نقد پارس بر یک تئاتر شرقی
ژست پوچگرایی و علاقهمندان آن در یک نمایشنامه ایرانی
در نمایش شرقی غمگین، عشق دوگونه و مقابل هم مطرح میشود؛ یکی عشقی که لاجرم به حال علی ختم میشود و یکی عشقی که سعید همخانهش دارد و معنی دمدستی و سرگرمکنندهای برای آن قائل است. و این داستان علیرغم «شرقی غمگین» بودنش، یک «غربی غمگین» است و شرقی غمگین فقط ریاضت عشق افلاطونی علی عشقی ست که در همهجای نمایش گسترده شده است.
گروه تحلیلی خبری "پارس"_آمنه اسماعیلی: تئاتر «شرقی غمگین» نوشته سجاد افشاریان، ابتدا مدتی در تماشاخانه پالیز و بعد در سالن شهرزاد، روی صحنه رفت و نسبتا پر فروش و با استقبال زیاد مواجه شد.
داستان کلی نمایش، شرح روزگار علی عشقی است. که سجاد افشاریان به ایفای این نقش پرداخته است. در این داستان دو سال است که محبوب و معشوق علی عشقی، ترکش کرده و او در این دو سال از خانه بیرون نرفته است. علی عشقی، همراه سعید، که هومن شاهی به ایفای این نقش پرداخته، در یک خانه قدیمی که دکور نشان میدهد یک زیر زمین است، زندگی میکند. در آخر نمایش علی از خانه بیرون میرود و در طول نمایش با مونولوگهایی روبرو هستیم که علی عشقی در قالب پادکست ضبط میکند. فضای مردهای به نمایش حاکم است و این دیالوگها و مونولوگهای پر سوز و گداز عاشقانه، تأثیر شکست فلسفی و عشقی را چند برابر میکند.همخانهی علی عشقی هم با مشکلات خودش روبروست و برعکس علی، با محیط بیرون تعاملهای پرمخاطره دارد.
علی در آخر نمایش استدلالی برای بیرون رفتن از خانه میآورد که عین قول نیچه در کتاب «چنین گفت زرتشت» است: به خاطرم میآید که قولدادن را عملی غیرعقلانی خوانده بود از این رو که با گذر زمان و تغییر شرایط سبب میشود در برخی موارد عملکردن به قول غیرعقلانی بنماید.
این نمایش، گفتگومحور است و هیچ المان دیگری در صحنه و پیرامون برای ارتباط برقرارکردن نیست. آنقدر متبحرانه نوشته شده است که تأثیر یک شخصیت بهخاکستریرسیده را کاملا القا میکند.
علی: من اگه یه بار دیگه به دنیا میاومدم فهرست کارایی که باید انجام بدم رو برنمیداشتم. فهرست نبایدها رو برمیداشتم. که تو جزو نبایدها بودی.باید بودی ها،واسه من نباید بودی...که کاش باید بودی - متن نمایشنامه –
در این نمایش، عشق دوگونه و مقابل هم مطرح میشود؛ یکی عشقی که لاجرم به حال علی ختم میشود و یکی عشقی که سعید همخانهش دارد و معنی دمدستی و سرگرمکنندهای برای آن قائل است. و این داستان علیرغم «شرقی غمگین» بودنش، یک «غربی غمگین» است و شرقی غمگین فقط ریاضت عشق افلاطونی علی عشقی ست که در همهجای نمایش گسترده شده است.
نمایش یک تعریف غربی از عشق دارد با پرداختی شرقی و این دوگانگی و تناقض گاه ببیننده را اذیت میکند.
علی عشقی برای ناکامیهایش گاه دلایل اجتماعی را خیلی مویرگی بیان میکند.
علی عشقی: نشد یه پاریس بریم دست تو دست زیر بارون روى این سنگفرشها گز کنیم ببینیم چه حالى میده؟ چه حالى میده؟ چه حالى میده که سنگفرش هاى حسنآباد نمیده، والا اون جورى که من زیر بارون روى سنگفرشهاى حسآباد برات رقصیدم، خودِ پاریس مى رقصیدم هفت هشت تا ستاد امر به معروفشون چپ میکرد روم. تو گفتى پاریس ستاد امر به معروف نداره گفتم اگه شانس ماست که یهو ون گشت ارشاد از زیر برج ایفل دستى میکش- متن نمایشنامه–
با توجه به استقبال و تعداد اجراهای این نمایش به نظر میرسد که این حال متناقض عاشقانه و یک پارادوکس عاشقانه شرقی-غربی، خیلی برای جامعه هنردوست جذاب است و این نشان میدهد که ژست پوچگرایی در عشق در معنای غربی خیلی علاقهمند دارد.
ارسال نظر