پرونده ناتمام، در جشنواره عمار هم ناتمام ماند
اهمیت «انفجار دفتر نخست وزیری» و پیچیدگی بیش از حد آن چه از لحاظ اجرا و چه از لحاظ پیگیری و رسیدگی که با دستهای مانع ساز ناپیدا مواجه بود، در آن زمان اجازه نمیداد حتی کسانی که از نزدیک با آن درگیر بودند و مسئولیت رسیدگی به آن را بر عهده داشتند در پارهای از زمان و به شکل یکپارچه بر همه ابعاد موضوع اشراف پیدا کنند.
مستند«پرونده ناتمام» که در جشنواره عمار به نمایش درآمد، روایتی تاریخی و بازتابی، از واقعهای بزرگ و سرنوشت ساز از برههای از تاریخ انقلاب است که در آن برهه به ظاهر انقلاب توان تحمل ضربهای به این شدت را نداشت. این واقعه بزرگ که در تاریخ انقلاب با نام «انفجار دفتر نخست وزیری» شناخته میشود، با پیچیدگیها و نقاط کوری که داشت با وجود برخی تلاشها که کم هم با مانع روبهرو نشد، همچنان رمز ناگشوده باقی مانده است. تلاش جواد موگویی کارگردان این مستند که پس از 35 سال برای اولین بار با استمداد از هنر سینما این پرونده را بازخوانی کرده و به نمایش در آورده دارای سه ویژگی است که عبارتند از: 1-برهه شناسی برای نسلهای جدید 2- تبدیل تفریق به تجمیع 3- احیاء و فرصت سازی برای پیگیری و رمز گشایی. نوشتار حاضر به تبیین سه ویژگی پیش گفته پرداخته است.
1-برهه شناسی برای نسلهای جدید
دهه شصت و به ویژه سال اول آن در تاریخ انقلاب اسلامی دههای پرحادثه و سراسر بحران است. در این دهه پر هیاهو و پراضطراب که از زمین و آسمان حادثه تلخ با طعم مرگ و نیستی بر انقلاب و جمهوری اسلامی و مردم رها شده از انواع جورها و ستمها میبارید، دشمنان داخلی و خارجی پیدا و پنهان همگی برای نابودی انقلاب، و انقلابیون ایران همه برای ماندن در تلاش و تکاپوی بیوقفه بودند. ورود انقلاب به سال 60 همراه با شش ماهه شدن جنگ تحمیلی بود، جنگی که دشمن برای شکستن کمر نظام اسلامی و از پای در آوردن آن به راه انداخته بود اما با مشاهده مقاومت غیرقابل تصور ملت، متوجه شد جنگ به تنهایی قادر نیست به حیات نظام اسلامی خاتمه دهد؛ از این رو عملیات نابود سازی از درون را با فعالتر کردن مزدوران داخلی کلید زد که متعاقب آن کشتار و ترور مردم بیگناه و مسئولان خدمتگزار آغاز شد. ترور کور و روزمره مردم کوچه و بازار و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در 07/04/1360 که منجر به شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران صدیق انقلاب شده و نیز انفجار دفتر نخست وزیری در 08/06/1360 که شهادت رجایی رئیس جمهور و باهنر نخست وزیر را در پی داشت، از جمله مهمترین حوادث و وقایع این برهه است که به اعتقاد بسیاری از کارشناسانی که آن دوره را درک کردند، سرنوشت نظام و انقلاب اسلامی و نیز سرانجام دشمنی دشمنان جلاد و عنود در آن برهه حساس رقم خورد. مستند«پرونده ناتمام» به نحوی ویژه و با چینش دقیق از حقایق موضوع، یعنی «انفجار دفتر نخست وزیری» ضمن تمرکز بر آن و بازتاب اهمیت موضوع، دعوتی اعلام نشده و ناخواسته برای بازگشت به آن برهه و بررسی مسائل آن داشته است.
2-تبدیل تفریق به تجمیع
اهمیت «انفجار دفتر نخست وزیری» و پیچیدگی بیش از حد آن چه از لحاظ اجرا و چه از لحاظ پیگیری و رسیدگی که با دستهای مانع ساز ناپیدا مواجه بود، در آن زمان اجازه نمیداد حتی کسانی که از نزدیک با آن درگیر بودند و مسئولیت رسیدگی به آن را بر عهده داشتند در پارهای از زمان و به شکل یکپارچه بر همه ابعاد موضوع اشراف پیدا کنند. این اشکال بزرگ در نزد کسانی که در حلقه دوم قضیه قرار داشته و ناظر و پیگیر اقدامات مسئولان بودند، برجستهتر مینمود تا جایی که بیشتر یافتهها و داشتههای آنها آنچنان متشتت و متفرق بود که نمیتوانست مبنای اظهارات تحلیلی و داوریهای قابل اعتنا باشد. در مستند مذکور، با تلاش همه جانبه کارگردان و گفتگو با تعداد قابل توجهی از کسانی که به نحوی درگیر موضوع بوده و یا درباره آن اطلاعات خاصی داشتند، نقیصه تفریق و تشتت رفع شده و جای خود را به تجمیع تحسین برانگیز داده است با وجودی که به نظر میرسد افراد مطلع دیگری هم بودهاند که حاضر به همکاری با کارگردان نشدهاند؛ لکن استفاده کارگردان از برخی اسناد کتبی و تصویری تا حدودی این خلاء را جبران کرده است؛ با این حال احتمال داشت همکاری بیشتر با کارگردان رمز گشایی از این معمای بزرگ را محقق میساخت؛ اما تا این مرحله نیز دغدغههای به بار نشسته کارگردان بی ثمر نمانده و با احیاء موضوع، فرصت دوبارهای را برای پیگیری و رمزگشایی نهایی، ایجاد کرده است.
3-احیاء و فرصت سازی برای پیگیری و رمز گشایی
«انفجار دفتر نخست وزیری» به نام منافق تروریست «مسعود کشمیری» ثبت شده است. نحوه ورود کشمیری به اندرونیهای نظام و نزدیک شدن بیش از حد به مقامات و به ویژه شخص شهید رجایی و تصاحب جایگاه مهم دبیر شورای امنیت کشور و چگونگی فرار وی از مهلکه و مهمتر از آن حذف و شهادت کسانی که مسئولیت بررسی پرونده را به عهده گرفتند مانند شهید لاجوردی، شهید قدوسی، مرحوم ربانی املشی و چگونگی مختومه شدن این پرونده در زمان مسئولیت موسوی خوئینیها که دادستان کل کشور بود و از طرف دیگر اصرار و جدیت برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای رسیدگی به این پرونده سراسر رمز و راز و به ویژه مرحوم سیدرضا زوارهای که سخنانش در مجلس درباره این موضوع بسیار پیگیرانه و هشدار دهنده و نگران کننده بود، همه و همه حاکی از آن است که کشمیری در این ترور وحشیانه فردی است که در پیش و پس آن مسائل اساسی و حیاتی نهفته است که با گذشت زمان نه اینکه از ارزش آن کاسته نشده که بر ارزش آن افزوده شده است زیرا پنهان نگه داشته شدن عمدی آن، آسیب وارد آمدن بر نظام را استمرار بخشید و اینک حق مردم ایران است که امروز با رمز گشایی از این حادثه، به حقایق و مسائل آن پی برند. ساخت این مستند، با زنده ساختن این موضوع فرصت بازگشایی این پرونده و پیگیری دوباره و رمز گشایی از آن را پدید آورده تا کشمیری منافق و تروریست با چهره تغییر داده شده دیگر نتواند براحتی با خون بهای دو شهید بزرگوار، رجایی و باهنر مشغول عیش و نوش و زندگی بی دغدغه باشد؛ شاید بازگشایی این پرونده برخی را نیز در داخل نگران کند؛ اما اهمیت مسئلهای ملی آن هم در حد و اندازه پرونده «انفجار دفتر نخست وزیری» بسیار بیش از آن است که با تأثیر پذیری از چنین نگرانیهایی همچنان صفت «ناتمام» را یدک بکشد؛ سرانجام روزی رمز این پرونده گشوده میشود چه بهتر آن روز، امروز باشد. اگرچه «پرونده ناتمام» در جشنواره عمار هم ناتمام ماند اما به نظر میرسد، مسیری را ایجاد کرد که پایان آن اتمام این پرونده ناتمام است. ان شاءالله
ارسال نظر