صندلي گردشی در پرسپوليس!
اگر و تنها اگر مدالي قرار بود بابت تغييرات و اعتماد نکردن و انتخابهاي غلط و برکناري هاي سريع السير بدهند، گمان نکنم که باشگاهي در دنيا وجود داشته باشد که بتواند عنوان قهرماني را از اين پرسپوليس بربايد.
به گزارش پارس ،خبر ورزشی نوشت: اگر و تنها اگر مدالي قرار بود بابت تغييرات و اعتماد نکردن و انتخابهاي غلط و برکناري هاي سريع السير بدهند،گمان نکنم که باشگاهي در دنيا وجود داشته باشد که بتواند عنوان قهرماني را از اين پرسپوليس بربايد چرا که اين باشگاه تقريبا هر دوهفته به صورت ميانگين تغييراتي داشته که مطمئنا براي مورخين و براي آنها که روي گونه هاي کمياب خلقت تحقيق مي کنند اين تغييرات بسيار بديع و جالب توجه است و حتي مي توان اين همه تغيير در کمترين زمان ممکن را در کتاب گينس هم به ثبت رساند.
پرسپوليس از دوازده ماه قبل تا به حال يا مدير عامل عوض کرده يا اعضاي هيات مديره يا مربي يا سرمربي يا بازيکن ...
رويانيان، پروين، دايي، زادمهر، استيلي،سياسي، منتقمي، رحيمي، آشتياني، کاشاني، درخشان، کل کميته فني، پنجعلي، خوردبين، غلامپور، عبدي، محمد دايي، طاهري و... آنقدر سريع وارد و خارج مي شدند که تو به غلط لابد تصور ميکردي سياسي ترين پرسپوليس تاريخ را مي بيني که در آن جنگ قدرت صندلي هاي سياسي مدام همه را برکنار مي کند و تو گويي بازي بازي است، بازي صندلي بازي! که در آن يک صندلي کمتر از تعداد کل مي چينند و حرکات موزون مي کنند و بعد يک مرتبه استپ مي کنند و يک نفر روي صندلي جا نمي شود و روي زمين مي افتد و مي سوزد،در مهد کودکها اين بازي را استپ رقص مي نامند که البته از نظر خيلي ها نياز به ارشاد و تغيير دارد.
نژاد فلاح هنوز نيامده يعني هنوز روي صندلي مديريت ننشسته که خبر از مذاکره با برانکو مي دهد جالب اينجاست که سرعت تغييرات به حدي است که هنوز طاهري سرپرست موقت است! با اين حال اول شايعه تغييرات در سطح مربي مي آيد و بعد تازه پس از آن قائم مقام تام الاختيار (!) خودش مي آيد و هنوز البته اين بنده خدا روي صندلي ننشسته که خبر مي دهند، وزارت از اين صندلي بازي خسته شده و مي خواهند کل پرسپوليس را يک جا بدهند به محمد دادکان و خلاص!
در ماجراي اخير اين باشگاه، همه بزرگان اين تيم، همه و همه آمدند و سعي کردند کمک کنند اما همه با هم نيز نتوانستند پرسپوليس را نجات بدهند، از پروينشان گرفته تا دايي و کاشاني و خلاصه صغير و کبير، سفير و وکيل و آقاي گل همه آمدند اما پرسپوليس دوست داشت استپ رقص بازي کند، دوست داشت سياسي باشد، دوست داشت صندلي بازي کند.
آنجا شاخ خيلي ها بايد مي شکست لابد، يکي اين را مي آورد و يکي برکنارش مي کرد. روز بعد کس ديگري مي آمد و باز از اول ...
اعتماد و همدلي و اتحاد که ميگويند مهمترين و بيبديل ترين خصلت در فوتبال است، در اين پرسپوليس ريز ريز شد و رفت ،گوني گوني پول هم آوردند، از سقف خودشان هم گذشتند، باز فايده نکرد تا ثابت شود براي موفقيت در فوتبال و ورزش، اتحاد و همدلي خيلي مهمتر از پول و ثروتمندان و کله گنده هاست.
اينجا آنچه وجود نداشت و ندارد اتحاد است و در عجبيم که نمي فهمند اين پرسپوليس چه چيزي لازم دارد، حق هم دارند لابد، به هر حال خيلي هايشان فوتبالي نيستند اما در عجب تريم از آنها که فوتبالي هم هستند اما در گوشه رينگ نشسته اند و تنها بيننده سرريز کردن دلارها و عوض کردن مربيان و صندلي کشيدن از زير هم هستند.
ارسال نظر