جردن باروز، دارنده چهار مدال طلای کشتی آزاد جهان و المپیک در وزن 74 کیلوگرم کشتی آزاد، اخیرا و پس از ناکامی غیرقابل انتظار در المپیک ریو، در نامه‌ای جالب‌توجه خطاب به ورزش کشتی، گلایه‌هایی را به‌خاطر به فراموش سپرده شدن  افتخاراتش، منتشر کرده و در آن تلویحا اعلام کرده قصد خداحافظی از دنیای کشتی را دارد.

 

در وزن ۷۴ کیلوگرم کشتی آزاد المپیک ۲۰۱۶ ریو، حسن یزدانی در دیدار فینال انور گدویف روس را شکست داد و به مدال طلا رسید اما باروز ابتدا در مرحله یک چهارم نهایی مقابل گدویف روس ۵ بر ۴ شکست خورد و در ادامه و در گروه بازنده‌ها نیز با شکست سنگین ۱۱ بر یک مقابل عبدالرحمانف از ازبکستان از دور رقابت‌ها حذف شد.

 

باروز در المپیک ۲۰۱۲ لندن با شکست صادق گودرزی در دیدار فینال موفق به کسب مدال طلای المپیک شد.

 

در بخش‌هایی از دل‌نوشته جردن باروز آمده است:

 

کشتی عزیز!

 

می‌خواهم بگویم که هنوز دوستت دارم. نمی‌توانم زندگی‌ام را بدون تو تصور کنم. می‌دانی که چند هفته اخیر چقدر بر من سخت گذشته است.  تا 19 آگوست همیشه ارائه بهترین عملکردم برای قهرمانی کافی بود اما ناگهان دیگر این طور نیست.

 

این طبیعت ورزش است. با چشمانی اشکبار به قهرمانی تبدیل شدم که کوهی از آرزوهای محقق نشده روی سرش خراب شده است. چیزی که از آن می‌ترسیدم رخ داد و حالا با آن مواجه شده‌ام.

 

اما ای کشتی! اجازه نده این دردم طولانی شود .من دوستان و خانواده‌ام را دارم که احتیاج دارند پیش آن‌ها برگردم.

 

وقتی بعد از پرواز 20 ساعته به شهرم بازگشتم همه چیز دوباره عادی بود. سکوت فرودگاه برایم کر کننده بود.

 

من قهرمانی بودم که از دومین المپیکم بازمی‌گشتم اما این‌بار همه چیز متفاوت بود. دفعه قبل از لندن مستقیم به لس‌آنجلس رفتم تا در شوی تلویزیونی جی‌لنو شرکت کنم. مدال طلایی داشتم که همه دنیا آرزو داشتند آن را به دست بگیرند. اما این بار که به فرودگاه شهرم برگشتم نه خبرنگاری بود و نه هوادارانی که مشتاقانه انتظارم را بکشند. تنها مدال‌آوران هستند که مورد احترام قرار می‌گیرند.

 

اما ای کشتی! من هنوز تو را دوست دارم. نه به‌خاطر کارهایی که برایم انجام دادی، بلکه به‌خاطر انسانی که از من ساختی.

 

تو به من مبارزه کردن را آموختی. من انسانی خجالتی بودم و دوستان زیادی نداشتم اما تو، هم‌تیمی‌هایم را به من دادی. سال‌ها نام من و تو مترادف یکدیگر بودند. من همیشه با صدای بلند درباره تو حرف زدم. وقتی IOC (کمیته بین‌المللی المپیک) قصد داشت تو را بیرون کند من از تو دفاع کردم. همواره رابطه من و تو برای هر دو طرف سودآور بود تا اینکه این‌بار...

 

سری که روی سرش تاج قهرمانی دارد، سنگین می‌شود. اما بدون اجازه آن را از من گرفتی. تو سال‌ها مرا به فوق قهرمان تبدیل کردی اما در شش دقیقه دوباره یک انسان شدم. اما انسان بودن هم بد نیست. دارم می‌فهمم که بدون دوبنده چه کسی هستم. هنوز صبح زود بیدار می‌شوم اما نه برای تمرین بلکه برای آماده کردن صبحانه برای خانواده‌ام. سوار ماشین می‌شوم و از باشگاه کشتی رد می‌شوم تا فرزندم را به سالن ژیمناستیک برسانم.

 

برای مداوا به زمان احتیاح دارم. امیدوارم درکم کنی. به دیدگاه‌های جدید احتیاج دارم و اگر دوباره و سریع به سوی تو بازگردم، فرصت رشد کردنم را قربانی خواهم کرد.

 

شاید دوباره تو را ببینم اما شاید...