دلیل ناکار آمدی سینمای ایران
سینما صنعتی تاثیرگذار است که باید در ابعاد سیاسی،فرهنگی و... به نحوی مطلوب ورود کند اما در سال های اخیر از جریان تاثیرگذاری فاصله است.
سینمای هر کشوری با توجه به فرهنگ، موقعیت اجتماعی و سیاسی خود پیش می رود و قطعا به عنوان صنعتی تاثیرگذار و جریان ساز باید به نحوی عمل کند که بتواند رویکردی مثبت به همراه داشته باشد تا از طریق آن بتوان به اهداف خوبی رسید که اگر به جز این باشد به سینمایی خنثی تبدیل خواهد شد؛ چون صنعت سینما و هر صنعت دیگری نیاز به جسارت برای گفتن حرف های مهم دارد.
البته در این میان میتوان به یک سری تولیدات سینمایی ضد ایرانی با اهدافی کاملا سیاسی و البته مخرب اشاره کرد که برخی کشورها بنا به موقعیتهای خود در برههای از زمان به تولید آنها میپردازند و تعداد آنها اندک است.
با کمی تامل و بررسی می توان متوجه شد سینمای ما در سال های اخیر خنثی پیش رفته است که این جای بررسی دارد، البته این به معنای حرکتی ضد فرهنگ و ضد انقلاب نیست که به هر قیمتی دست به تولید فیلم هایی زده شود تا جریان ساز و مخرب شود بلکه نیاز به پرداختی درست در چارچوب قانون با داشتن چاشنی جسارت دارد تا تلنگری بر مسائل مختلف جامعه و رفع موانع و مشکلات باشد.
تولید فیلم های با جسارت می تواند با موضوعی جدی و یا طنز همراه باشد از این رو می توان جدی ترین حرف ها را در قالب طنز بیان کرد طنزی که به لودگی ختم نشود و موضوع جدی که با نقدهای خود به اوضاعی سروسامان ببخشد.
شاید بتوان گفت یکی از علت های اصلی تولید فیلم های خنثی، نبود جسارت کافی در بین مدیران و متولیان فرهنگ است مدیرانی که برای حفظ صندلی های ریاست و یا فرمانبرداری از بالادستی های خود دست به اقداماتی می زنند که عواقب منفی آن سال ها گریبانگیر سینما و یا هر حرفه و صنعتی خواهد شد، البته هستند مدیرانی که جسارت کافی برای انجام کارها دارند اما یا پس زده می شوند و یا اصلا مسئولیتی به این اشخاص واگذار نخواهد شد و چنین اتفاقی جز از عهده مافیای معروف بر نخواهد آمد.
برخی مواقع با کمی تامل می توان به این نتیجه رسید مگر قرار است فیلمسازان ما چه اتفاق منفی علیه سرزمینشان را رقم بزنند که فیلمنامه هایشان از سوی شورای پروانه ساخت رد می شود البته که در هر کاری استثناء وجود دارد و افرادی هستند که بخواهند مغرضانه جهت خلاف آب حرکت کنند که به راحتی این افراد قابل شناسایی هستند. پس ترس از ساخته شدن فیلمی که می خواهد فرهنگ ما را زیر سوال ببرد و رد شدن فیلمنامه هایی که دچار پیش داوری می شوند، اتفاق خوبی نخواهد بود.
شورای پروانه نمایش هم به سهم خود در به وجود آمدن سینمایی خنثی موثر بوده است چنانچه در موارد متعددی فیلم های کمدی سخیفی بودند که حساسیت زیادی برای اکرانشان ایجاد شده اما به اکران که رسیدند حتی نتوانستند مخارج خود را به دست آوردند چه برسد به اینکه بخواهند جریانی سیاسی و یا ضد فرهنگ و اخلاق ایجاد کنند، البته در این مرحله(شورای پروانه نمایش) می توان گفت بیشتر فیلم هایی که ظاهرا جسور هستند درگیر بازی های سلیقه ای و یا لجبازی هایی می شوند که محق آن نیستند.
شور انقلابی مانند الان در اوج است سینماگران هم مانند بقیه مردم دوست دارند حرکتی تاثیر گذار در راستای اهداف ایران اسلامی داشته باشند از این رو دست به تولید فیلم هایی همچون آثار مرحوم رسول ملاقلی پور، احمدرضا درویش و حتی فیلم های کمدی و جنگی مانند «لیلی با من است» و اجتماعی طنز «اجاره نشین ها» می زنند که از هر لحاظ تا به الان در خاطره ها مانده و خواهد ماند.
این آثار شامل فیلم های اجتماعی بوده تا آثاری با محتوای جنگ ، کمدی، ورزشی و... فیلم های قدرتمند، با جسارت و تامل برانگیز، به نحوی که در حال حاضر هم در محفل های سینمایی از سینمای دهه شصت و هفتاد یاد می شود و حالا جای این سوال پیش می آید چه اتفاقی افتاده که به سینمایی ضعیف تبدیل شدیم و فیلم های تولید شده حتی زمان اکرانشان در خاطره ها نمی مانند و خیلی زود فراموش می شوند؟
متاسفانه چند سال اخیر شاهد موجی از تولید فیلم های سینمایی هستیم که صاحبانش فقط به بازگشت سرمایه و پرکردن جیب های خود فکر می کنند و یادشان رفته که سینما فقط پول نیست و فرهنگ سازی و درست اندیشی جزء مقوله های لاینفک آن باید باشد، البته این بدین معنی نیست که فقط فیلمی ساخت که حرف داشته باشد و از بحث سوددهی آن غافل شد بلکه می گوییم چون پتانسیلش موجود است می توان به خروجی های بهتری به لحاظ مادی و معنوی رسید.
مملکتی هستیم که ذاتا قهرمان هایمان را در هر حوزه ای دوست داریم و در همه ادوار توانستیم از طریق آنها به دستاوردهای والایی برسیم که به نفع این مرز و بوم باشد، وجود قهرمان در فیلم های سینمایی هم از این مقوله جدا نیست اما متاسفانه سالهاست دیگر شاهد قهرمان های ورزشی، جنگی، اجتماعی و...نیستیم یعنی تجربه ای عمدا یا سهوا در سینما اعمال شده که به نفع هیچکس نبوده و نخواهد بود.
ترس از حذف شدن و ممیزی خوردن، آفت نویسنده ها و فیلمسازانی شده که سینما را به سمت خنثی بودن سوق داده است، نویسنده برای خلق موقعیت، شخصیت پردازی،ایجاد گره و...نیاز به آسودگی خیال و حس رهایی دارد تا بتواند فیلمنامه ای خلق کند که قابل تامل باشد حالا این فیلمنامه می تواند در هر ژانری قرار بگیرد اما این جریان در سال های اخیر به جایی رسیده که ترس از ممیزی، آن ها را به خودسانسوری کشانده و به قول معروف فیلم های دم دستی خروجی آن بوده است. متاسفانه فیلمنامه که رکن اصلی خلق هر اثری است به سادگی از آن گذر می شود.
حضور در جشنواره های خارجی اتفاق بسیار خوب و مثبتی است چون جهان با مراوده های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و...پیش می رود اما اینکه در حوزه سینما تا چه حد موفق بودیم از روی شواهد قابل فهم است، انگار فقط حضور در جشنواره های دنیا که اکثر آن ها «الف»نیستند و بومی هستند فیلمسازان ما را راضی کرده و برخی با پزهای روشنفکری و گذاشتن چند دیالوگ سیاسی افتخار می کنند فلان جایزه را از فلان جشنواره به دست آوردند و واقعا خیلی از این فیلم ها برای هیچ طیف مخاطبی قابل دیدن نیست البته اینکه چرا جوایز متعددی دریافت می کنند بحث جداگانه ای را می طلبد که این هم نتیجه سطحی گرفتن سینما و از بین رفتن جسارت در آن است.
البته نمی توان از حضور های پرافتخار فیلمسازان ایرانی در جشنواره های خارجی که توانستند جوایز مهمی را دریافت کنند گذر کرد.
ای کاش به یاد جمله قابل تامل بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران باشیم که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم». بزرگان و رهبران این مملکت بهتر از هرکسی می دانند چه می خواهیم پس انتظار می رود برخی مسئولان بگذارند جوانان و پیشکسوتان این سرزمین در راستای فرهنگ و عقایدمان پیش بروند و ترس که نشانه مرگ هر چیزی است را از آنها دور کنند.
ما باید بدانیم دشمن با صنعت تاثیرگذاری مانند سینما با ما در رقابت هستند و هرچقدر هم بگوییم روح سینما لطیف است و سنخیتی با سیاست ندارد خودمان را گول می زنیم چون با هم درآمیخته شده است.
انتهای پیام/
ارسال نظر