به گزارش پارس نیوز، 

پرسشی که در ورطه تکرار به اندازه‌ای بزرگ و غول آسا شده که ابری ضخیم روی همه موفقیت‌ها و دستاوردهای پرسپولیس در دو فصل جاری کشیده تا کسی آنها را به یاد نیاورد. تیمی رشک برانگیز که همه رکوردها را یک تنه جابجا کرده اما حالا در سیاهچاله این پرسش کلیدی گیر افتاده و همه آنچه کاشته را بر باد می‌بیند.

پرسپولیس نیم فصل دوم لیگ هفدهم تفاوت آشکار و غیر قابل کتمانی با روزهای باشکوه دو فصل اخیر دارد. تیمی که در بعد فنی از اوج به حضیض رسیده و دیگر کسی را به وجد نمی‌آورد، استادیوم را لبریز از تماشاگر نمی‌کند و هیچ تیتر شورانگیزی را روی جلد رسانه‌ها نمی‌نشاند. پرسپولیس این روزها بدل به یک تیم حداقلی شده که به برد میلی‌متری در پوستین یک نمایش محافظه‌کارانه رضایت می‌دهد و بسان تمامی روزهایی که مربیان وطنی میان‌مایه روی نیمکت این تیم می‌نشستند، برای سه امتیاز هواداراش را تا مرز جان دادن پیش می‌برد.

این توصیف از این روزهای پرسپولیس ابدا یک برداشت اغراق آمیز و بدبینانه نیست. مصداق می‌خواهید؟ کافیست به آخرین بازی پرسپولیس رجوع کنیم؛ بازی برابر السد در لیگ قهرمانان آسیا. یک نمایش محافظه کارانه و بی‌هیجان که در آن پرسپولیس با چاشنی بخت و اقبال بلند توانست حریف را شکست داده و 3 امتیاز را به جیب بزند. یک گل به خودی تصادفی در همان ثانیه‌های نخست و یک فوتبال رقت آور همه موجودیت پرسپولیس در این بازی بود. نبردی که در آن السد ابتکار بازی را در دست داشت و همه کار کرد؛ چپ و راست توپ ریخت و حمله کرد، به تیر دروازه کوبید و حتی گل زد که داور آن را نپذیرفت. این کلیت نمایشی بود که پرسپولیس در برابر السد ارائه داد و با این کیفیت، حتی مستحق یک امتیاز هم نبود.

این کلیت پرسپولیس در تمام روزهای نیم فصل دوم بوده؛ تیمی که صلابت و شکوه تمام روزهای گذشته را از دست داده و حتی برابر تیم‌های انتهای جدولی برای برد و سه امتیاز به زحمت می‌افتد و با جان کندن و البته خلاقیت ستاره‌هایش با حداقل گل برد را دشت می‌کند.

راز اضمحلال پرسپولیس را باید در حوالی برانکو جست‌وجو کرد. مربی اصولگرایی که به ورطه خود بزرگ بینی و از پیش برنده بودن غلتید و همین تلقی و نگاه متفرعنانه او و تیمش را از قله به زیر کشید. فوتبال متفاوت پرسپولیس در دو فصل اخیر و اقتدار و شکوه سرخ‌ها و تاخت و تاز در جاده موفقیت، همان شبهه‌ای بود که برانکو را به خودش و تیمش غره کرد. فاصله‌ای که پرسپولیس با سایر رقبا در دو فصل اخیر ایجاد کرد و شکاف حاصله میان سرخ‌ها و دیگر تیم‌ها سرآغاز یک توهم پنهان بود. توهمی که برانکو را آرام آرام به سمت و سویی سوق داد که با تصمیمات شخصی و یکسویه دست به یک انتحار خاموش بزند.

نخستین تصمیم اشتباه برانکو وقتی رخ داد که مجوز خروج بهترین و کلیدی ترین ستاره تیمش را صادر کرد. او در یک آسان‌گیری محض، با جدایی مهدی طارمی آقای گل دو فصل گذشته و بهترین بازیکن لیگ که نقش غیرقابل انکاری در موفقیت‌های تیمش داشت، موافقت کرد تا اینگونه دندان زهری تیمش را بکشد. محرومیت طارمی البته تنها یک بهانه برای جدایی بود اما بازگشت او در نیم فصل سرنوشت ساز دوم می‌توانست به پرسپولیس جان دوباره‌ای دهد.

این اشتباه زمانی بزرگتر می‌شود که به یاد می‌آوریم که سرخ‌ها از دو پنجره نقل و انتقالات محروم هستند و عملا هیچ فرصتی برای جذب یک جانشین برای ستاره‌ای چون طارمی را نخواهند داشت. اشتباه دوم برانکو اما روی نیمکت رخ داد. جایی که سرتن چوک مغز متفکر و دست راست خود را آزاد کرد تا به جایش برادر بیکار و بی‌کارنامه‌اش روی نیمکت سرخ‌ها بنشیند و از این خوان گسترده متنعم شود.

در حالی‌که کیفیت فنی و دانش و تئوری‌های زلاتکو با یکی مثل چوک که یک تئوریسین چیره دست و متفکر است، زمین تا آسمان تفاوت دارد. نتیجه همین جابجایی، تخلیه فنی پرسپولیس است؛ تیمی عاری از نوآوری‌های جذاب و تاکتیکی در زمین که شور و جذابیت سابق را از دست داده و بدل به یک تیم خموده و قابل پیش بینی شده. به نوشته ایلنا، راز بازی‌های ملال‌آور و بی‌کیفیت پرسپولیس را در همین دو معلول جست‌وجو کنید. دو معلولی که محصول علت بزرگی چون غره شدن برانکو هستند. آنچه حکم دو شلیک به شقیقه خود داشت.