سید مرتضی آوینی یک سلبریتی انقلابی نیست!
شهید آوینی تنها یک عکس نیست و جمله ای ادبی و یا یک روش زندگی عجیب و متحول شده که بخواهد به خاطر اداهای روشنفکری و یا تفکرات نادرستی که قبل از تحول داشته است، برای نسل جوان جذاب باشد.
«انسان اراده ی خویش را صرفاً در مسیری اعمال می کند که به غایات و خواسته های او منجرمی شود. همین غایات یا اهداف هستند که در وجود او برای کار کردن ایجاد انگیزه می کنند. اگر بخواهیم به زبان روز سخن بگوییم، باید گفت انسان اراده ی خویش را صرفاً در جهت برآورده ساختن نیازهایش اعمال می کند و این نیازها اگر تنها به محدوده ی مادی وجود آدم بازگردد، فقط و فقط با پول برآورده می شود.بدین ترتیب است که پول، هر چند خود فی نفسه مطلوب انسان نیست، اما از آنجا که مقدمه تأمین همه حوائج مادی است غایت آمال او می شود و به تنها عاملی که اراده او را برمی انگیزاند تبدیل می شود. این درد همه گیر بشر امروز است و دردی هم نیست که از طریق داروهای شیمیایی یا روانپزشکی درمان شود. ما اکنون در جست و جوی درمان نیستیم، اما ذکر این نکته لازم است که درمان همه دردهای بشر امروز در بازگشتن به وطن ایمانی است . بشر امروز درد غربت دارد، غربت ازوطن قدسی ایمان، و از همه تأسف بارتر این نکته ظریف است که این غربت به فراموشی انجامیده است و او این خراب آباد را وطن پنداشته و دیگر دلش در هوای وطن حقیقی نمی تپد.» (توسعه و مبانی تمدن غرب ص125 و 125 نشر واحه)
بیست و سه سال از شهادت سید مرتضی آوینی می گذرد. پس از شهادت او بار ها و بار ها از او یاد شده است. هر سال در آغازین روز های بهار یاد او گرامی داشته می شود. کسانی که او را می شناخته اند، از او صحبت می کنند ( به دلیل حضور شهیدآوینی در یکی از داغ ترین برهه های فرهنگی کشور و سردبیری نشریه سوره کسانی که او را یاد می کنند، طیف وسیعی را تشکیل می دهند) بعد از آن هم یک مراسم یادبود در بهشت زهرا و تمام.
حالا اگر روایت گران راهیان نور هم از او کرامات عجیب و غریب (که حقیقتا موارد زیادش وجود ندارد) هم نقل کنند شاید جوان های مذهبی در طی سال با نام او هم برخورد کنند. شهید آوینی به دلیل حضور در مجموعه روایت فتح و روایت گری بی بدیل با فرم خاص و یکتایش پس از شهادت شهرت فراوانی پیدا کرد اما این شهرت در مقطعی تنها در محدوده تصویر متوقف شد. همه دوست داشتند سید مرتضی آوینی بیشتر یک کارگردان به نظر بیاید تا یک متفکر. بیشتر یک ژورنالیست تا کسی که در بن مایه های فرهنگی فلسفه انقلاب کندوکاو کرده است و راه هایی را پیش روی جبهه حزب الله در برابر هیاهوی غرب گشوده است.
از این رو حرف های او در کتاب هایش باقی ماندند، هرآن چه او در سلسله مقالات نیمه تمامش در مجله جهاد که حالا در قالب کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب منتشر شده است سودای وطن قدسی ایمان را فریاد کرده بود و با مطالعات ریزبینانه و به روز خود از بطن فرهنگ غربی و به مدد مطالعات فراوان دینی و استوار بودن بر مفاهیم شیعی این مساله را روشن کرده بود که بدون فهم زیر و بم غرب و مفهوم توسعه نمی توان به مضامین حقیقی انقلاب دست یافت اما سید مرتضی آوینی در زیر نام خود پنهان ماند. هیچ تلاش مناسبی برای بازخوانی، تفکر و تعمق در نظرات او و بسط و به روز کردن این مفاهیم از سوی همفکران او صورت نگرفت و چندین جایزه و کتاب و فیلم مستند و از این قبیل به او اختصاص یافت. بیشتر افراد فرهنگی و رسانه ای سعی کردند خود را ذیل نام او تعریف کنند، به طوری که این تعریف با استقلال خودشان در تضاد نباشد. آن ها آن چه درباره آوینی فکر می کردند را به نام اندیشه آوینی مطرح کردند، حال آن که تفکر آوینی در خلال نظرات پر شور و حرارت او درباره ضروریت های فرهنگ انقلابی در نوشته هایی که از او به جا مانده است، در دسترس بود. سیدمرتضی آوینی همه جا بود ولی اثری از حمیت و غیرت جانانه او که در سطر سطر مقالاتش علیه جریان روشنفکری و غرب زدگی به چشم می آید ، وجود نداشت.
شهید آوینی در مقاله تجدد یا تحجر در واکنش به سخنان وزیر ارشاد وقت درباره مفاهیمی مثل آزادی، غرب و تکنولوژی و مواجهه آن با فرهنگ جمهوری اسلامی می نویسد:
«حیات دینی کاملا منطبق با فطرت بشر است و ما هرگز نباید به این توهم دچار شویم که تفکر ما دربرابر تفکر متعارف غربی از جاذبیت کمتری برخوردار است.»
او در ادامه این بحث می گوید:
«دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شده اند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کرده اند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از «مردم» گرفته اند. این همان اشتباهی است که به نحوی دیگر دوستان ما در تلویزیون نیز به آن گرفتار آمده اند. عرف خاص جامعه ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلا تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد. روشن فکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانه های دیگر بیشتر در اختیار اینان است، چرا که تجربه تاریخی تشکل و تحزب، ژورنالیسم و غیره را از سرگذرانده اند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره می برند.
اما تجربیات یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری می شود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن، جز در برهه کوتاهی از مشروطیت، واقعیت نیافته است.» حلزون های خانه به دوش، تجدد یا تحجر؟ ص86 و 87
جملات بی پروا و البته با مطالعه و مبتنی بر استدلال از مواردی است که شهید آوینی را در میان سایر فعالان در عرصه فرهنگ انقلابی ممتاز می کرد. شاید همین برخورد بدون درنظر گرفتن منافع شخصی و محتاج نبودن به مطرح شدن از طریق همین رسانه هایی که به دست روشن فکران اداره می شد و کماکان می شود، علت مهجور ماندن آرا سید مرتضی آوینی است.
راهی که آوینی روشن می کند، در مبارزه با جریانی است که میوه های عفن آن اکنون در فضای مسموم هجمه علیه انقلاب در حال چیده شدن است و این مساله از اساس آمیخته با سیاست و فرهنگ است اما می توان با بازیابی ریشه ها فهمید که این درگیری یک رویارویی فرهنگی است. فرهنگی سلطه جو که می خواهد از طریق افرادی موجه که خود را دلسوز فرهنگ جلوه می دهند، بر فرهنگ اصیل و قوام یافته یک سرزمین غلبه کند.
شهید آوینی با کوچکترین مسائلی که از بطن غرب آمده است، با احتیاط و ریز بینی روبه رو می شود. او اجازه نمی دهد، صحبت های کنایه آمیز عده ای که جزء اداره کنندگان مملکت اسلامی هستند، درباره توسعه و فرهنگ آزادی غربی به اسم انقلاب اسلامی و آرمان امام به خورد جامعه داده شود و این کار تا زمانی ادامه پیدا می کند که دیگر اجازه چاپ مقالاتش علیه توسعه را در مجله جهاد پیدا نمی کند.
شهید آوینی تنها یک عکس نیست و جمله ای ادبی و یا یک روش زندگی عجیب و متحول شده که بخواهد به خاطر اداهای روشنفکری و یا تفکرات نادرستی که قبل از تحول داشته است، برای نسل جوان یا برای جامعه اسلامی جالب و جذاب باشد. متاسفانه در سال های اخیر کنکاش هایی در زندگی شخصی سید مرتضی آوینی صورت گرفته که برداشت ها حول این شخص را به شدت سطحی کرده است. به جای این که با رجوع به مفهوم شهرت و معروفیت و پرداخت های زردی که حول و حوش یک سلبریتی می شود، مفهوم این جمله با توجه به آراء شهید آوینی درباره رسانه نقد کنیم، او را تبدیل به یک سلبریتی کرده ایم. یک سلبریتی که حیات خود را از جوشش و بروز در فرهنگ سخیف و زرد غربی می گیرد و حالا به نظرمان رسیده است که ورژن انقلابیش را کم داریم. شاد هم برخلاف آن، ترسیده ایم که این شخصیت که ریشه های تفکرش در فرهنگ امام خمینی رحمه الله علیه است و با عمیق ترین و مهم ترین مفاهیم شیعی آبیاری می شود، میراث جریان انقلابی ضد غرب شود. جریانی که به هیچ عنوان زیر بار راضی شدن به حکومت طاغوت و دست کشیدن از حکومت الله نمی رود. اگر این ترس به همراه باشد، لازم است یادآوری کنیم که این تفکر ارثیه امام امت است و تا فرزندان امام هستند، ارثیه شهید آوینی و شاگردانش به تاراج نخواهد رفت.
ارسال نظر