طنز معنادار «مصادره» برای ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا
شاید بتوان مصادره را یکی از معدود آثار طنز معنادار و پرمخاطب برای ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا دانست.
محصولات فرهنگی به ویژه فیلمهای سینمایی از جنبهها و زوایای نظری مختلف قابل نقد و بررسی هستند. شاید رایجترین نوع تحلیل فیلم، تحلیل از زاویه استانداردهای تخصصی هنری باشد؛ اما واضح است که چنین تحلیلی همه واقعیت موجود در دنیای فیلم را بازنمایی نمیکند.
تحلیل فیلم کار متخصصین حوزه هنر هست؛ اما تنها، کار این قشر نیست. هر مخاطبی میتواند و شاید باید بتواند محصول فرهنگی ارائه شده به خود را به تحلیل بنشیند.
سینما به مثابه پدیدهای فرهنگی لایههای مختلف کلان و خُرد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تا معرفتی، هنجاری، ارزشی و نمادین جامعه را درمینوردد و بسته به پیشفرضها، تجربه زیسته، تعلقات و باورهای مخاطب، پیامهای مختلفی را عرضه میدارد.
مؤسسه «آفاق فرهنگ» ضمن مشاهده دقیق فیلمهای بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، گزارشی از هر فیلم ارائه کرده است. در تهیه این گزارش، برخی از شاخصهای مطرح در حوزههای معارف اسلامی، جامعهشناسی فرهنگی و فلسفه مورد توجه قرار گرفته است؛ به این ترتیب که فیلمها توسط کارشناسان مشاهده و سپس دیالوگها نیز به صورت نسبتاً دقیق بازشنیده شده است. در مرحله بعد، نکات قابل توجه هریک از آثار، جمعآوری و در قالب تحلیل فرهنگی اجتماعی به نگارش نهایی درآمدهاند.
در ادامه و طی سلسله مطالبی، تحلیل فیلمهای حاضر در جشنواره سی و ششم فجر منتشر میشود که بخش ششم به فیلم سینمایی «مصادره» اولین فیلم بلند سینمایی مهران احمدی اختصاص دارد. این فیلم تاکنون بیش از ١۵ میلیارد در گیشه فروخته است.
درباره فیلم
مصادره اولین فیلم مهران احمدی (قهرمان محیط زیست در سریال پایتخت) است. او در این فیلم از نرگس آبیار بهعنوان مشاور کارگردان بهره برده است. شاید این رابطه به سابقه همکاری آنها در شیار ١۴٣ بازگردد. «مصادره» یک کمدی قصهگو است. این فیلم از دهه ۵٠ آغاز میشود و داستان یک ساواکی سادهلوح است که درگیر ماجراهای پیروزی انقلاب میشود. در خلاصه رسانهای فیلم آمده است: مصادره داستان زندگی یک کارمند دونپایه ساواک است که در بستر انقلاب و افراطوتفریطهای جناحی قرار میگیرد و با شانتاژ یکی از دوستانش مجبور به مهاجرت میشود. غافل از اینکه نارفیقش گرگی بوده در لباس میش.
سرمایهگذار «مصادره» کیست؟
یکی از نکات جالب توجه پیرامون مصادره، این است که این فیلم با سرمایه و حمایت مالی یکی از بازداشتیهای پرونده فساد اقتصادی صندوق ذخیره فرهنگیان یعنی «محمد امامی» ساخته شده است. در رسانهها آمده که او مالکیت «ابد و یک روز» سعید روستایی، سرمایهگذاری در «شاهگوش» میرباقری، «تابو»ی خسرو معصومی، «خوب بد جلف» پیمان قاسمخانی، سرمایهگذاری ٣٠٠ میلیونی در «کاناپه» اثر تازه کیانوش عیاری و خرید رایت شبکه خانگی «فروشنده»، «محمد رسولالله» و «دراکولا» را در کارنامه خود دارد. او ظاهراً مذاکراتی برای خرید رایت «نهنگ عنبر٢» و «گشت ٢» نیز داشته است. امامی در تولید سریال خانگی «شهرزاد» با محمدهادی رضوی داماد محمد شریعتمداری شراکت داشته است. چند سؤال درباره ورود افرادی مثل محمد امامی و بابک زنجانی در حوزه سینما قابل طرح است: آیا آنها دلسوخته فرهنگ و هنر این مملکت هستند؟ آیا گردش مالی حوزه سینما برای آنها آنقدر جذاب است که سرمایهگذاری در آن را زودبازده و با حاشیه میدانند؟ آیا آنها عوامل پنهان سیاستمداران برای هدایت لایههای فرهنگی و اجتماعی محسوب میشوند؟ آیا سرمایهگذاری در حوزه فرهنگ، مفری برای پولهای کثیف و اصطلاحاً در جهت پولشویی است؟ آیا سینما محل دزدی مدرن از جیب مردم شده است تا کسورات مالی مفسدین اقتصادی تأمین شود؟ نیاز سینما به اسپانسر موضوعی غیر قابل انکار است؛ اما چرا باید در برخی از مهمترین آثار سینمایی و نمایش خانگی چند سال اخیر ایران، رد پای افرادی باشد که با باندهای اقتصادی فاسد ارتباط دارند؟
زیرکانهای به نام مصادره
مصادره، از جهت نیازی که در جامعه ایرانی به ژانر کمدی و خنده احساس میشود، حائز اهمیت است؛ به علاوه اینکه به نظر میرسد محتوای فیلم نیز توجه ویژهای به حوزه گیشه و فروش بالا داشته و در زمره محصولات صنعت فرهنگ قابل طبقهبندی است. فیلم بهصورت زیرکانه و ماهرانهای از ابزارهای مختلفی چون بهرهگیری از بازیگران خارجی، مقطع تاریخی خاص پیش از انقلاب و همنشینی پیامهای منفی و مثبت در کنار یکدیگر برای توجیه نمایش صحنههای مختلف و انتقال پیامهایی استفاده میکند که در زمره «مناطق ممنوعه فیلمسازی در تاریخ سینمای انقلاب» محسوب شده و بهراحتی قابل پخش به نظر نمیرسد.
وجوه عامهپسند فیلم
مصادره در عین حال بهشدت عامهپسند است. در فیلم رقص و آوازهخوانی زنان و پخش بخشهایی از ترانههای خوانندههای پرطرفدار قبل انقلابی که به راحتی در پوشش نمایش اوضاع اجتماعی پیش از پیروزی انقلاب و از طریق به کارگیری بازیگر زن خارجی در قالب گروه موزیک در یک کاباره به تصویر کشیده میشود. از دیگر عناصر عامهپسند قابل توجه فیلم استفاده از نمایش تقلیدوار سکانسهای یادآور فیلمهای پرمخاطب وسترنی، پرداختن به حوزه پرمخاطب فوتبال، شوخی با المانهای جنسی ازجمله ختنه کردن پسران، بهرهگیری از فحشهای به اصطلاح عامیانه رکیک و آبدار، نمایش بیدلیل تن لخت مرد ساواکی، سوژه خنده کردن بیناموسی و روابط ناسالم زن ساواکی با مردان در آمریکای شمالی و برانگیختن احساس نوستالژیک عوامانه ایرانی از طریق خوردن کلهپاچه در لوسآنجلس، سوژه خنده کردن نمادهای دینی، آنجا که ساواکی برای پیروزی در قمار دعا کرده و الهی آمین میگوید و... .
سینمای خنده و کمدی از جنس عطاران
دیگر سالهاست که شاهد نوعی از خندهزایی در سینمای ایران هستیم که بدون شک سهامدار اصلی آن را باید عطاران دانست. شوخیهایی گاه مبتذل به همراه عبارات مبتذلتر. در مصادره نیز بدن لخت او در وان و... سوژههایی برای خنده حضار است: «اینا اول پیراهنتو در میارن؛ بعد خِشتکو میکشن پایین!» یا در صحنهای که به زیبایی جلسات اعتراف گروههای مجاهدین و ساواک بازسازیشده است عطاران در ابتدا میگوید: «به نام الله و مرگ بر شاه خائن»... . در صحنه دیگری میخواهد پسرش را در ششسالگی ختنه کند و چون روحانی در لسآنجلس نیست، یک خاخام یهودی میآید و ماجراهایی در پی آن رخ میدهد... .
شوخی با سیاست
ورای موقعیتهای سرگرم کننده و سطح پایین و البته جذاب فیلم، در مصادره شاهد نوعی از طنز تلخ سیاسی نیز هستیم که در پوشش موقعیتهای خندهآور تولید شده توسط شخصیت سادهلوح داستان قرار میگیرد. موضوعات متعدد سیاسی بهصورت تودرتو و گرهخورده در آن مطرح میشود: از شکنجهگری ساواک، مسائل گروهک منافقین و تبیین اعوجاج فکری آنها از همان روز گرفته تا برنامههای اپوزیسیونهای سلطنتطلب در شبکههای ماهوارهای و نقد سیستم قضایی و نفوذ عناصر منفعتطلب در آن با تمسک به ظاهر مذهبی و انقلابی، فساد اقتصادی و نقد رویکرد ایران در ارتباط با حوزه آمریکای لاتین: «ما برای آمریکای لاتین احترام زیادی قائلیم. آمریکای واقعی اونجاست». حتی صحنه گوجه پرتاب کردن به ماشین رئیس جمهور سابق ایران (احمدینژاد) و تجمع سلطنتطلبها با شعار «مرگ بر حکومت مرتجع» در فیلم مشاهده میشود.
از خاوری تا خاوندی
فیلم در ظاهر آنچنانکه از عنوان آن برمیآید اشاره به مصادره اموال ساواکیها توسط انقلابیون دارد؛ اما درواقع اگر بخواهیم درونمایههای اصلی فیلم را جستجو کنیم، باید همانطور که در عنوان فیلم نیز به صورتی ایهامبرانگیز گنجاندهشده، به موضوع مصادره اموال مردم و بیتالمال به دست نان به نرخ روز خورهایی اشاره داشت که هر بار به شکل و ظاهری جدید در میآیند؛ یک روز در قالب مارکسیست و مجاهدین خلق، یک روز در قالب انقلابی و مذهبی با پیراهن یقهآخوندی و... . آنها با تغییر مواضع و عقیده، اموال ملت را به نفع خودشان ضبط کرده و بعد از لو رفتن در فرصت مناسب به خارج از کشور متواری میشوند. در فیلم بابک حمیدیان بهخوبی نقشی با نام خاوندی را ایفا میکند که کنایه و اشارهای به خاوری اختلاس کننده سه هزار میلیاردی است. اما این درونمایه مهم، در حاشیه قرار دارد و خوب پرداخت نمیشود. چهبسا این برداشت صورت گیرد که بهرهگیری از این سوژه بیشتر از هر چیز برای جذابیت و گیشه بوده است.
حکایت سیخ و کباب در فیلم
یکی از وجوه «مصادره» این است که نمیخواهد تقریباً هیچ طیفی از فیلم ناراضی باشد. دیالوگهای مختلفی در فیلم ناظر بر این موضوع است. کارگردان نخواسته است نه سیخ مخالفان نظام بسوزد و نه کباب موافقان نظام. این فرضیه آنگاه پررنگتر میشود که مهران احمدی در بخشی از نشست خبری فیلم خود درباره اینکه احتمال میدهد فیلمش چقدر مورد ممیزی قرار بگیرد، میگوید: «هیچ احتمالی نمیدهم و اگر فیلمم ممیزی بخورد، خودم را جلوی وزارت ارشاد آتش میزنم.» . از اینها گذشته وجود اسم مصادره در لیست نامزدهای اکران نوروزی ٩٧ نشاندهنده این است که ارادهای دولتی و احتمالاً با ملاحظات امنیتی پیرامون مصادره وجود دارد. همچنین پیشبینی با توجه به سابقه اکران فیلمهایی همچون نهنگ عنبر ٢، مصادره با مشکلات ممیزی زیادی برنخورد و تهدید مهران احمدی به خودسوزی، ژستی تبلیغاتی باشد.
روایت مغشوش و چندگانه از عملکرد جمهوری اسلامی
فیلم هرچند در ظاهر به برخی شبهات مطرح در خصوص عملکرد نیروهای انقلابی و نظام اسلامی پاسخ میدهد، اما به نظر میرسد این پاسخگویی آنچنان ضعیف است که موجب لوث شدن موضوع شده و بیشتر بهنوعی درد دل با کسانی شباهت دارد که باور جدی به شبهات مذکور دارند تا داشتن موضع علیه آنها. همچنین فیلم بهنوعی درد دل با غربتنشینانی تبدیل شده که به دلایل قانونی امکان بازگشت به وطن را ندارند.
در کل مصادره، جمهوری اسلامی را بیثبات و مغشوش نشان میدهد؛ بهطوری که یک چپ مارکسیست به راحتی در آن نفوذ میکند؛ تا ردههای بالای نظام رشد میکند، اختلاس کرده و فرار میکند. نظامیکه از فرط بیعرضگی برای دستگیری و اعدام فرد فراری، به یک آمریکایی (پسر احتمالاً حرامزاده همسر ساواکی) پناه میآورد که تا پیش از آن زندانی بوده و او را پس از گذر از سیمخاردار مرزی به مکزیکیها تحویل میدهد. این رویکرد، بیثباتی و هرجومرج در شعر تیتراژ پایانی فیلم نیز هویداست: «یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت/ آن یکی بیچاره، دندان داشت اما نان نداشت/ آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود/ آنکه در اموال دنیا غرق بود ایمان نداشت/ دشت، باور داشت گرگی در میان گله بود/ گله باور داشت، اما من نمیدانم چرا باور سگ چوپان نداشت/ یک نفر پالان خر را در میان خانه پنهان کرده بود/ آن یکی با بار خر میرفت و خر پالان نداشت/ یک نفر فردوس را ارزان به مردم میفروخت/ نقشهها کو داشت، در پندار خود شیطان نداشت/ هرکجا دست نیازی بود بر سویی دراز/ رعیت بیچاره بخشش داشت، اما خان نداشت».
اشاره به اعدامهای ابتدای انقلاب و عدم وجود دادگاه برای محکومین
در فیلم شخصیت اصلی یکی از ساواکیهایی نشان داده میشود که از گیر اعدامهایی که بعضاً ظالمانه بوده فرار کرده است. کارگردان با زیرکی هم به این موضوع اشاره میکند و هم به موارد دیگری که در قالب کلی بتواند از اتهام سیاه نمایی یا متهم کردن نظام به بیعدالتی و نهایتاً ممانعت از اکران رهایی یابد. بعد از سالها دوست اسماعیل (شخصیت فراری) میگوید: «الان دیگه دادگاه هست؛ دادستان، برگه اتهامی هست؛ لااقل میخونن».
روایت مجاهدین خلق در فیلم
در میانه فیلم دیالوگی چالشی میان رئیس کمیته یکی از مراکز و یکی از نمایندگان مجاهدین خلق نمایش داده میشود که محل توجه است: «نماینده مجاهدین: وقتی تو فاز مسلحانه بودیم، شما کجا بودید؟ داشتید سخنرانی اسلامی میکردید. نماینده کمیته: خداروشکر ملت انقلاب کردن شما رو از زندان درآوردن اینجوری دُم دربیارید! ... یه جوری حرف میزنی انگار ملاک حق و باطلی شما! نماینده مجاهدین: سرخ عمل نمیکنی رفیق! هرچی اینارو ما میگیریم میاریمشون اینجا میگی ولشون کن! همرو باید اعدام کرد! نماینده کمیته: دفعه آخرت باشه جلوی من اسم انقلاب سرخو میاریا! نماینده مجاهدین: ببخشید انقلاب چه رنگیه! نماینده کمیته: رنگ مکتب! فرد دیگر که حاضر در اتاق است: بابا صلوات بفرستید؛ پرچم سه رنگه؛ همه زیر این سه رنگن».
مبانی نظری پشت پرده «مصادره»
یکی از مهمترین بخشهای مصادره که احتمالاً ناظر بر اندیشه کارگردان بوده و حتی خود او در این بخش، ایفای نقش را به عهده دارد، شخصیت رفیق زندانی پسر اسماعیل است. او در دیالوگهای پایانی فیلم که به زبان انگلیسی و با زیرنویس فارسی پخش میشود بر ایده جهانوطنی و این گزاره که همه انسانها از یک مادر و انسان هستند تأکید کرده و با رویکردی روشنفکری به تبیین روابط انسانی میپردازد.
مصادره برای ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا
شاید بتوان مصادره را یکی از معدود آثار طنز معنادار و پرمخاطب برای ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا دانست. تصویر ایران پس از انقلاب اسلامی، برای بسیاری از آنان مخدوش و دور از واقعیت است. مصادره بهخوبی توانسته بخشی از تخیلات آنها را نسبت به ایران روایت کرده و البته سوژه طنز نماید. این طنز برای مخاطب ایرانی در داخل و خارج کشور معنادار و مؤثر است.
نکات مثبت
تبیین ماهیت مجاهدین خلق
تبیین و رد شبهه عدم وجود آزادی در ایران
تقویت سطح اعتماد عمومی به نظام
نکات قابل تأمل
سرمایهگذاری یکی از بازداشتشدگان پرونده مالی اختلاس از صندوق فرهنگیان (محمد امامی) در فیلم
پرداخت روشنفکرانه به موضوع از منظر
ارائه تصویری مغشوش و چندگانه از عملکرد جمهوری اسلامی
اشاره به اعدامهای ابتدای انقلاب و عدم وجود دادگاه برای محکومین
ترویج ایده جهانوطنی
چندگانگی و بیهویتی در سیاستورزی
ترویج اخلاق سکولار
خوانندگی زن
غلبه لُمپنیزم و تمسخر در فیلم
تصاویر و عبارات خلاف عفت عمومی
ردهبندی سنی مخاطب
ضرورت اطلاعرسانی در خصوص ردهبندی سنی مخاطب
عدم حساسیت فرهنگی مردم به ردهبندی سنی فیلم در هنگام اکران
انتهای پیام/
ارسال نظر