یکی از پیامبران الهی که نام مبارکش 7 بار در قرآن آمده است،حضرت زکریا(ع) از پیامبران بنی اسرائیل است و نسب او به حضرت داوود می رسد .در میان بنی اسرائیل، 2 خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند ؛یکی به نام حنه و دیگری اشیاع بود.زکریا(ع) از اشیاع خواستگاری کرد و عمران که یکی از راهبان بزرگ بنی اسراییل بود از حنه خواستگاری کرد و سرانجام زکریا(ع) و عمران باجناق همدیگر شدند.
بعد از گذشت چند سال عمران صاحب دختری شد که نام او را مریم(س) نهادند.البته قبل از تولد نوزاد،عمران از دنیا رفت .مریم(س) که دختری پاک سرشت بود، رابطه بسیار نزدیکی با زکریا(ع) داشت و به گونه ای سرپرست مریم(س) برعهده زکریا(ع) قرار گرفت.
کم کم مریم(س) رشد کرد و با اینکه دختر بود، خداوند او را به عنوان خدمتگذار مسجد بیت المقدس پذیرفت.
در این سالها که مریم(س) خادم بیت المقدس بود،رنج های و سختی های فراوانی را تحمل کرد و در این مشکلات مورد حمایت زکریا(ع) قرار می گرفت.
هنگامی که مریم(س) به قدرت الهی بدون شوهر باردار شد و خداوند نطفه عیسی را در رحم او قرار داد،شیطان وسوسه گر به میان بنی اسراییل رفت و این تهمت ناجوانمردانه و بسیار زشت را به مردم القا کرد که اگر مریم(س) بار شده کار زکریا(ع) است.
همین تهمت زشت ناجوانمردانه باعث شد که عده ای از اشرار تصمیم گرفتند حضرت زکریا(ع) را به قتل برسانند.به همین منظور به سوی او هجوم بردند .او از دست آنها گریخت در بیابان به نزدیکی درختی رسید؛ آن درخت به زبان آمد و گفت ای پیامبر خدا نزد من بیا زکریا(ع) کنار آن درخت رفت درخت شکافته شد .زکریا(ع) به داخل تنه آن درخت رفت سپس تنه درخت به هم پیوست و به این ترتیب آن درخت به زکریا(ع) پناه داد.
ابلیس به آنجا رسید و گوشه ای از عبای زکریا(ع) را گرفت و در بیرون درخت نگه داشت سپس دید گروهی در جستجوی کسی هستند از آنها پرسید در جستجوی چه کسی هستید؟گفتند:زکریا(ع)
ابلیس گفت:او کنار این درخت آمد و جادو کرد بر اثر سحر او تنه درخت شکافته شده، او به درون این درخت رفت. نشانه اش همین قسمت عبای او است که در بیرون مانده است.
آنها تبر تهیه کردند و همچنین اره آوردند و آن درخت را قطع کردندسپس با اره قطعه قطعه کردند و به این ترتیب زکریا(ع) مظلومانه در میان آن درخت به شهادت رسید.
پس از شهادت زکریا(ع) خداوند بر آن سنگ دلان جاهل غذب کرد و کسی را بر آنها مسلط نمود که انتقام زکریا(ع) را گرفت.
عجب!!!!