پارس؛
از فتنه «شهیدجاوید» تا فتنه «عبدالحسین»
طیفی از انقلابیون هم که تحلیلشان این بود که مخالفت با این کتاب و نویسنده و تقریظنویسانش، در واقع مخالفت با امامخمینی و نهضت مبارزه است، مقابله به مثل را شروع کردند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- فرج اللهی- تصور کنید پای منبر یک روحانی معروف نشستهاید و او با شور و حال فریاد میزند «امام حسین(ع) از دست رفت. به فریاد برسید. عده ای از مدرسان قم امام حسین(ع) را از ما گرفتند.» وقتی از منبر پایین میآید یک عالِم معروف دیگر صورتش را میبوسد و میگوید «آفرین تو با این کار امام حسین(ع) را زنده کردی.» یا مثلا در نمازجمعه نشستهاید و امامجمعه میگوید «خاک بر سر آنها که این کتاب را نوشتند، خاک بر سر آنها که بر این کتاب تقریظ نوشتند.» یا دارید در کوچه راه میروید که میبینید بچهمذهبیهای محل دارند به فلان عالمِ معروف شهر آبدهان پرتاب میکنند. وقتی میپرسید چرا؟ میگویند او فلان کتاب ضد اهلبیت را تایید کرده است. این واقعیتی است که سالهای 49 و 50 جامعه مذهبی ایران با آن مواجه بود.
ماجرا از این قرار بود که یکی از فضلای انقلابی قم کتابی نوشته بود به نام «شهیدجاوید» و تحلیلی از قیام امامحسین(ع) ارائه کرده بود که با تحلیل غالب علما متفاوت بود. روحانیت سنتی و غیرسیاسی که در رأسشان مرحوم آیتالله گلپایگانی قرار داشت، تحلیلشان این بود که نگاه این کتاب با برخی اعتقادات مسلّم شیعه مثل علم امام معصوم منافات دارد. به همین خاطر، مبارزه با این کتاب را به عنوان «اولویت» در دستورکار قرار دادند. منبر و مسجدها پر شد از نقد و انتقاد از شهید جاوید و لعن و نفرینهایی که نثار نویسنده و دو تقریظنویس کتاب(آیات مشکینی و منتظری) میشد. طیفی از انقلابیون هم که تحلیلشان این بود که مخالفت با این کتاب و نویسنده و تقریظنویسانش، در واقع مخالفت با امامخمینی و نهضت مبارزه است، مقابله به مثل را شروع کردند.
ساواک هم با مشاهده این اختلاف، با اقداماتی مثل چاپ و پخش نامحسوس و همزمان شهیدجاوید وجزوات علیه آن، آتش اخلاف را شعله ورتر کرد. نتیجه اینکه به قول امامخمینی «یک مسئله فرعی را پیش میآورند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان میگفتند «شهید جاوید»؛ تقریباً ماه رمضان را یک دستهای اشکال میکردند، یک دستهای رفع اشکال میکردند؛ یک دستهای فحش میدادند و یک دستهای به این طرف فحش میدادند. آنها هم نشسته بودند به ریش ما میخندیدند که اینطور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان در تمام ایران سر یک کتابی، که مسئله فرعی بود و هیچ اصلاً چیزی نبود...»
حالا چهل و چندسال بعد، یک امامجمعه بر اساس نگاهِ شخصیاش حرفهایی زده و انتقاد کرده از اینکه چرا بعضی خود را سگ و نوکر اهلبیت مینامند، اسم بچه های خود را عبدالحسین و عبدالعلی نگذارید،کلمه عبد را بردارید چون این موارد موجب ایجاد شبهههایی توسط دشمن می شود و حرفهایی از این دست. در مقابل این اظهارنظر، موج راه افتاده در اثبات اینکه کلب اهلبیت خواندن ریشه در سیره علما و بزرگان دارد و کمپین تغییر پروفایل به «من نوکر امامحسین هستم» راه افتاده و منبریهای معروف در کانال تلگرام و صفحه اینستاگرامشان له و علیه آن موضع میگیرند و فیلم سخنرانی یک مرجع درباره نوکری اهلبیت را منتشر میکنند. یک عده هم در دفاع از سخن امامجمعه مذکور به میدان آمدهاند.
کسی نمیگوید بحثهای اختلافی مذهبی مهم نیست و نباید به آن پرداخت؛ بحث بر سر تبدیل «مسائل فرعی» به «مسائل اصلی» و غلبهی «حاشیه» بر «اصل» است. اینکه دوماه محرم و صفر به جای پرداختن به «معارف اهلبیت» و «تشریح حرکت سیدالشهداء»؛ اهل منبر و روضه بر سر «کلب اهلبیت بودن یا نبودن» جدال کنند.
ارسال نظر