چرا کرش باید برگردد؟
بیاید که از دیدن بازیهای بیرونق و کمطراوت لیگ برتر چرتش بگیرد و بعد مورد تمسخر منتقدانی چون مایلیکهن قرار گیرد؟
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- فریدون حسن- کارلوس کرش، سرمربی تیمملی فوتبال دو ماهی میشود که رفته و خبری از او نیست، کرش هر بار که بار سفر میبندد چنین اوضاعی پیش میآید که بله پیرمرد را فلان تیم و فلان تیم میخواهد و بهمان تیم با او وارد مذاکره شده، خلاصه هر بار که میرود تا بیاید جانمان به لبمان میرسد.
اینکه چرا این اتفاق رخ میدهد، برمیگردد به شرایط فوتبال مثلاً حرفهای ما، فوتبالی که بارها گفتهایم از حرفهای بودن فقط نام و خرج کردنش را برای خود برداشته و بقیه را رها کرده است.
کرش هر بار که میرود، دیر میآید. مشتری پیدا میکند و انتقاد میکند چون کسی به درستی نمیداند نوع و مفاد قراردادی که او با فدراسیون امضا کرده چیست. این را حالا تمام منتقدان میدانند که یک سری توافقات پنهان بین سرمربی تیمملی و فدراسیون فوتبال وجود دارد که تمام طنازیهای کرش از همین بندهای مخفی سرچشمه میگیرد.
البته این مسئله اشکالی است که باید به فدراسیون گرفت اینکه چرا فدراسیون باید اینقدر به سرمربی تیمملی میدان دهد که او اینگونه رفتار کند؟ پاسخ کاملاً روشن است. فدراسیون فوتبال بابت تمام کمکاریها، بیبرنامگیها و قصوری که متوجه آن است باید با سرمربی تیمملی راه بیاید؛ حالا نام این سرمربی هر که میخواهد باشد کارلوس کرش یا هر نام بزرگ دیگر.
فدراسیون فوتبال به قول خود فدراسیوننشینان نمیتواند با این روش صدقهای مربی حرفهای و بزرگی چون کرش را نگه دارد. خود آقایان اذعان دارند به اینکه نمیتوانند امکاناتی را که سرمربی تیمملی خواهان آن است فراهم کنند، اذعان دارند به اینکه نمیتوانند بازی تدارکاتی مناسب برای تیمملی تدارک ببینند و در نهایت اینکه معترف هستند برنامه چهار سالهای که او برای تیمملی و فوتبال ایران طراحی کرده از سقف مدیریتی و توان آنها خارج است و فقط میتوانند با دیدن آن بهبه و چهچه کنند.
طبیعی است که در چنین شرایطی باید در برابر مسافرتها، مرخصیها و رفت و آمدهای بیشمار کارلوس کرش سکوت کرد، فوتبال ایران شرایط مساعدی برای سرمربی تیمملی فراهم نکرده بنابراین او به خود حق میدهد که برود و هر وقت زمان مناسب فوتبال ما فرا رسید، بیاید. به خود این اجازه را بدهد که حتی با وجود قرارداد با فدراسیون فوتبال ایران به گزینههای دیگر هم فکر کند.
واقعیت این است که از ماست که بر ماست. شرایط فوتبال ما اینگونه ایجاب میکند و کارلوس کرش درست همان برخوردی را با فوتبال ما میکند که باید، همین امروز که ما مدعی هستیم او باید در ایران باشد کدامیک از خواستههایش را برآورده کردهایم؟ پس چرا باید به ایران بیاید؟ بیاید که از دیدن بازیهای بیرونق و کمطراوت لیگ برتر چرتش بگیرد و بعد مورد تمسخر منتقدانی چون مایلیکهن قرار گیرد؟
واقعیت این است که نه کارلوس کرش که هر نام بزرگ دیگری که جانشین او شود و با فوتبال دنیا آشنا باشد با دیدن واقعیت فوتبال ما چنین روشی را در پیش میگیرد. فوتبال ما فوتبال مقطعی است، چند روز مانده به رویدادی مثل مقدماتی جام جهانی یا جام ملتهای آسیا یا المپیک یا هر چیز دیگر با سروصدا تیم تشکیل میدهیم و میخواهیم با کمترین هزینه و در زودترین زمان نتیجه هم بگیریم. این نوع مدیریت و برنامهریزی نه به کارلوس کرش که به هر شخص دیگری حتی یک مربی درجه چندم فوتبال این جرئت را میدهد که به راحتی خودش و برنامهاش را به فدراسیون دیکته کند، این میشود که به قول وزیر ورزش به جای آنکه او کارمند ما به عنوان کارفرما باشد ما کارمند او میشویم چون برنامه و امکانات و هدف نداریم و امثال کرش هم برنامه دارند و هم هدف. به طور طبیعی در هر کجای دنیا برای این دو فاکتور امکانات را برایش سرازیر میکنند البته به جز در ایران و فدراسیون فوتبال ما.
کیفیت بازی های تیم ملی مون از لیگ یک هم پایین تره
مردم باید پای بازی های تیم کیروش چرت شون بگیره نه لیگ
اگه پولهای که خرج کیروش میشه خرج تیم ملی مون میشد الان وضع مون این نبود