در آیات مختلفی از قرآن درباره یأس و ناامیدی سخن گفته شده و از آن نهی شده است. گاهی از انسان نا امید به گمراه تعبیر شده، گاه به کافر. به عنوان مثال در آیه 56 سوره حجر می فرماید: «َ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون» جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى‏ شود؟![1] و در آیه دیگری ناامیدی از رحمت خدا را هم ردیف کفر دانسته است: «وَ لَا تَاْیَْسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَاْیَْسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُون» و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مى ‏شوند!»[2]
برای تبیین ارتباط بین ناامیدی و کفر لازم است بدانیم که فرد نا امید، در واقع نا امید از رحمت و فضل و گشایش پروردگارش است؛ درحالیکه بر هر کس که ایمان به خدا دارد لازم و حتمى است معتقد شود که خدا هر چه بخواهد انجام مى‏ دهد و به هر چه اراده کند حکم می کند، و هیچ قاهرى نیست که بتواند بر مشیت او فائق آید و یا حکم او را عقب اندازد، و هیچ مومنی نمى‏ تواند و نباید از روح خدا (فرج و رحمت خدا) مایوس و از رحمتش ناامید شود؛ زیرا یاس از روح خدا و نومیدى از رحمتش در حقیقت محدود کردن قدرت اوست که در معنا همان کفر به وسعت رحمت الهی است.[3] در واقع نا امیدی از رحمت خدا ایجاد نمی شود، مگر در این سه حالت:
1.زمانیکه انسان معتقد شود که خداوند قادر برامور نیست.
2. انسان معتقد شود که خداوند عالم و آگاه به خواسته او و اتفاقات عالم نیست.
3. یا اینکه انسان خدا را عالم و آگاه بداند، اما گمان کند که او بخیل است و کریم نیست.
هر کدام از این سه حالت موجب کفر می شود. از آنجا که ناامیدی از رحمت خداوند تنها از طریق یکی از این سه فکر حاصل می شود و هر یک از اینها نیز نوعی کفر است، بنابراین هر ناامیدی ای، همان کفر است.[4] در نتیجه انسان باید مراقب باشد که در سختی های زندگی امید خود را از دست ندهد و این مهم زمانی میسر می شود که انسان در گرفتاری ها همواره قدرت خداوند بر حل مشکل و رحمت او را نسبت به بنده اش یادآور شود، تا آن آرامش و طمانینه را که خداوند به مومنانش وعده داده با تمام وجود حس کند و با امیدی مضاعف به انجام وظایفش همت گمارد.
پی نوشت:
[1] .حجر،56
[2] .یوسف،87
[3] . المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم ،1417،ج‏11، ص: 234
[4] . مفاتیح الغیب، فخر رازی، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420، ج‏18، ص: 501