کارگردان مستند ایرانگرد به شبکههای خارجی جواب رد داد
کارگردان مستند «ایرانگرد» گفت: حقیقتاً ما ایرانیها از کشورمان خیلی کم میدانیم. یعنی اولاً زیباییهای ایران بهشدت کم دیدهشده است، دوم اینکه ما ایرانیها راجع به ایران و اقوام و فرهنگ و اقلیم و طبیعتمان بهشدت کماطلاع هستیم.
«جواد قارایی» با ساخت سه گانه مستند «ایرانگرد» کاری کرده که سالها مدیران و مخاطبین تلویزیون به دنبال آن بودهاند. اینکه یکی بتواند زیبایی بی نظیر کشورمان را به قاب تصویر بکشاند.
البته تا پیش از او افراد زیادی تلاش کردند که این مهم را انجام دهند، اما صادقانه باید گفت که بیشتر شبیه «شوآف»های شخصی شد تا یک کار حرفهای، مخاطب پسند و زیبا؛ کاری که قارایی بدون هیچ ادعایی آن را انجام داده است.
او تفاوت کارش را با سایرین در یک کلمه خلاصه کرد، «عشق». بدون ادعا عاشق ایران و ایرانی است. از ۱۷ سالگی در سفر است و حالا با ۴۰ سال سن، در اوج پختگی توانسته سه مستند را بسازد که مطمئناً استانداردهای این حوزه را جا به جا کرده است. هرچند به این راضی نیست و میخواهد کاری بزرگتر انجام دهد، به قول خودش «بیگ پروداکشن». برای همین به دنبال ساخت «طبیعت مردمان ایران» است که یک مستند ۷ قسمتی، اما با مخاطبینی بین المللی است. معتقد است که میتواند با ساخت این مستند نگاه خارجیها را به ایران معطوف کند و بر روی آنها تاثیر بگذارد. امیدوار است که مسئولین این حوزه به او کمک کند تا بتواند این کار را انجام دهد چرا که به گفته خودش او چند سال دیگر توان دارد و بعد از آن مستهلک میشود. او از معدود مستند سازانی است که توانمندی خودش را با عمل به اثبات رسانده است. آن چه میخوانید حاصل گفت و گوی با وی است.
سؤال اولشخصی است. شما در کجا متولد و چه مدرک تحصیلی دارید؟
تهران به دنیا آمدم. کارشناسی مدیریت جهانگردی خواندهام و در کنارش همدورههای فیلمسازی را در انجمن «سینماگران جوان» گذراندهام. ۱۰ سال پیش با مرحوم «اینانلو» همکاری داشتم و بعد از همکاری با ایشان خودم شروع به کارکردم که در این ده سال هم سه مجموعه ایرانگرد تولیدشده است.
چرا مدیریت جهانگردی خواندید؟
به خاطر عشق به ایران، برای اینکه دوست داشتم همه ایرانیها به ایران سفر کنند. حقیقتاً ما ایرانیها از کشورمان خیلی کم میدانیم. یعنی اولاً زیباییهای ایران بهشدت کم دیدهشده است، دوم اینکه ما ایرانیها راجع به ایران و اقوام و فرهنگ و اقلیم و طبیعتمان بهشدت کماطلاع هستیم.
بخشی از آن تقصیر خودمان است که پژوهش نکردیم و تنبل هستیم و بخش دیگرش این است که کسانی که در رسانهها باید این را کار میکردند، چه در صداوسیما چه در مجلات چه در میراث فرهنگی و گردشگری چه در اداره محیطزیست و روزنامهها و مجلات کمکاری کردهاند. همه ما کمکار کردیم و من حس کردم که این کمبود واقعاً خیلی پررنگ است؛ برای همین هم احساس کردم که باید ایران خودمان را بیشتر بشناسم و کاری کنم تا آن چیزی را که میبینم به هموطنان عزیزم منتقل کنم تا ایرانیها هم نسبت به ایران یک معرفت و شناخت خوبی پیدا کنند تا قدرش را بدانند.
چند سال است که ایرانگردی میکنید؟
الآن ۲۰ سال است که ایرانگردی میکنم
آغاز این سفر از کی و چه زمانی بود؟
من از ۱۷ سالگی سفرهایم را از کوهنوردی شروع کردم. یعنی از ۱۷ سالگی شروع به کوهنوردی کردم و پدر و مادرم مشوقم بودند و خیلی از آنها هم سپاسگزارم. آن سالها در باشگاه کوهنوردی دماوند تهران ثبتنام کردم و به کوهنوردی حرفهای مشغول شدم. در کنارش درس خود هم میخواندم. دورههای مختلفی مثل دورههای طبیعتگردی و دورههای تاریخ و فرهنگ ایران را گذراندم. بعد همه اینها را یککاسه کردم.
از طرفی خودم نیز عکاسی میکردم، به تاریخ و فرهنگ ایران هم خیلی علاقه داشتم. بعداً رفتم با آقای اینانلو همکاری کردم و با ایشان در یک مجموعه مستندی همکاری داشتم. البته در حوزه گردشگری هم با ایشان همکار بودم، تا اینکه بعد احساس کردم که وجود یک چنین مجموعه مستندی واقعاً نیاز است.
بله زمانی که با آقای اینانلو کار میکردم برایشان یک سری تورهایی را تخصصی طراحی میکردم و آنجا اجرا میشد.
شما تجربه ناموفق مستندسازی هم داشتهاید؟ چون در مصاحبهای گفته بودید که ابتدا با دوستانی وارد کار شدید که آنها نتوانسته بودند ایدئالهای ذهنی شما رو بسازند برای همین خودتان به سراغ ساخت مستند رفتید!
بله اوایل کار برای من واقعاً سخت بود برای اینکه تنها بودم و هیچ حامی ازنظر مالی و... نداشتم. درنهایت با چند نفر از دوستانی که در حوزه مستند کار میکردند آشنا شدم و شروع به همکاری کردیم. در صحبتها و تبادلنظری که با آنها داشتم متوجه شدم که آن چیزی که مدنظر من است را نمیتوانند بسازند و کمکی به من داشته باشند؛ بنابراین آستینهایم را بالا زدم، یک آپارتمان خیلی کوچکی داشتم که آن را فروختم و همه را برای ساخت اولین مستند هزینه کردم بدون آنکه به کسی بگویم که در حال چنین کاری هستم.
همه داروندارم را برای این کار گذاشتم. زمان و وقت و همهچیز را به میدان آوردم و بعد شروع به تولید کردم. در ابتدا چهار قسمت کارکردم به نام «اشکفت بهمن» و «قلعه شاداب». این دو قسمت را که تولید کردم به خیلی جاها بردم؛ در سازمان صداوسیما که خیلی با من همکاری نکردند تا اینکه یک روز من رفتم خدمت آقای «جواد رمضان نژاد» که آن زمان مدیر گروه مستند شبکه چهار بودند. ایشان الآن مدیر شبکه افق هستند. جناب رمضان نژاد با امید و خیلی بامحبت وارد این قضیه شدند و کار را دیدند و پسندیدند و گفتند که این کار میتواند تولید خیلی خوبی باشد و کار را باور کردند و من هم شروع به تولید کردم. خروجی آن توافق یک مجموعه ۱۳ قسمتی به نام «ایرانگرد» شد که از آن استقبال بسیار خوبی شد. استقبال از سری اول مجموعه مستند ایرانگرد بهقدری بود که آقای ضرغامی از ما خواستند که سری جدید این مستند را برای شبکه یک تولید کنیم. چون آن سالها همه استانهای ایران شبکه چهار را نداشتند.
مجموعه ایرانگرد ۲ به این شکل برای شبکه یک تولید شد که ما سعی داشتیم مجموعه جدید خیلی متفاوت باشد و واقعاً هم همینطور شد. چند پله ترقی داشت و کیفیت کار را هم بهتر کردیم. درواقع از همه لحاظ آن را ارتقاء دادیم چه ازلحاظ بار فرهنگی و چه ازلحاظ بار آموزشی. سری دوم هم با استقبال مردم مواجه شد و جزء برنامههای پربیننده شبکه یک قرار گرفت و همین زمینه ساخت ایرانگرد ۳ شد.
در ایرانگرد ۳ هم با خودم عهد کرده بودم که باید سری جدید حتماً چند پله از سریهای قبلی بهتر باشد؛ که هموطنان عزیزمان بعد از دیدن مجموعه جدید همین را میگویند که جای خوشحالی دارد.
چه شد که آپارتمان را فروختید؟
من خیلی کار میکردم و با همین کارها توانسته بودم یک واحد آپارتمان بخرم. قبل از ازدواج آن آپارتمان کوچک را به قیمت ۷۰ میلیون فروختم که البته همه آن پول همدست من را نگرفت. ۱۵ میلیون وام داشت که از قیمت کل کسر شد. من با ۵۵ میلیون تومان باقیمانده تجهیزات تصویربرداری خریدم. این اتفاق در سال ۸۹ اتفاق افتاد و من در آن سال بهترین تجهیزات ممکن را خریدم. آن موقع یک دوربین به قیمت ۳۰ میلیون تهیه کردم. اگر شما الآن بخواهید تجهیزات حرفهای و بهروز بخرید باید بالای یک میلیارد تومان هزینه کنید.
نسبت به سال ۸۹ هم پول خوبی به دست آورده بودید!
اعتقاددارم که کار آخر را باید اول انجام داد. یکضرب المثلی هست که میگوید من آنقدر پولدار نیستم که جنس ارزان بخرم؛ لذا برای اینکه پولمان هدر نرود باید دنبال کیفیت رفت. دراینباره هم واقعاً سعی کردم که کیفیت را بالا ببریم، چراکه مردم ایران، نگاهشان و تفکرشان برای من خیلی ارزش دارد. دلیل اینکه آنقدر من روی کیفیت تأکید میکنم به همین خاطر است.
گاهی برای ضبط یک سکانس و یا پلان روی ما خیلی فشار آمده، اما به خودم گفتم که باید برای مخاطبین این نما گرفته شود. معتقدم که بهترین کار ممکن را به حد توانم باید انجام دهم. هزاران جوان برای این مملکت جان خودشان را ازدستدادهاند من چطور میتوانم به خودم اجازه بدهم که درستکار نکنم. به نظرم آنهایی که از زیر کار در میروند بدانند که خیانت بزرگی به مردم و این کشور میکنند.
چه ایدهای داشتید که دیگران نمیتوانستند آن را برای شما بسازند؟
نه اینکه نتوانند بسازند. توجه داشته باشید که برای یک تولید خوب در هر زمینهای، مخصوصاً مستند، چند چیز مهم و وجودش الزامی است. یک عشق، که پایه اصلی این کار است، من به ایران و ایرانی عشق میورزم و با همه وجودم ایران و ایرانی را دوست دارم.
با اینکه از دو شبکه دیگری که خارج از ایران کار میکنند پیشنهاد داشتم، ولی برایشان کاری انجام ندادم، چون دوست دارم برای مردم کشورم کارکنم.
دوم اینکه گروه سازنده باید نیمچه تخصصی درزمینهٔ طبیعتگردی و... داشته باشند. نگاهشان نگاه مثبت و زیبا بین باشد. چون ما قرار است کاری کنیم نگاه مردم نسبت به ایران عوض شود. پس باید زیبا ببینیم.
بخش سومش خیلی مهم است. باید بپذیریم که خیلی کار سختی است و هیچ کم از جنگ ندارد. من روزی که شروع به تولید ایرانگرد کردم واقعاً با همه وجودم کار میکردم و فکر میکردم که در یک مبارزه بزرگ هستم که باید تمام سختیهایش را به جان بخرم.
سختی کار این نیست سرما و گرما و نبود سرویس بهداشتی و حرکت از جاهای صعبالعبور نیست. این تنها بخش کوچکی از کار ماست. بخش بزرگ سختی این است که در نبود این شرایط باید کیفیت کار حفظ شود وگرنه همانند بسیاری از کپیهایی که از مستند ایرانگرد شده است چندان جذاب نخواهند بود.
ویژگی مستند ایرانگرد این بوده است که در سختترین شرایط سعی کرده است که استانداردهای جهانی که برای خودش تعریف کرده است را حفظ کند. البته ما در کار خودمان قطعاً کمبودها و نقصهایی هم داشتهایم چراکه گل بی خار خداست. مگر میشود که انسان کاری را در زمان و بودجه کم انجام دهد و نقصی در آن نباشد. اما مطمئن باشد که اگر ما بودجه و زمان بیشتری در اختیار داشتیم بهمراتب کار بهتری هم تولید میشد.
از روی مستند «ایرانگرد» کپیهای زیادی شده، به نظرتان چرا موفق نبودهاند؟
چون در آن عشق وجود ندارد. دوم اینکه در آن تحمل سختیها، زمان گذاشتن زیاد و صبر وجود ندارد. برای همین است که معمولاً به بار نمینشینند. هرچند من امیدوارم این کارها هم موفق باشند.
گویا شما به دنبال ساخت یک مستند بینالمللی هم هستید؟
بله مستند «مردمان طبیعت ایران» یک بیگ پرداکشن است و من دوست دارم این را تولید کنم. میخواهم یک کار بینالمللی انجام بدهم و نگاه مردم دنیا نسبت به ایران عوض شود. فکر میکنم با ایرانگرد ۱، ۲، ۳ توانستم این کار را انجام دهم که نگاه مردم ایران به کشور خودشان عوض شود و داراییهایمان را بیشتر بشناسیم و به آن معرفت پیدا کنیم و بیشتر قدرش را بدانیم.
مجموعه مردمان طبیعت ایران یک مجموعه ۷ قسمتی از زیباییهای ایران و ایرانیهاست، اما با نگاهی که مخاطبینش بیشتر خارجی هستند. به دنبال آن هستم این مستند را آنها ببینند و نگاهشان نسبت به ایران و ایرانی تغییر کند، به باور درستی از ایران و ایرانی برسند و به ایران سفر کنند و از بودن در ایران لذت ببرند.
گویا شبکههای تلویزیونی خارجی هم از شما درخواست ساخت مستند داشتهاند؟ کی این اتفاق افتاد؟
بعد از ایرانگرد ۲ بود، که به من ایمیل زدند و در فضای مجازی با من ارتباط برقرار کردند. من جواب یکی از آنها را ندادم و به یکی از آنهم گفتم عذر میخواهم نمیتوانم با شما کارکنم.
چرا به این سمت نرفتید. طبیعتاً پیشنهاد مالی خوبی دادهاند!
من دیگر بچه ۲۳، ۲۴ ساله نیستم. من ۴۰ ساله هستم و به کشورم ارق دارم، آدم برای پول هر کاری نمیکند. هرکسی یک قیمتی دارد، اما من احساس میکنم آدمی هستم که با پول قابلمقایسه نیستم. یعنی نمیخواهم خودم را همطراز با پولکنم. کشورم از هر چیزی باارزشتر است. دوست ندارم نگاه دیگری بهغیراز عشق به ایران و ایرانی داخلش شود.
دنبال این حاشیهها نیستم. تمام ذهن من صرفاً درگیر پیشرفت کشور و مردم کشورم است و اینکه زیباییها ایران دیده شود.
هزینه ساخت مستندها چقدر بوده است؟
مفاد قراردادها و هزینه پروژهها یک مسئله خصوصی است که باید هر تهیهکنندهای آن را نگه دارد. فقط اینقدر بدانید که بسیار کمتر از بودجه سریالهایی است که تولید میشود. یعنی رقمی نیست که قابلگفتن باشد.
گویا سر ساخت ایرانگرد ۳ دچار اشکالات مالی شدید!
به خاطر کمبود بودجه خیلی از جاها را از دست دادیم و به همین دلیل هم چند بار اضافههزینه کردیم. یعنی جایی را ازدستداده بودیم و باید یک سال صبر میکردیم و بهار سال آینده میرفتیم تا ضبط انجام شود. مجبور بودیم گاهی بیشتر جایی بمانیم و بیشتر کارکنیم که همه اینها هزینهبر بود.
گروه ایرانگرد الآن چند نفر است؟ از چند شروع کردید؟
ما با ۴ نفر ایرانگرد ۱ را شروع کردیم. الآن یک مجموعه حدوداً ۵۰ نفری درگیر این کار هستند. مجموعه تصویربرداریمان و بچههایی که در خود لوکیشنها با ما هستند بین ۷ تا ۱۰ نفر هستند و مجموعهای که خارج از گروه تصویربرداری هستند حدود ۴۰ نفر هستند که حدود ۳۰ نفرشان را فقط گروه پژوهش و نگارش تشکیل داده است. مابقی در حوزه موسیقی و تدوین و همینطور در حوزه صداگذاری کمک میکنند.
سوژهها را چه طور پیدا میکنید؟
خیلی سخت، یعنی پیدا کردن سوژهها یکی از سختترین کارهایی است که ما انجام میدهیم. ابتدا یکی از استانهای کشور را به ما معرفی میکنند. ما از طریق دوستان و آشنایانی که در این زمینه فعالیت میکنند و در آن استان هستند پرسوجوهایی را انجام میدهیم. بعدازاین کار ما به ۳۰ یا ۴۰ سوژه میرسیم که آنها را روی کاغذ میآوریم و غربال میکنیم. بعدازاین خودمان به منطقه میرویم و این سوژهها را نگاه میکنیم و در استان میگردیم و آنها را به ۱۰ الی ۱۵ سوژه میرسانیم. از این تعداد هم درنهایت به ۳ یا ۴ سوژه اصلی میرسیم که باید روی آنها کارکرد. بعد این سوژهها را به بخش پژوهش میدهیم که در مورد آنها تحقیق کنند.
چه چیزی در سوژهها مهم است که انتخاب میشوند؟
اول بکر بودن طبیعت آن منطقه است. دوم آدمهایش باید اصالتهای خوبی داشته باشند و آن را هم حفظ کرده باشند. آن آدمها باید در طبیعتی باشد که یا خیلی بکر و یا خیلی زیبا باشد.
در سوژههایی که انتخاب کردید کدامیک از آنها بیشتر به دلتان نشسته است؟
همه را یک اندازه دوست دارم و هیچ فرقی بین هیچکدامشان نمیبینم. به هرکسی هم میگویم باورش نمیشود، میگویند مگر میشود حتماً جنگلها جذابتر هستند. اصلاً اینطور نیست بیابان یک زیبایی و حرفی برای گفتن دارد، جنگلهای هیرکانی یکجور، کوههای زاگرس یکجور، جنگل بلوط زاگرس یکجور، قوم بلوچ یکجور، قوم لر و تالش قشقایی یکجور. هرکدام اینها حرفی برای گفتن دارند.
گویا به دنبال چاپ کتاب و برگزاری نمایشگاه بینالمللی عکس از جاذبههای ایران در خارج از کشور هستید؟
میخواهم نگاه مردم دنیا به ایران معطوف شود و تغییر کند و لذت ببرند. آنها بیایند ارز آوری میشود و تبادل فرهنگ صورت میگیرد. هم چنین آنها بافرهنگ خوب ایران آشنا میشوند.
وقتی من در «اینستاگرام» عکس و یا کلیپی از ایران میگذارم، آنقدر به من پیام میدهند که واقعاً اینجا ایران است؟ مگر ایران بیابان نبود و شما عربی صحبت نمیکردید؟ برای همین خیلی دوست دارم که خارج از کشور نمایشگاهی از ایران و فرهنگ ایرانی دایر کنم. همچنین مجموعه مستند مردمان طبیعت ایران را بسازم که در همین راستا هست.
میراث فرهنگی چقدر از شما حمایت کرده است؟
هیچی!
با آنها جلسه نداشتید؟
داشتهایم، ولی هیچ حمایتی نکردند. با مدیر اسبق میراث فرهنگی جلسهای داشتم هیچ تأثیری نداشت. با معاون قبلی ایشان هم همینطور هیچ تأثیری نداشت و استانداریها هیچکدامشان همکاری نکردند.
در مستندها دچار آسیبهای مختلفی شدهاید. الآن وضعیتتان چطور است؟
من با خودم عهد کردم که این بدن را سالم زیرخاک نبرم. کاری که ما انجام میدهیم بسیار سخت است. از عوامل زیادی هم برای تولید نمیتوانم استفاده کنم چراکه هم بودجه محدود است و هم وقتی گروه بزرگ میشود کار هم سخت میشود. آنقدر من و سایر عوامل کولهها و بارهای سنگین جابهجا کردهایم که حد ندارد. من الآن سه دیسک پاره دارم. هم دیسک کمر و هم گردنم دچار پارگی شده است و آنها را فقط با ورزش حفظ کردهام تا جراحی نشوند. اگر بخواهم جراحی کنم خدا میداند چه اتفاقی میافتد.
پرده دیافراگم من پاره شده است و جراحی آن را به بعد از اتمام «ایرانگرد ۳» موکول کردهام. رباط صلیبی پایم هم در همان قسمت بختیاریها پاره شد که آن را جراحی کردم و ۹ ماه طول کشید تا بهبود پیدا کنم و مجبور بودم روزی ۴ الی ۵ ساعت فیزیوتراپی و آبدرمانی کنم. برای همین میگویم من کلکسیون دردم. همه این کارها رو انجام دادم تا قدمی برای کشورم بردارم و کار درست را انجام بدهم.
شیرینترین اتفاقی که برایتان در طول پخش مستندها اتفاق افتاد؟
وقتیکه ایرانگرد پخش شد و اینقدر پیامهای مثبت از مردم دیدم واقعاً خستگیام رفع شد. من تا وسطهای کار خسته بودم، آنقدر که همهاش با خودم میگفتم که خدایا من چقدر روحم خسته است. ۳ سال بهشدت کارکرده بودیم، شبانهروزی و پر از استرس.
موقع پخش ایرانگرد در ایام نوروز بهشدت استرس داشتم که بازخورد چه میشود، مردم و مسئولین چه میگویند، چه اتفاقی میافتد و این استرسها من را خیلی خسته کرده بود جوری که در اینیک ماه اخیر من ۴ کیلو وزن کم کردم با اینکه اصلاً چربی ندارم [با خنده]درنهایت به آرامش رسیدیم وقتی دیدم خیلی استقبال شد و بهعنوان پربینندهترین مستند تلویزیون شناخته شد؛ و حرف آخر!
من اینجا میخواهم از ۳ مجموعه سپاسگزاری ویژه داشته باشم. یک خانوادهام، همسرم و فرزندم، عواملی که هرگز دیده نشدند در مجموعه مستند ایرانگرد، مثل تصویربردارها و صدابردارهایمان، بچههای تصاویر هوایی، تدوینگر و بچههای پژوهشگرمان. همه آنها با تمام وجود و با عشق کارکردند و سختی خیلی زیادی کشیدند من واقعاً از همه آنها سپاسگزارم.
سوم از مردم شریف ایران واقعاً سپاسگزارم به خاطر اینکه همیشه انرژی مثبت به من انتقال دادند و من را حمایت کردند و از حمایتشان خیلی ممنونم.
همینطور از مسئولین سازمان صداوسیما که این فرصت را به من دادند و کمک کردند که این مجموعه به بار بنشیند هرچند که همیشه بودجه کم بود هرچند که همیشه ازلحاظ مالی و زمان در مضیقه بودم، اما سپاسگزارم که کمک کردند همین هم به بار بنشیند. از ریاست محترم سازمان صداوسیما عاجزانه تقاضا میکنم که کمک کنند که مجموعههای بهتری را بتوانم بسازم، چون من زمانی دارم و الآن جوان هستم و تا ۷، تا ۱۰ سال دیگر میتوانم خوب کارکنم بعدش دیگر مستهلک میشوم و مطمئناً نمیتوانم کاری انجام دهم؛ بنابراین دوست دارم در اینزمانی که باقیمانده است یکی دو کار انجام بدهم، کاری که ماندگار باشد و این برای من از هر چیزی باارزشتر است.
ارسال نظر