نیم نگاهی به "فراری" با بازی "محسن تنابنده" /عکس
به طور طبیعی انتخاب بعضی افراد جامعه برای گذراندن اوقات فراغت، رفتن به سینما و فیلم دیدن است، اما این که چه فیلمی را انتخاب کنند، سوالی است که در ذهن هرکسی که قصد رفتن به سینما دارد به وجود میآید.
علیرضا داوودنژاد در تازهترین اثر سینمایی خود، این روزها با فیلم «فراری» بر پرده سینماها حضور دارد. اثری که در نگاهی ابتدایی بیانگر تصویری از نسل جدید جامعه است که مادیات برایشان اولویت اول زندگی است.
فراری، داستان دختر 18 سالهای به نام گلنار (ترلان پروانه) است که از شهرستان به تهران میآید و تلاش میکند با همراهی رانندهای (محسن تنابنده) با ماشین فراری که سالهاست رویایش را در سر میپروراند، عکس بگیرد.
تسلط و تجربه داوودنژاد در ساخت فیلمهای خیابانی همراه با قصه بدون لکنت و شسته رفتهای که فراری دارد از جمله دلایلی است که بیننده در انتها با نارضایتی سالن را ترک نمیکند.
فراری برای اولین بار در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد که در نهایت موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (محسن تنابنده)، سیمرغ بلورین ویژه هیات داوران، سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (کامبوزیا پرتوی) و سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری (پرویز آبنار) شد.
گزارش جامجم درباره این فیلم خوب را در ادامه میخوانید.
تحقق رؤیاهای پوچ
یاسمن خلیلی فرد، نویسنده و منتقد سینما، فراری را بازگشت داوودنژاد به دوران اوج خود میداند.
او در گفتوگو با جامجم تصریح میکند: علیرضا داوودنژاد، فیلمساز کهنه کار سینمای ایران با ساخت فیلم فراری بازگشت موفقیتآمیزی به دوران اوج فیلمسازی خود دارد؛ برههای که برخی فیلمهایش چون «بچههای بد» بسیار پرجنجال و پرسر و صدا شد.
فراری همانقدر که در خوانده شدنش به دو شکل فِراری و فَراری مخاطب را با تردید مواجه میکند، به لحاظ محتوایی نیز میتواند هر یک از این دو نام را تعریف و تشریح کند و به عبارتی میتواند هر دوی این عنوانها باشد.
نویسنده «انگار خودم نیستم» و «یادت نرود که...» یادآور میشود: دختر نوجوانی در پی تحقق آرزویی پوچ از روستایی در شمال کشور به تهران میآید و مواجه شدنش با یک راننده تاکسی، داستان اصلی فیلم را شکل میدهد. فراری، فیلم داستان محوری نیست و بیش از آن که متکی بر یک روایت مملو از جزئیات باشد یا الگوی روایی آن از شیوه کلاسیک داستانگویی پیروی کند بر محتوا مداری تأکید دارد؛ محتوامداریای که در آن شخصیتها، کنشها و تصمیماتشان پررنگتر و مهمتر از قصهاند. کامبوزیا پرتوی نشان داده به نوشتن و کارگردانی درامهای جادهای و خیابانی علاقه دارد؛ حال در فیلمنامه فراری که بیشباهت به ساخته آخر خود پرتوی (فیلم کامیون) هم نیست، او باز هم کاراکترها را در خیابان رها میکند تا وجوه برجستهای از اجتماع مدرن شهری را که مد نظرش است، بیپرده ترسیم کند و کنش شخصیت اصلی کار را با جامعه دور و بر او به تصویر کشاند. این رویکرد اگر بدرستی پیش برود، کار را واجد جذابیتهای دراماتیک میکند و اگر خراب شود فیلم به نحوی درجا میزند و جذابیتهای نمایشیاش را از دست میدهد.
او ادامه میدهد: داوودنژاد در فراری، دست به ریسک بزرگی زده که البته جواب داده اما تکرار برخی رویدادها را میتوان در آن مشاهده کرد؛ بهاین معنا که فیلمنامه در برخی بخشها دچار تکرار میشود و نه رخداد تازهای در آن شکل میگیرد و نه شخصیتها دچار تحول میشود؛ تحول نه بهآن معنا که آدمهای فیلم طی زمانی کمتر از 24 ساعت به دگردیسیهای عمیق دچار شوند بلکه درگیر شدن نادر در مساله دختر میتواند او را اندکی تغییر دهد یا درگیر احساسات تازهای کند اما چنین چیزی اتفاق نمیافتد و این سکون و عدم تغییر و تحولات با
در نظر گرفتن مدت زمان نسبتاً طولانی فیلم از معایب آن به شمار میآید.
اما فیلم بازیهای درخشانی دارد؛ بده بستانهای دو بازیگر اصلی یعنی محسن تنابنده و ترلان پروانه بینقص از آب درآمده است؛ در فراری با ترلان پروانه جدید و دور از انتظاری مواجه میشویم که از پس این نقش سخت بخوبی برآمده است. فراری به لحاظ اجرا نیز تمیز و شسته رفته از آب درآمده است، آن هم با میزانسن درست و کارگردانی خوب داوودنژاد.
خلیلیفرد یادآور میشود: فیلم در نمایش تقابلها و تفاوت قشرهای مختلف اجتماعی، موفق عمل میکند و میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. فیلمساز نشان میدهد با دغدغههای نسل جدید و مشکلاتی که بسیاری از جوانان با آنها دست و پنجه نرم میکنند، آشناست و این از محاسن کار اوست. فراری از آن دسته فیلمهایی است که تماشای آن به تمام افراد جامعه اکیداً توصیه میشود.
تماشاگران چه می گویند
شاید بهترین منتقد یک فیلم تماشاگران آن باشند. آنچه میخوانید گزیدهای از نظرات مردم درباره فراری است.
آریا: فیلم خوبی است. دوستان به هیچ وجه این فیلم رو از دست ندن. بین فیلمهای روی پرده با فاصله بهترین است.
کیهان: خیلی بد بود. جا داره یه تسلیتی به داوودنژاد بگم به خاطر این فیلم ضعیف. به دوستانی هم که معنی مبتذل رو نمیدونن، توصیه میکنم که فراری رو حتما ببینن.
معین: ایده کلی فیلم این بود که فراری سوارها حیوانند و پیکان سوارها بامرام و آدم حسابی. قرون وسطی است مگه؟
علی حقیری: فراری یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. جمله فوق شاید در نگاه اول کمی اغراق آمیز به نظر برسد اما فیلم داوودنژاد انصافا فیلم درخشانی است.
رویا: مگه میشه! مگه داریم! من خودم رو برای بازی مصنوعی ترلان پروانه آماده کرده بودم اما داوودنژاد چه بازی محشری ازش گرفته بود. شد قضیه طناز طباطبایی که داوودنژاد با مرهم کشیدش بالا.
یاسمن: آفرین بر فیلمسازی که تونسته این فیلم خوب رو خلق کنه.
قربانی اکران نوروز
علی رستگار
علیرضا داوودنژاد، از معدود فیلمسازان نسل میانه فیلمسازی سینمای ایران است که بهدلیل به روز بودن و همگام با زمانه و جامعه پیش رفتن، همچنان سرپاست و فیلمهایی نو و خلاقانه و تجربه گرا میسازد. فقط کافی است نگاهی به «روغن مار» بیندازید تا این میل سیری ناپذیری تجربه را ببینید و از این مکاشفه لذت ببرید.
داوودنژاد تعهد و دغدغهاش به نسل جوان و جامعه امروزی را به خوبی در «فراری» به تصویر میکشد و پیش روی مخاطب قرار میدهد. او در زمانهای که بسیاری از همنسلانش به دلایل مختلف از جامعه عقب مانده و درجا میزنند، پرچمدار است و میانداری میکند. بااینکه آثار او نگرانی و دلواپسی پدرانه و نسل گذشته را دارد، اما در روایت و ساختار، جوان و پرتکاپو و خلاق و تجربه گراست و همین هم تماشاگر جوان و امروزی را با آثارش همراه میکند.
«مرهم» همانقدر که به دلیل طرح مسائل و دلنگرانیهای پدران و مادران، تماشاگران نسلهای گذشته را با خود همراه میکند، به اندازه کافی واجد نکاتی آشنا و جذاب برای مخاطبان جوان امروزی هم است. «فراری» هم توامان و به توازن مخاطبان نسلهای دیروز و امروز را هدف قرار داده و نادر و گلنار این دو طیف بیننده را در فیلم نمایندگی میکنند.
کامبوزیا پرتوی (نویسنده فیلمنامه) و داوودنژاد به خوبی موفق میشوند، درامی جادهای و شهری را ترسیم و به مخاطبان ارائه کنند و در سفری همراهی کننده، به مجموعهای از چالشها و آسیبهای اجتماعی نقب بزنند، بدون اینکه این روایت رنگ شعار به خود بگیرد.
سفر دختری شمالی برای عکس گرفتن با یک فراری هشت میلیارد تومانی، ضمن اینکه نشانهای از وضعیت نگران کننده امروزی بعضی از نوجوانان و جوانان است، بهانهای برای به تصویرکشیدن علت و معلولهای دیگری در جامعه میشود.
با این حال، فراری با همه محاسن و امتیازاتش و کارنامه پربار سازندهاش که از فیلمهای خانوادگی و تجربهگرا و تجاری در آن به چشم میخورد، در پخش و اکران، قربانی یک استراتژی اشتباه میشود. فراری ذاتا و روی کاغذ، نباید جزو گزینههای اکران نوروزی قرار میگرفت. تجربه سینمای ایران در این سالها نشان داده که گرایش مردم در نوروز، به فیلمهای کمدی و سرخوشانه تر است و عموما آثار جدی در مقابل کمدی ها، شانس چندانی برای خودنمایی و دیده شدن ندارند.
آن دسته از فیلمهای جدی نوروزی هم باید از اهرمهای لازم برای حضور در این رقابت برخوردار باشند که در آثار امسال، لاتاری و به وقت شام، ظرفیت لازم برای این هماوردی را با فیلمهای کمدی بالقوه پرفروشی چون «مصادره» داشتند. که البته درنهایت و آنطور که پیشبینی میشد، صدر جدول گیشه را به رقیب کمدی خود واگذار کردند.
اما فراری، در پخش و تبلیغات، امکانات لاتاری و به وقت شام را دراختیار نداشت و اصلا فیلمی نبود و نیست که در فضای رقابت و هماوردی با دیگر گزینههای اکران نوروزی امسال باشد. فراری فیلمی شریف و انسانی است که باید به دور از هیاهوی بازار مکاره نوروز، به تماشایش مینشستیم. فیلمی که باید در فضای دیگری به عمق جان مخاطب بنشیند و اثر کند. جالب اینجاست که شخصیت نادر، راننده فیلم فراری با بازی خوب محسن تنابنده، هم به نوعی همچون قهرمان فیلم لاتاری، با چالش غیرت مواجه میشود، اما استراتژی دفاعی مردِ به جنگ رفته فراری، از جنس شور و هیجانی فیلم مهدویان نیست و به اقتضای سن و سال نویسنده و کارگردان فیلم، در قالب و شیوه دیگری میگنجد. مسیری که نمایش آن قطعا به محیطی آرامتر برای تماشا، قضاوت و تاثیرگذاری نیاز دارد و با هیاهوی اکران نوروزی و اهداف و جلوههای مهیج تماشاگرپسند جور در نمیآید.
فراری گرچه باوجود بیش از یک ماه از اکران به فروش چهارصد میلیون تومان هم نرسیده و قعرنشین گیشه نوروزی است، اما به قول گزارشگران فوتبال موقع شکستها، چیزی از شایستگیهای آن کم نمیکند و مطمئنم که این اثر ارزشمند بتدریج و با فاصله گرفتن از هیاهوی نوروزی بیش از اینها دیده و درک خواهد شد.
ارسال نظر