إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ(106)

 هر کس بعد از آنکه به خدا ایمان آورده باز کافر شد-نه آنکه به زبان از روی اجبار کافر شود و دلش در ایمان ثابت باشد (مانند عمار یاسر) بلکه به اختیار کافر شد و با رضا و رغبت و هوای نفس، دلش آکنده به ظلمت کفر گشت-بر آنها خشم و غضب خدا و عذاب بزرگ دوزخ خواهد بود.

مفاد آیه کریمه این است که هر کسی پس از ایمان آوردن با قصد و اختیار کفر را برگزیند و اظهار کفر کند، مشمول غضب و عذاب الهی خواهد شد، مگر کسانی که مورد اکراه و اجبار واقع شوند، و با این که قلبشان سرشار از ایمان است، برای حفظ جان خویش اظهار کفر نمایند، چنین افرادی مشمول غضب و عذاب الهی نخواهند بود. و این چیزی جز قاعده و قانون تقیه نیست.

محدثان و مفسّران اسلامی ـ اعم از شیعه و اهل سنت ـ نقل کرده‏اند که این آیه درباره عماریاسر نازل شده است که وی و پدر و مادرش (یاسر و سمیه) و عده‏ای از اصحاب پیامبر(ص) مورد شکنجه و آزار مشرکان واقع شدند، یاسر و سمیه در اثر آن شکنجه‏ها به شهادت رسیدند، و عمار چیزی به زبان آورد که مورد خواست مشرکان بود، بدین جهت از شکنجه مشرکان نجات یافت و جان خود را حفظ کرد. نسبت به عمل خود بیمناک گردید و با چشمان اشکبار نزد پیامبر(ص) آمد، و جریان را برای پیامبر(ص) بازگو کرد، پیامبر(ص) در حالی که او را نوازش می‏کرد فرمود اگر بار دیگر نیز از تو چنین خواستند، عمل کن. در این هنگام آیه کریمه مورد بحث نازل گردید.

مفهوم تقیه

تقیّه در لغت از ریشه وقایه به معنی حفظ چیزی از خطر و ضرر است. چنان که تقوا نیز از ریشه است. تقوا یعنی نگهداری نفس از محرمات الهی. بنابراین، تقیّه به معنی حفظ جان یا شرف و آبرو یا مال از خطر دیگری است از طریق اظهار کردن عقیده یا عملی که برخلاف مذهب او و موافق با مذهب دیگری است. آنچه گفته شد، معنی لغوی و عرفی تقیّه است و در اصطلاح شرعی عبارت است از جلوگیری از ضرری که ممکن است از جانب دیگری به انسان برسد از طریق موافقت کردن قولی یا فعلی با او در امری برخلاف حق است. به عبارت دیگر تقیه در اصطلاح شرعی عبارت است از اظهار کردن امری برخلاف حکم دین از طریق قول یا فعل به انگیزه حفظ جان یا مال یا شرف و آبروی خود یا دیگری. 

شأن نزول قانون تقیه

در شأن نزول این آیه ی شریفه در بعض تفاسیر آمده است: جمعی از مسلمانان که عمار، صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و پدرش یاسر و مادرش سمیه در میانشان بودند گرفتار چنگال مشرکان شدند. آن قوم لجوج عنود آنها را تحت شکنجه و آزار و ادیت قرار داده مجبورشان نمودند که باید از اسلام تبری بجویند و کلمات شرک و کفر بر زبانشان جاری سازند تا آزاد شوند. پدر و مادر عمار پای حرف خود ایستادند و کشته شدند، اما عمار که جوان بود، از روی اکراه آنچه را که مشرکان می خواستند بر زبان جاری کرد و آزاد شد.

 این جریان در میان مسلمانان پخش شد و آنها از پیش خود به داوری نشستند و گفتند: عمار از اسلام برگشته و کافر شده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده: نه، چنین نیست. «ان عمارا ملا ایمانا من قریه الی قدمه و اختلط الایمان بلحمه ودمه»، «حقیقت اینکه عمار از سر تا قدم سرشار از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او آمیخته است». او ممکن نیست دست از اسلام بردارد و به مشرکان بپیوندد. در این موقع عمار در حالی که گریه می کرد به حضور رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مشرف شد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای عمار، چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: ای رسول خدا سخت ترسان و پریشان حالم، مشرکان ناگزیرم کردند که زبان به جسارت نسبت به ساحت قدس شما بگشایم و از بت های آنها به نیکی یاد کنم؛ اکنون از حضور خدا و شما شرمنده ام. آن رسول گرامی در حالی که با دست مبارکش اشک از چشمان عمار پاک می کرد فرمود: تو کار بدی نکرده ای، بازهم اگر چنین جریانی پیش آمد و تحت فشار آنها قرار گرفتی، آنچه می خواهند بگو و جان خود را حفظ کن.

 در آیه ی شریفه، کلمه «غضب» با تنوین تنکیر آمده که دلالت بر شدت دارد، آن هم بر کسی که: « شرح بالکفر صدرا» کفر و بی ایمانی را با شرح صدر و آغوش باز استقبال می کند و آن را از دل و جان می پذیرد، همانگونه که درباره ی مسلمان به معنای واقعی نیز فرموده است: «فکن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام» (انعام/125)، «کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای پذیرش اسلام منشرح می سازد»

 جناب عمار یاسر (رض) از مصادیق اولیه ی این آیه ی کریمه ی گردید که از طرف دشمن مجبور به اظهار کفر شد، در حالی که قلبش مطمئن به ایمان بود و از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.