اینکه نامطلوب را به مطلوب تبدیل بکند و خود بحث تعهد می تواند در کنار مدیر و مدبر بودن بسیار اثربخش باشد اما توانایی و شجاعت هم می تواند بسیار مهم باشد.

امروزه ما شاهد هستیم نه تنها در عرصه ورزش، بلکه در عرصه های دیگر هم بده و بستان های پشت پرده و لابی ها صورت می گیرد، دو ماندگاری برخی مدیران، چه در سطوح بالا، چه در سطوح پایین، در لابی و در بده و بستان کردن است و این لابی ها یا گروهی یا فردی است و همین ها ضربه می زد و اجازه نمی دهد یک تشکیلات در مسیر صحیح خودش حرکت بکند، پس شجاعت برای یک مدیر در کنار تعهد فاکتور بسیار اثربخش خواهد بود و این شجاعت به معنی این نیست که ما پرده دری کنیم یا از خط قرمز های مدیریتی را عبور کنیم؛ نخیر. شجاعت در حقیقت سلامت کار کردن است، ما می توانیم شجاعت را در سلامت تعریف بهتری برایش داشته باشیم، از این رو وزیر ورزش آینده ضمن داشتن چنین فاکتورهایی می تواند مشاوران آگاه و شجاع را برای خود انتخاب کند که بسیار هم حائز اهمیت است.

وقتی یک وزیری خودش از شجاعت لازم برخوردار باشد قطعاً باید کسانی در کنار خودش به عنوان مشاور انتخاب می کند که در مشورت در کارها هم آگاهی خوبی نسبت به آن تشکیلات داشته باشد و هم اینکه سعی بکند مشاوره هایی بدهند که خودشان یا اطرافیانشان از آن مشورت سود ببرند و در این زمینه امام علی (ع) فرمایشات وسیعی دارند.

هیچ دلیلی ندارد وزیر ورزش ورزشی باشد، وقتی می گوییم مدیر، مدبر، متعهد و در حین حال شجاعت و انتخاب مشاورین صادق و شجاع تمام این مشکلات را حل می کند. ضمن اینکه در اصول مدیریتی علما که امروز در دنیا از آن استفاده می کنند و ما با وجود آنکه که مدیریت هایمان سلیقه ای است ولی در عین حال هرازگاهی برخی از مدیران از این مدیریت علما بهره می برند. آن چیزی که وجود دارد این مدیران پایه هستند که باید از تخصص بیشتری برخوردار باشند و قدرت برنامه ریزی شان طبق یک جدولی که وجود دارد کمتر است، یعنی وظیفه برنامه ریزی در مدیران پایه کمتر است، ولی سطح تخصص شان بالا است. مدیران عالی و مدیران ارشد سطح تخصص شان پایین است، اما فضا و برنامه ریزی شان بالا است. یعنی کارهای تخصصی شان را همه مدیران پایه انجام می دهند و باید انجام بدهند و این مدیران ارشد هستند که یافته ها و برنامه هایی که از پایین براساس آن سیاست کلانی که وجود دارد بر آن وزارتخانه حالا وزارت ورزش یا هر وزارتخانه ای دیگر، قدرت برنامه ریزی در سطح بالا با کمک مشاورین و کارشناس هست که این مدیر را تبدیل به یک مدیر مدبر و توانا می کند.

در هیچ جای دنیا شما نمی بینید که وزیر یک رشته ای متخصص آن را داشته باشد، البته می گویم هیچ جای دنیا دیده نمی شود به طور قطع نه، ولی اصول امروز در دنیا کار مدیریتی را مدیران انجام می دهند. این بحث هایی که رایج است در برخی افراد که مطرح می کنند ورزش را دست ورزشی ها بسپارید این بزرگ ترین خطا است و این حرفی که به اعتقاد من در پس آن یک منافع بزرگ برای گروهی خوابیده و در نظر گرفته شده است، چرا که اگر اعتقاد داریم ورزش امروز علم است، ورزش امروز اقتصاد است، فرهنگ است، اجتماع است، نشاط و شادابی است، سلامتی جامعه است و حتی از فرصت ورزش به عنوان یک ابزار استفاده سیاسی می شود. دیگر معنی ندارد ما بگوییم ورزش را به دست ورزشی ها بسپاریم، مگر الان ورزش دست ورزشی ها نیست؟ !

من می خواهم سؤال کنم مگر الان ورزش دست ورزشی ها نیست؟ ! مگر مربی یک باشگاه یا مربی یک تیم ملی را مثلاً فرض بفرمایید کارگر سوپر مارکت را می گذارند؟ یا پسرخاله فلان مدیر را می گذارند؟ این حرف ها، حرف های انحرافی است. اینها یک حرف هایی است که عده ای احساس می کنند اگر افراد مدیر و مدبر به فضای ورزش اضافه بشوند به راحتی تشخیص می دهند که اتفاقات و پیرامون هایی که در ورزش ایجاد شده تحت عنوان مافیا! اینها شناسایی می شود، این افراد برای اینکه جایشان در ورزش تنگ نشود و منافعشان مخدوش نشود یا به تعبیری منافعشان به خطر نیفتد می آیند حرف های اینگونه ای که مربوط به ۴ دهه قبل گذشته است مطرح می کنند.

بله، ۴ دهه قبل در این مملکت مردم ورزش را برای ورزش انجام می دادند، ولی امروزی که تو دنیا از بابت ورزش ۴۰۰ میلیارد یورو گردش پول دارد که یک بخش اعظم اقتصاد دنیا به این قضیه اختصاص پیدا کرده و از کنار ورزش اشتغال فراوان ایجاد شده، از کنار ورزش کمپانی های بزرگی فعال شده اند، کارخانجات بزرگی ایجاد شده، دیگر نمی توان گفت ورزش را به دست ورزشی ها سپرد. البته من همیشه تأکید کرده ام از ورود بی لیاقت ها به ورزش جلوگیری کنید، از ورود آدم های سیاسی کار و سیاسی باز باید جلوگیری کنید، نه تنها ورزش، در هر عرصه ای، تنها این ورزش نیست که ما این حرف را بزنیم. در هر عرصه ای که شما بخواهید ورود کنید، مثل اینکه یک فردی آگاهی به مسائل تولید و صنعت ندارد به این عرصه ورود پیدا کند، بعد باند درست کند، باند غیرتخصصی و آن صنعت و آن تولید موردنظر را تخریب کند، طبیعتاً این مضر است.

ما اتفاقاً باید بگویم که ورزش امروز چه در دنیا و چه در ایران که داریم دنبال می کنیم ماحصل یک کار فرهنگی است، یک کار اقتصادی است، یک کار اجتماعی است، یک کار سیاسی است. شما می بینید والیبال ما می آید یک موفقیتی هایی را به دست می آورد شور و شعفی را در جامعه ایجاد می کند، این شور شعف تبعات سیاسی و بین المللی هم دارد. این شور و شعف فقط برای داخل کشور نیست بلکه این موفقیت می تواند رئیس فدراسیون ما را در انتخابات جهانی به موفقیت هایی برساند. پس ببینید خیلی مهم است که یک وزیر ورزش که می خواهد انتخاب شود حتماً نباید ورزشی باشد حالا یک فردی است ورزشی است، تحصیل کرده است، آگاهی بسیار خوبی دارد، توانمندی دارد، سوابقش نشان داده در کارش موفق بوده است، این هم در یک کف ترازو قرار می گیرد. من مخالف این نیستم که احیاناً بگویم ورزشی ها نباید باشند، بله، ولی این دیوارکشی کردند و این حرف ها را مطرح کردند که ورزش را به دست ورزشی بدهید، من حتی در چند مصاحبه ام گفتم برخی از سیاسیون ما هم تحت تأثیر قرار گرفته بودند و مصاحبه هایشان می گفتند بله ورزش را بدهیم به دست ورزشی ها. ولی امروز خوشحالم می بینم برخی سیاسی ها موضع شان تغییر کرده است. متوجه شدند که ورزش را باید به دست مدیر، مدبر و متعهد باشد.

  آقای غفوری فرد چرا این روزها شاخص ها برای انتخاب وزیر ورزش به یک دغدغه مهم تبدیل شده و همه نگران انتخابی مدیری بعدی ورزش هستند؟

غفوری فرد: بحث شاخص ها همیشه بوده و هست، هر موقع انتخابی هست این بحث ها هم پیش می آید.

راجع به انتخاب وزرا هم طبیعی است که چنین ملاک هایی به وجود آید، راجع به نمایندگان مجلس و نمایندگان شورای شهر هم است. من یادم هست وقتی آقای محمد خاتمی رئیس جمهور شدند ایشان گفتند من یک تیم داشتم ۳۵ شاخص تعریف کردند و ۴۰۰-۳۰۰ نفر را بر اساس این ۳۵ شاخص می سنجیم، اما سنسور به این بزرگی را هیچ کامپیوتری جواب نمی دهد، ضمن اینکه شاخص ها هم تا حد خیلی زیادی مشخص هستند. همان طور که آقای واعظ آشتیانی گفتند، بالاخره آن فردی که می خواهد بیاید وزیر ورزش شود باید مدیر، مدبر باشد. سابقه مدیریت داشته باشد، می خواهم بگویم شاخص ها مشخص است مشکل اینجا نیست، مشکل معمولاً اینجاست که وقتی می خواهند این شاخص ها را منطبق کنند با مصادیق آن وقت از درونش خیلی حرف در می آید.

مثلا برای تطبیق شاخص این سوال ها پیدا می شود که این شاخص ها که گفتید آیا این مدیر دارا است یا نه؟

این آقا که گفتید باید در مدیریت قبلی خود موفق باشد آیا در مدیریت قبلی خود موفق بوده یا نه؟ الان خودتان آیا می توانید به این نتیجه برسید که این همه مدیر که در ورزش بوده اند کدامشان موفق بوده اند کدامشان موفق نبودند؟ اصلاً می شود چنین جمع بندی کرد؟

به طور نمونه الان دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد تمام شده الان توافق است که ایشان موفق بوده یا نبوده؟

اصلاً اتفاق نظری وجود ندارد، بعضی ها معتقدند ایشان (احمدی نژاد) بسیار بسیار موفق بوده، خودش معتقد است به اندازه ۶۰ سال یا ۱۲۰ سال گذشته کار کرده و گزارشاتی هم در این ارتباط می دهند، بعضی ها هم برعکس.

شما می توانید بگویید دوره ریاست جمهوری خاتمی او موفق بوده یا نه؟ اتفاق نظر است دوره آقای هاشمی او موفق بوده یا نبوده؟

  اتفاق نظری وجود ندارد، ولی یک بحثی در ورزش است؛ همان طور که آقای واعظ آشتیانی اشاره داشتند آنقدر این بحث لابی گری زیاد است یا سیاسی بازی بوده که این روزها امید کمی در مدیریت صحیح ورزش دیده می شود.

غفوری فرد: بنده در وهله نخست یک موضوع را بیان کنم تا بحث عامل شود، الان در دانشگاه ها مثلاً وزیر علوم است، آیا وزیر علوم موفق بوده یا نبوده؟

حتی در خود دانشگاه امیرکبیر بپرسید آیا این رئیس دانشگاه موفق بوده یا نبوده کسی به جمع بندی واحدی نمیرسد.

به همین دلیل اگر بخواهیم شجاعت و شاخص ها را با مصادیق تطبیق کنیم کار بسیار مشکلی است. بحث دیگر اینکه در ورزش منافع بسیار بسیار بالایی وجود دارد. پول های کلانی ردوبدل می شود. در هیچ دستگاه دیگری اینطور نیست.

یادم هست زمانی یک مربی تیم ملی به من گفت اگر اسم فلان آقا را فقط یک بار جزو دعوت شده ها قرار دهم فقط ۲۰۰ میلیون تومان قیمتش بالا می رود. فقط یک بار نامش را جزو ۳۰ نفر قرار بدهم؛ این برای چند سال پیش است و هیچ کار هم نکنم و او را بازی هم ندهم ۲۰۰ میلیون قیمتش بالا می رود. هیچ دستگاهی دیگر تا این اندازه امکانات، چه پول، چه موقعیت، چه پست جهانی ندارد. تا به این راحتی و به این بی حساب و کتابی پول درونش هزینه شود.

شما الان دلالی فوتبال را می بینید چه آشوبی شده است یا بحث مربیان منشوری که مطرح شده، اینها در هیچ کجای دیگر نیست. من به یکی از فدراسیون های ورزشی رفتم یک لیست شاید ۱۰۰ نفره دادند که اینها خبرنگاران روزنامه ها هستند که از فدراسیون حقوق می گیرند، به اسم کار فرهنگی. حالا رئیس فدراسیون بیاید اسم ۵ نفر را خط بزند، شمر بن ذوالجوشن خواهد بود ولی به ۱۰ تا روزنامه دیگر پول بدهد همه چیز در شرایط ایده آل خواهد بود. زمانی که خود من رئیس سازمان تربیت بدنی بودم یک آقایی بود اسمش را نمی برم بعدها برای همین کارهایش به زندان افتاد یک مقاله می نوشت مثلاً در تعریف آقای واعظ آشتیانی، که چقدر به به و چه چه در آن بود بعد از آن با مراجعه به آقای واعظ آشتیانی از او حق الحساب می خواست.

دکتر واعظ آشتیانی حق الحساب را می داد این کار ادامه داشت اما نمی داد هفته بعد ایشان بدترین مدیر می شد.

در هیچ دستگاهی اینطوری نیست. دستگاه ورزش اولا که خواننده اخبارش و علاقمندانش از سایر حوزه ها بیشتر است. یک موقع و حتی من رئیس سازمان تربیت بدنی بودم خدمت مقام معظم رهبری بودیم به ایشان گفتم من رشته ام هسته ای با این همه تخصص یا مقاله می نویسم حداکثر ۵۰۰ نفر در ایران را می خوانند ولی یک آقای دیپلمه است یک مطلب در مورد علی دایی یا علی پروین می نویسد چند میلیون نفر آن را می خوانند، به طوری که عقاید جامعه را می تواند با همین یک مقاله شکل بدهد.

این در مورد تأثیر گذاری، تأثیرگذاری سیاسی و تأثیرگذاری اقتصادی هم دارد. عرض کردم پول هایی که در فوتبال هزینه می شود همین دلالی فوتبال، ما به یک نفر در اروپا گفتیم چه کار می کنی؟ گفت من بازیکن ترانسفر می کنم، گفتم ترانسفر یعنی چی؟ گفت بازیکن از تیمی به تیم دیگر جابه جا می کنم اگر یک بازیکن جابه جا کنم ۲۰۰ میلیون تومان سود می کنم، بنابراین مافیای که واعظ آشتیانی گفتند هست. این مسئله در ورزش بالاترین جایگاه را دارد و در هیچ جا هم اینطور نیست. به همین علت هم می ترسند اگر وزیر ورزش یک فرد شجاع، آدم تصمیم گیر باشد. از تهدید نترسد، باج ندهد نان یک عده ای بریده شود این واقعیت است، بنابراین ترجیح می دهد حالا در راستای منافع خودش کار کنند. در غیر این صورت همان طور که آقای واعظ آشتیانی گفت مگر الان ورزش ها دست ورزشی ها نیست؟ الان تیم ملی والیبال سرمربی اش یک مربی مشهور والیبال جهان بر عهده دارد. در کادر مربی گری نمی شود فرد غیرمتخصص به کار برد اما در رأس دستگاه ورزش همانطور که عرض کردم الزاماً اگر یک قهرمان ملی، رشته تربیت بدنی تحصیل کرده باشد و مدیریت هم بلد باشد چه بهتر از او در مدیریت ورزش استفاده شود اما نه اینکه به فرمی داشتن فوق لیسانس تربیت بدنی یا قهرمان ملی بودن او دستگاه ورزش را با این تشکیلات که امور جوانان هم جزوش است این کار بسیار بسیار سختی است. برای همین است که واقعاً در این جاها الان منافع غیرمشروع یک عده زیادی در خطر است و آنها می خواهند خود تصمیم گیرنده امور باشند.

  این روزها بسیاری از اهالی ورزش به همین خاطر نگران هستند. چه کار کنیم وزیر ورزش بعدی با لابی و سیاست بازی انتخاب نشود؟

غفوری فرد: اگر یک نفر باشد که بتواند این منابع را تأمین بکند خوب خواهد بود؛ اگر نباشد اتفاقات دیگری رخ می دهد. من نمی خواهم همه رسانه ها را مورد خطاب قرار دهم بسیاری از رسانه ها پاک هستند اما چند نفر در دستگاه هستند با اقدامات غیرمعقول خود دستگاه را خراب می کنند. من به هیچ کدام از رسانه ها از جمله نوشتاری، گفتاری و… نمی خواهم تهمت بزنم، در ورزش آدم های سالم بسیار زیاد هستند منتها عرض کردم بالاخره یک عده داروغه صفت هایی هستند که در ورزش وجود دارند، هر جا هم پول بیشتر است آنجا بیشترند. الان فوتبال بودند، چند روز دیگر به والیبال هم می آیند چرا که این رشته هم رونق می گیرد و امکانات زیاد دارد. بسکتبال همین طور خواهد بود. در کل هر جا ببینند امکانات بیشتر است افراد سودجو هم اضافه می شوند، اما این منافع نامشروع خودشان هستند و بسیاری از ناهنجاری از اینها است. البته یک عده هم هستند صادقانه دارند کار می کنند و یک عده هم نظرشان صادقانه است و نظرشان شاید این باشد کسی که می خواهد در پست مدیریت ورزشی کار کند.

بالاخره انتخاب وزیر ورزش یک بحث علمی خواهد بود و هستند افرادی که با حرف های صادقانه به انتخاب وزیر ورزش می توانند کمک کنند.

  آقای آشتیانی برای مقابله با اینکه وزیر بعدی با لابی یا همان سیاست بازی یا خیلی دیگر از مسائل انتخاب نشود، راهکاری دارید؟

واعظ آشتیانی: یک واقعیت وجود دارد که نمی تواند در چنین انتخاباتی بحث لابی گری را نادیده گرفت. منتها لابی از بُعد مثبت می شود نگاه کرد و هم از بُعد منفی. بُعد مثبتش اینکه فردی است امکان دارد شناخته شده نباشد، امکان دارد توانمندی های خوبی داشته باشد یا اصلاً آدم شناخته شده ای است، ولی عده ای می آیند حمایت می کنند به جهت اینکه می گویند این آدم در گذشته اش اثرگذار بوده، گذشته مثبتی داشته، این پیشنهاد می شود، خوب است ولی یک وقتی است می آیند با لابی گری آدمی که نه عقبه اثرگذاری داشته و بیشتر مشهور بوده به اینکه لابی کند و خودش را حفظ کند و امروزه آدم ها برای اینکه صندلی های خودشان را حفظ کنند کاری لابی گری را به خوبی انجام می دهند و نمی توانند صندلی شان را حفظ کنند و این یک آفت است، این یک اشکال اساسی که دولت جدید باید برود به سمت اینکه در عرصه های مختلف با این موضوع مقابله کند. وقتی که آقای حسن روحانی می گوید من بر اساس شایسته سالاری انتخاب می کنم این شایسته سالاری را ایشان اجرا بکند، وقتی ایشان اجرا بکند مسئولانی که انتخاب می کند آنها هم موظف می شوند افراد زیرمجموعه شان را با شایسته سالاری انتخاب بکنند، پس ما نتیجه گیری می کنیم لابی از نگاه مثبت بسیار می تواند خوب باشد، برای معرفی یک فرد توانمند و توانا در این ارتباط.

  در همه انتخاب های دنیا هم بحث لابی در مسیر مثبتش انجام می شود، اما در ورزش کشور اکثرلابی ها از بعد منفی بوده اند.

واعظ آشتیانی: ما به دنیا کاری نداریم، حالا امروز ما می گوییم لابی، می توانیم از کلمه دیگری استفاده کنیم، معرفی یک فرد مثبت و توانا که می تواند کمک بکند. گذشته و عقبه فردی که انتخاب می شود بسیار باید حائز اهمیت باشد و عقبه ای که متصل به امروز است این خیلی مهمه؛ اتصال به امروز باشد نه اینکه فرض بگیرد یک کسی ۴۰ سال پیش، ۳۰ سال پیش، یک سابقه ای را داشته، بگوییم امروز هم می تواند مدیریت قوی گذشته را داشته باشد.

یک نکته ای که نباید فراموش کرد حالا هم کلمه انگلیسی و فارسی آن را می گویم توجه به سیلورهید (silver head) یعنی مو نقره ها یا مو سفیدهای خودمان است. این خیلی مهم است، حضرت علی (ع) به تجربه بسیار تأکید می کنند، یعنی شما علم را با تجربه را باید حائز کنید، منتها تجربه داریم تا تجربه، هر تجربه ای تجربه نیست. تجربه ای که با روز حرکت کرده آمده و امروز این تجربه مو نقره ای ها یا مو سفیدها حاصل یک تلاش چندین ساله است که باید به خوبی از تجربه اش استفاده شود.

اگر وزرای ما در تخصص های مختلف از جمله ورزش استفاده درست از این دسته افراد داشته باشند در کنار علمی که وجود دارد ما می توانیم به نتایج خوبی برسیم، اما من می خواهم یک نکته ای را عرض کنم؛ شاید از بحث یک مقدار خارج شویم، ما اصلاً در ورزش دنبال یک هدف گمشده ایم، ما اصلاً نمی دانیم از این ورزش چه می خواهیم؟

چی می خواهیم؟

واعظ آشتیانی: نه قبل از انقلاب می دانستیم از ورزش چه می خواهیم و نه بعد از انقلاب.

آقا ما اصلاً از ورزش چی می خواهیم؟ ما دچار یک هدف گمشده ای شده ایم، من یک دفعه وضعیت ورزش مان را تشبیه کردیم به یک بیماری تحت عنوان بیماری" اوتیسم" .

بیماری اوتیسم زمانی حادث می شود که یک بچه ای وقتی به دنیا می آید اگر فرایند رشدش را تا زبان باز کند و راه برود به خوبی طی نکند آن بچه مبتلا به بیماری اوتیسم می شود یعنی یک جا نقص دارد، اگر نشستن نیاموخت یا احیاناً ایستادن را نیاموخت، این بچه دچار یک بیماری می شود.

ورزش ما مبتلا به یک بیماری تحت عنوان « اوتیسم» شده، چرا؟ برای اینکه ما ندانستیم که باید پایه و اساس ورزش کشور ورزش همگانی است، ما بدون ورزش همگانی آمدیم ورزش قهرمانی! از قهرمانی هم ناشیانه و خام پریدیم به حرفه گری، دچار این بیماری « اوتیسم» شدیم و نمی دانیم از ورزش چه می خواهیم؟

دولت جدید باید تعریف کند از ورزش برای کشور چی می خواهد؟ این تعریف خیلی مهم است. عده ای مدعی شدند ما طرح جامع داشتیم، هزینه آنچنانی هم کردیم، ولی گذاشتند خاک خورد، همان آنهایی که گذاشتند خاک خورد اشتباه کردند، هم کسانی که این برنامه را نوشتند و فکر می کنند وحی منزل بوده آنها هم باید بدانند این طرح ایرادهایی دارد. من به عنوان کسی که طرح جامع را خوانده عرض می کنم این طرح نواقصی دارد. این نواقص را ای کاش نمی گذاشتند خاک بخورد، می گذاشتند افراد خبره بیایند رفع نواقص بکنند تکلیف ورزش کشور را روشن بکنند. بنده نه به عنوان یک متخصص ورزش، بنده به عنوان یک آدمی که کار مدیریتی کرده، مسائل مدیریتی را تحلیل می کند، احیاناً مسائل اقتصادی مربوطه را تحلیل می کند می خواهم عرض بکنم ما باید تکلیف مان روشن شود از ورزش چه می خواهیم؟ ما دنبال یک هدف گمشده ایم، هدف گمشده را باید تکلیفش را روشن کنیم. امروز اگر دنیا به توسعه ای رسیده از توسعه ورزش همگانی اش رسیده، متأسفانه در کشورهای توسعه یافته همیشه سعی می کنند به دنبال علت بروند، در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به دنبال مقصر می روند، تفاوت ما این است ما در کشور همه اش می گردیم مقصر کیه؟ و این تبدیل به یک فرهنگ شده، شما وقتی می بینید یک کسی مسئولیت در یک سازمانی می گیرد ادعا می کند من یک مخروبه ای را تحویل گرفتم، یکی دیگر می گوید من اینجا را با هزار بدبختی اداره کردم و این قبیل مسائل و ایشان هم می رفت نفر بعدی هم می آیید همین رویه دارد و انگار یک سناریو تکراری است، همیشه به دنبال مقصر هستیم و همین به دنبال مقصر بودنمان که ما را همچنان ایستا نگه داشته البته ای کاش حالت ایستا داشتیم، ما از حالت ایستایی داریم عقب گرد می کنیم و این مشکلی است که ما داریم و فکر می کنم برای اینکه بتوانیم تکلیف ورزش را روشن بکنیم ابتدا انتخاب وزیر ورزش کسی باشد که سعی بکند که به دنبال مقصر نگردد. بیاید به دنبال علت ها بگردد، مشکل ما کجاست و ورزش از کجا شروع بشود؟ من اعتقادم بر اینکه ورزش باید نوسازی بشود، چه از بُعد فنی و علمی، چه از بُعد فرهنگی و اجتماعی.

این بستر برای نوسازی ورزش مهیا است؟

واعظ آشتیانی: مهم این نیست که بستر فراهم است یا نه؛ مهم این است که ما شروع بکنیم نه اینکه بگویم بستر فراهم است یا نه. آنچه را که به عنوان اندوخته داریم استفاده کنیم و آنچه را که نداریم همون بحثی که به دنبال علت برویم. آنچه را که نداریم بیاییم با برنامه ریزی با توجه به توانایی هایی که کشور دارد، نسل جوان کشور دارد، دست یابیم. الان من بحث جوان کردم شما اطمینان داشته باشید تا ۱۵ سال آینده ما این نسل دیگر برایمان تکرار نمی شود. این نسل را باید قدر بدانیم، ما وقتی می گوییم تولید تنها تولید کالا که نیست، تولید دانش، یک منابع درآمدی که سرشار از درآمد است، تولید و تربیت نیروی انسانی که ورزشکار است و نیروهای متخصص است، ما از اینها غافل هستیم یک اشاره ای من در بحث قبلی کردم گفتم وقتی ورزشی که در سال ۴۰۰ میلیارد گردش مالی دارد در این فوتبال الان در دنیا بین ۳۰ تا ۳۵ میلیارد یورو گردش اقتصادی دارد.

یکی از علت هایی که ما باید دنبال آن بگردیم این است که چرا ما در این صحنه بازار اقتصادی سهمی نداریم؟ و یک بحث دیگر دولت که باید به عنوان یک دغدغه از آن یاد بکند بحث خصوصی سازی کردن در ورزش است که در دولت آقای روحانی بحث خصوصی سازی محقق نمی شود و نباید به دنبالش بروند، بحث خصوصی سازی در ورزش یک بحث انحرافی است دلیل دارم، شما ورزش را زمانی می توانید خصوصی سازی بکنید که ورزش همگانی است محقق شده باشد.

مشتری ورزش کیست؟ مشتری ورزش مردم هستند، شما وقتی ورزش همگانی را محقق بکنید، این تجربه دنیا است که ۷۰-۶۰ سال پیش شروع کرده و امروز دارد بهره اش را می برد. ورزش همگانی از دیرباز تا به امروز به اعتقاد بنده ذاتش اقتصادی است، به این معنی اقتصادی است. وقتی افرادی بودند در گذشته که ورزشکار بودند و یا کارهای بدنی انجام می دادند از سلامتی جسمی بهتری برخوردار بودند، وقتی از سلامتی جسمی برخوردار بودند طبیعتاً هم در سبد اقتصادی فرد به لحاظ هزینه درمان کم بود و هم دولت برای آن هزینه نمی کرد و صرف اقتصادی برای دولت داشت، حالا شما بیایید این را تسرعی بدهید در جامعه.

پس ذات ورزش اقتصادی است. اگر ورزش همگانی را بروند به سمت اینکه برنامه ریزی داشته باشند محقق بکنند به مرور سبد اقتصادی مردم آن بخشی که مربوط به دارو و درمان است آرام آرام کاهش پیدا می کند دولت هزینه ای که بابت درمان و دارو می کند هزینه اش کاهش پیدا می کند، بعد این پولی کاهش پیدا می کند دولت می رود در جهت بهداشت جامعه هزینه می کند، وقتی در جهت بهداشت جامعه هزینه می کند یعنی اینکه تأمین اجتماعی را در کشور حاکم می کند و مردم آن موقع در سبد اقتصادیشان دیگر دارو درمان را کم دارند یا ندارند می آیند به جایش تفریح و ورزش را می گذارند و اینجا اینها می شوند مشتری ورزش. پس اینجا بخش خصوصی اتوماتیک وار می آید وسط. الان اینهایی که دائماً می گویند خصوصی، خصوصی اینها به اعتقاد من حرف های بیهوده است، یک بحث انحرافی و غیرمنطقی است و دولت باید بیاید تکلیف این موضوع را روشن کند ما به اشتباه فوتبال حرفه ای را شروع کردیم. فدراسیون های دیگر هم به اشتباه آمدند لیگ های خودشان را راه انداخته اند، این بزرگ ترین خطای استراتژیک بوده که می کردیم، به دلیل اینکه بتوانیم به طور مثال در فوتبال در لیگ قهرمانان آسیا حضور داشته باشیم گفتیم آقا ما حرفه ای هستیم، شب خوابیدیم صبح بیدار شدیم گفتیم ما حرفه ای شدیم، حالا واژه های حرفه ای چه مواردی است چه مسائلی دارد اینها بماند که به این بحث نمی گنجد، حالا ما بعد از آنجا است که ما می آییم به سمت قهرمانی. از ورزش همگانی که به ورزش قهرمانی می آییم، وقتی می گوییم آحاد جامعه از ورزش همگانی استفاده می کنند از پیر و جوان در ورزش همگانی هستند. منتها گروهی متخصص را می گذارند برای گروه سن خاص که از بین آنها از ورزش همگانی افراد واجد شرایط را برای ورزش قهرمانی انتخاب کنند حالا آن هم فرمول خاص خودش را دارد که ما حالا به آن نمی پردازیم من می خواهم به دولت جدید و وزیر محترم جدیدی که می خواهد بیاید عرض کنم که شما به دنبال علت بگردید، از روز اول به دنبال مقصر نگردید بروید و سعی بکنیم که راهکار را ایجاد بکنیم، هم خصوصی را بتوانیم محقق کنید البته خصوصی سازی اگر امروز دولت برود به سمت اینکه ورزش همگانی را با راهکارها و ساختار مناسب استارت بکند با توجه به تمامی پتانسیل ها حداقل ۱۰ سال وقت می برد اینکه بگویم ما ورزش همگانی را راه انداختیم از پس فردا هم می خواهیم قهرمانی را راه بیندازیم پس به سمت اهداف دیگر برویم، کارشناسی نیست. علت اینکه می گویم ورزش ما بیماری « اوتیسم» گرفته برای همین است، یعنی ما جهش نابه جا داشتیم، به بلوغ نرسیدیم ولی فکر می کنیم به بلوغ رسیدیم و اشاره بعدی که بنده کوتاه بگویم علمی کردن ورزش است، می گویند مدیریت علمی است که به ما می آموزد که چگونه هزینه ها را کم کنیم و راندمانمان را افزایش بدهیم، علم مدیریت مختصر و مفید این است آیا این کار را داریم می کنیم یا نمی کنیم؟

ادامه دارد…