پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسین سوزنچی-«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ»(انسان، در قبال آثار رفتارهای خود بر دیگران - حتی دیگرانی که بیماردل‌اند - مسؤول است.)

یکی از علل وضع قانون در جامعه این است که حد و مرزها معلوم باشد تا کسی به دیگری تجاوز نکند و صدمه‌ای نزند. در منطق لیبرالیستی، تنها معیار صدمه دیدن، احساسِ خود شخص است؛ یعنی حتما باید شخص مخاطب از اقدام ما احساس ناراحتی کند تا اقدام ما مصداق صدمه و آزار به او قلمداد شود.

اما اگر اندکی عمیق بیندیشیم، بسیاری از اوقات ممکن است اقدامی صدمه‌ای متوجه کسی کند اما او متوجه صدمه نشود، و بلکه آن را مطلوب ارزیابی کند. (مثلا اگر به کسی غذای خوشمزه اما مسمومی بدهند). 

در واقع، 

معیار «صدمه داشتنِ یک اقدام» صرفاً این نیست که مخاطب «احساس ناراحتی» می‌کند یا خیر؛ 

بلکه ضابطه منطقی این است که آیا «واقعاً» آن اقدام ضرر و زیانی به او وارد شده است یا خیر؛ 

بنابراین

معیار قانون نباید صرفا صدمه نزدن به دیگران باشد، بلکه عقل اجتماعی حکم می‌کند که در جامعه، صدمه زدن به خود هم ممنوع باشد و اگر کسی این اندازه نمی‌فهمد باید برای ممنوعیت صدمه به خود هم قانون گذاشت. (قوانین ممنوعیت خودکشی، و اجازه دادن به پلیس برای جلوگیری از خودکشی افراد در بسیاری از کشورهای غربی  عملا از همین منطق تبعیت می‌کند) 

اتفاقا اسلام در قانون‌های خود، اگر محدودیتی هم برای کسی می‌گذارد، در درجه اول، آسیب ندیدن خود شخص را مد نظر دارد، هرچند صدمه نزدن به دیگران را هم به عنوان یک ضابطه می‌پذیرد:

با اینکه با ناز و کرشمه سخن گفتن زنان، می‌تواند هر جوانی را – حتی اگر بیماردل نباشد – تحریک کند، و صدمه معنوی‌ای به وی وارد آورد؛ اما در این آیه، زنان را مشخصا نسبت به طمع «کسانی که بیماردل‌اند» هشدار می‌دهد، 

یعنی،

اگر قانون محدودکننده‌ای هم برای شما زنان گذاشته‌ایم در درجه اول، آسیب ندیدن خودتان را در نظر گرفته‌ایم. یادتان باشد: اگر شما با ناز و کرشمه با دیگران سخن بگویید، درست است که بسیاری از مردم، بیماردل نیستند و در مواجهه با شما دنبال سوءاستفاده نمی‌باشند، اما به هر حال بیماردلانی در جامعه حضور دارند، برای اینکه آنان در شما طمع نکنند، رعایت محدودیت‌ها در مواجهه با اغیار را جدی بگیرید.

تاملی در یک سخن

پس، این سخن «خودخواهانه» که «اگر دیگران مشکل دارند و تحریک می‌شوند، خودشان را درست کنند، چه ربطی به ما دارد؟» کاملا ناشی از غفلت از «حقیقتِ خود» و بی‌توجهی به آسیب دیدن‌هایی است که خود افراد زمینه‌اش را مهیا کرده‌اند.

پاسخش این است: 

«اما عده ای خودشان را درست نمی‌کنند، و لذا ضررِ این تحریک شدنشان به خودتان برخواهد گشت.»

خلاصه اینکه،

«گرچه کسى که بیمار دل است مشکل دارد، امّا من نباید کارى کنم که او را تحریک کند.» (تفسیر نور، ج9، ص358)