پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سینا کلهر- اگر می شود دوباره ازدواج کرد، عشق را تجربه کرد و خوشبخت شد چرا باید زندگی عادی، روزمره و تکراری را تحمل کرد؟

این سئوال پیامد پنهان و ناخواسته و حتی علی رغم میل ازدواج های مجدد برخی از چهره های مشهوری است که ازدواج های دوم خود را علنی کرده و در آخرین مورد نیز به تجربه عشق، تاج و لباس عروسی مزیین کرده اند. دعوت آن ها آشکار است و بیش تر از آن که مخاطب دعوتشان زنان مطلقه، بیوه و یا مجرد باشد، همه زنان متاهلی است که زندگی عادی و روزمره دارند. همه آن زندگی های که به صورت عادی، غیر هیجانی و بدون افت و خیزهای ناشی از عشق های رنگی یا روحانی! در جریان است،...از تکرار ملال آور زندگی خسته نشده اید؟ خود را نجات دهید! می شود دوباره عاشق شد! دوباره ازدواج کرد؟ دوباره لباس عروس پوشید؟ دوباره آشنا شد و تپش های قلب روزهای اول آشنایی را تجربه کرد! همان احساس شیرینی را که به وصف نمی آید اما شیرینی اش بر جان آدمی می نشیند. 

بگذریم از طوفانی که این نوع  اعلام های عمومی و علنی ازدواج های مجدد در طلاق های خاموش و عاطفی خانواده ها به پا می کند و سیل افرادی که در زندگی های خود درگیر مناقشات و مشاجرات خانوادگی هستند را روانه دادگاه می کند. هزاران زن و مرد درگیر در تنش های خانوادگی در جست جوی عشق دوباره، لباس عروسی و تاج و تختی دیگر به جای تلاش برای حفظ و اصلاح زندگی مشترکشان، به فکر ساختن یک زندگی دیگر می افتند. 

وقتی می شود یک زندگی خوب همراه با خوشبختی داشت چرا باید یک زندگی کسالت بار تکراری ملال انگیز را نگه داشت؟

 این پرسش که نتیجه علنی شدن عشق ها و ازدواج های مجدد چهره های مشهور است و همچون افسونی در گره های ازدواج و زندگی های مشترک دمیده می شود و  بسان وسوسه گری پنهانی آن ها را از درون می خورد و تباه می سازد،  نیازمند پاسخ است. 

چگونه می توان دربرابر عشق مجدد، هیجان دوباره و احساسات ناب یک زندگی دوباره از وجود یک زندگی روزمره، عادی، تکراری و گاهها ملالت بار دفاع کرد؟

بیایید به جای انکار کردن عشق و لذت های زندگی های مجدد، فرض کنیم که این ازدواج ها همان طور که این چهره های مشهور می گویند واقعا این گونه اند. یعنی سرشار از عشق و محبت زوجین به یکدیگر، همراه با هیجانات پایان ناپذیری که در تمام روزهای زندگی آن ها، هیچ گاه روزمره نشده و به تکرار نمی افتد، هیچ ملالی ندارد و هر لحظه زندگی زنان و مردان دوباره ازدواج کرده در بالای چهل سالگی! سرشار از احساسات آغاز دوران جوانی است. 

اساس این زندگی بر چه چیزی استوار است؟  

لذت بیشتر و بالاتر. 

اگر این گونه باشد پس در نظر جویندگان این چنین زندگی هایی، زندگی مشترک مطلوب زندگی ایی هست که لذت بیشتری را نصیب زوجین می کند. یک نگاه کاملا کارکردی و سود محور به زندگی. 

با منطق سودمندی و کارکردی،  زندگی های عادی، روزمره و تکراری بیش تر قابل دفاع هستند و سودمندی بیشتری را نصیب زوجین می کنند. چرا که درک لذت نیازمند زیر ساختی به نام آرامش است.

داشتن آرامش پایه درک لذت های دیگر است. انسانی که آرامش ندارد، از هیچ چیزی در زندگی لذت  نمی برد. در حدیثی  امام معصوم فرموده اند: زندگی همراه با دلهره، گوارا نیست. 

میان آرامش و سکون، ثبات، تکرار و تاریخ داشتن رابطه ای وجود دارد. به گونه ای که هرچه میزان آشنا بودن انسان ها با هم بیشتر باشد، تاریخ طولانی تری با هم داشته باشند ریشه های زندگی شان عمیق تر، درکشان از هم بیشتر و اعتماد و وفاداریشان استوارتر است در نتیجه آرامش و اطمینان خاطر بیشتری را تجربه می کنند و زمینه بالاتری برای درک لذت ها دارند.

در مقایسه با ازدواج های مجددی که هر لحظه ممکن است از جا کنده شود و طرفین اعتماد مشروطی به یکدیگر دارند و همواره نگران گسسته شدن ریسمان پیوند دهنده میان خود هستند، زندگی های روزمره و باثبات و دارای قدمت، کانون های اصلی حفظ و تقویت آرامش روانی اعضای خانواده و پناهگاه آنها در برابر تنش های زندگی اجتماعی هستند. به همین خاطر هم حفاظت از زندگی های موجود، صیانت و ترمیم نقص های روابط خانوادگی و اراده برای حفظ خانواده حتی با منطق سود انگارانه بر تشکیل خانواده جدید اولویت دارد. 

*با این همه این اصل پذیرفته شده ای است که همواره مواردی وجود دارند که تنها چاره آنها خراب کردن و دوباره ساختن شان است.*