تحلیلی بر آخرین ساخته آیدا پناهنده
اسرافیل ؛ تقابل سنت و مدرنیته با طعم عشق نافرجام
اسرافیل دومین فیلم پناهنده نامیست یادآور فرشته مرگ که در رستاخیز با دمیدن در شیپور مردگان را مجدد زنده میکند، روایتگر عشقی که در گذشته بوده و حالا مجدد زنده میشود.
صبا کامی: بدون تردید با شنیدن اسامی چون پوران درخشنده و تهمینه میلانی نخستین مفهومی که به ذهن مخاطب میرسد، فیلمی با مضمون احیای حقوق زنان است و این اتفاقیست نیکو برای سینمای زنان که در ایران محدودیت دارد.
وقتی از سینمای زنان صحبت میکنیم منظور هم فیلم هایی با تم و مضمون زنانه است که زنان به عنوان عوامل اصلی در آن حضور دارند. آیدا پناهنده فیلمساز نسل جدیدی است که میتوان نام او را نیز در کنار همین افراد قرار داد
فیلمسازی که در دو فیلم بلند خود نشان داد خیلی به دنبال احیای حقوق زنان نیست بلکه بیشتر تلاش میکند تا با جسارت مخصوصش دنیای زنانه و معضلات آن را به تصویر بکشد و اتفاقا برای همین جسارت هم نه تنها در داخل بلکه در خارج إز کشور هم مورد ستایش قرار گرفته است.
اسرافیل دومین فیلم پناهنده ،نامی ست یاداور فرشته مرگ که در رستاخیز با دمیدن در شیپور مردگان را مجدد زنده میکند روایتگر عشقی که در گذشته بوده و حالا مجدد زنده میشود.
لوکیشن اسرافیل هم مانند فیلم قبلی پناهنده ،ناهید، در مناطق شمالی کشور است که محیط مه آلود آن فضایی غم زده را به مخاطب القا میکند و خبر از یک داستان دراماتیک میدهد.
اسرافیل به عبارت بهتر نماینگر تقابلی از سنت و مدرنیته است که با اغراق تلاش در نشان دادن غیرتِ مرد ایرانی دارد که بخاطر حفظ آبروی خانواده اش آن هم در یک شهرستان کوچک مانع از به ثمر رسیدن یک عشق میشود، هرچند که این حجم از سختگیری کمی غیر منطقی به نظر میرسد اما بهترین توصیف برای این فیلم(حتی به گفته اکثر منتقدین) "دوپاره" بودن آن است
اپیزود اول که آغازگر فیلم است با صدایی از قطار در همان منطقه شمالی زندگی زنی میانسال به نام ماهی با بازی (هدیه تهرانی) را روایت میکند که به تازگی در سوگ فرزند خود نشسته است که در همین حین با بهروز عشق سابق خود بعد از سالها مواجه میشود
پناهنده در این بخش به خوبی توانسته از غم و تنهایی و داغدار بودن زنی صحبت کند که بار روانی یائسگی نیز أو را دچار افسردگی کرده است، البته جسارت شخصیت ماهی به اندازه جسارت شخصیت ناهید نیست و در بیشتر مواقع نسبت به حرفهایی که درباره او میزنند خنثی و منفعل است و واکنشی از خود نشان نمیدهد.
در همین حین شاهد بازی آرام و درونی هدیه تهرانی نیز هستیم که گاهی حتی بدون گفتن دیالوگ و در سکوت کاملا حس درونی شخصیت را به مخاطب منتقل میکند و به فیلم رنگ و لعاب خاصی میبخشد که این نشأت گرفته از شخصیت آرام و مستقل هدیه تهرانی است و انتخاب پناهنده برای این نقش ستودنی است.
اپیزود دوم اما فضایی در شهر مدرن تهران است، داستان خانواده ای سه نفره با مادری که روان پریش است و دختر و پسر او میخواهند از پذیرفتن مسئولیت او شانه خالی کنند.
وقتی از سینمای زنان صحبت میکنیم منظور هم فیلم هایی با تم و مضمون زنانه است که زنان به عنوان عوامل اصلی در آن حضور دارند. آیدا پناهنده فیلمساز نسل جدیدی است که میتوان نام او را نیز در کنار افرادی چون پوران درخشنده و تهمینه میلانی قرار داد
بازی درخشان مریلا زارعی در نقش مادر این خانواده بدون شک از نقاط قوت این فیلم است که به خوبی توانسته از پس نقشِ یک زن با مشکل روانی که سرنوشت اش به دست دختر و پسرش افتاده ،بر بیایید.
در این میان اما شخصیت مرد قصه ،بهروز ، بسیار گنگ و مبهم است و به اصطلاح تکلیفش با خودش مشخص نیست و تا انتها برای مخاطب سؤال است که بهروز دنبال چه چیزی در فیلم بود و به کدام یک از این زنان سنتی و مدرن علاقه داشت.
علاقه او به ماهی حقیقی است یا صرفا میخواهد در شرایط سختی که برای او رخ داده در کنارش باشد، دلیل آمدن و رفتن او نیز به طور ضعیفی در فیلم بیان میشود و همین دلیل ممکن است مخاطب او را در طول فیلم به فراموشی بسپارد
با اینکه زنان داستان برخلاف مردِ قصه از شخصیت با ثباتی برخوردار هستند، اما بااین حال ماهی دچار یک دوگانگی ست در جایی ازادانه با بهروز قرار میگذارد و او را میبند اما جایی دیگر ترس دارد از اینکه در شهر ان دو را باهم ببینند و همین رها شدن شخصیتها یکی از ضعفهای اصلی فیلم است
ایراد دیگر فیلم این است که ریتمی کند و حداقلی دارد و گاهی حوصله مخاطب را با کشدار شدن داستان سر مبرد.
از طرفی فیلم هیچگاه به درستی و منطقی دلیل جدایی بهروز و ماهی را بیان نمیکند و ببینیده تنها از دیالوگ ها باید خودش به این موضوع پی ببرد، شاید یکی از ایرادات اسرافیل وجود همین فضاهای خالی در فیلمنامه است
با این وجود اگرچه در این فیلم تلاش شده تا بازیگران با گویش شمالی صحبت کنند اما در واقع تنها یک ته لهجه و ردی از این گویش دیده میشود و حتی هدیه تهرانی گاهی لهجه خود را فراموش میکند و به زبان تهرانی صحبت میکند و این در ذوق مخاطب میخورد.
و در نهایت اسرافیل با اینکه موضوعی تکراری دارد اما هنوز هم برای عده ای جذابیت دارد، شاید فیلمنامه ا ی قوی ای هم نداشته باشد اما کارگردانی قابل قبول دارد که با همه نقد ها و کاستی ها میتوان گفت فیلمی پیشگام است در سینمای مستقل ایران و روایتی متفاوت از عشق که باید آن را درسینما دید.
ارسال نظر